خدا قوّت استاد


یادداشت |

 

■  سیدمحمد میرموسوی 

یکی از قالب های شیرین و جذاب ادبیات، بخش خاطره نگاری است، که برای نگارش آن به ذوقِ سرشار، ذهنِ پویا، مهارت و جوهرۀ قلمی خاصی لازم است تا روحِ تازه و جوشان در کالبد آن دمیده شود و حیات دوباره یابد. از گذشته های دور وسوسۀ نگارش خاطره فراوان بود و بسیاری از افراد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...سعی کردند در حیطۀ کاری خود خاطراتی را بنویسند و اثری از خود برجای بگذارند که بسیاری از این آثار در حد گزارش و خبر و با نثری خشک و بی روح نگاشته شده و در اذهان خوانندگان برجای نمانده است. و بسیاری از این مولفان، قالب ادبی خاطره نگاری را با گزارش، خبر، مستند، سفرنامه اشتباه گرفته اند و برخی آثار هم فاقد وجاهت ادبی لازم است. نوشته‌ای که بخشی از خاطرات، زندگی و همذات پنداری گروهی از مردم یک شهر و محله در آن تصویر شده و نویسنده‌ای توانمند آن را به رشتۀ تحریر در آورد، آئینۀ تمام نمایی از فرهنگ، اعتقادات، باورها،...و تاریخ سیاسی و اجتماعی مردم خواهد بود و بی شک  خواندنی و لذت بخش است. یکی از اتفاقات مبارکی که پیش آمد و جای آن در ادبیات خاطره نگاری منطقه خالی بود و نیازمندِ همتی بلند و دستی توانمند داشت، نگارش این خاطرات توسط نویسنده معاصر استاد سیدحسین میرکاظمی است که  باعث شعف علاقمندان به آثار او شده است. استاد میرکاظمی به خوبی می داند که پس از انتشار آثار مختلف ادبی و هنری و مقولات و مقالات ، اکنون زمان نگارش و بازآفرینی خاطرات گذشته است. خاطراتی که با توصیفات زیبا و قلم روان ارائه شده و هر بخش خود قصه های بلند و پرماجرایی را در بر دارد و جوشان هستند و حس کنجکاوی علاقمندان را تحریک و به تلاطم وا می دارد. پرندۀ خیال بی تاب می شود و می توان هر قسمت از آن را به قصه های پرکشش تبدیل نمود. مگر بازی بچه ها در دالان های دودزدۀ حمام، ترساندن والدین از جن، حس ماجراجویی بچه ها و...قصه نیست؟                                                                                                                                  صدای خودروهای گازفورد و سربازان بیگانه که شهر را اشغال کرده بودند، ذهن را تحریک می کند. در جنگ جهانی دوم بر مردم این شهر چه گذشت؟ آیا همچون اشغال مشهد، تانک و اسب و سگ هم به همراه داشتند. مردم این شهر چه حالی داشتند و ارتش قدر قدرت چه کرد؟پادگان چگونه فتح شد؟ آیا مقاومت های مردمی هم وجود داشت؟ و... این نقطۀ تاریخی را فقط می‌توان در خاطرات مردم این این دیار جستجو نمود.                                                                                                                       جناب استاد کار بزرگ و شگرفی را آغاز نمودند و امید است روزی از درون مایۀ این خاطرات مجموعه قصه های دباغان را هم بنویسد. خدای بزرگ به ایشان توفیق و سلامتی عطا نماید تا وجب به وجب این خاطرات را که امروزه گنجینه خواهد بود را بنگارد و به ارمغان بگذارد. خداقوت استاد. دست مریزاد!

 

■  نویسنده گرگانی