دو شعر از زهرا عراقی


شعر و ادب |

 

لبخند

هر صبح هستی

در پشت شیشه

در انتظاری

مثل همیشه

پاشیده مادر

گندم برایت

وقتی شنیده

زنگ صدایت

با بق بقویت

یک بار دیگر

تازه شده باز

لبخند مادر

یلدای مهربانی

 

از راه اومد یلدا جون

همون که قد بلنده

با مهربونی بازم

داره به من می خنده

قشنگه و سفیده

چار قد روی سرش

هر جا میره مهمونی

شلوغه دور و برش

اون سبد تو دستش

پر از چیه؟ اناره

آجیل که دوست دارم من

برام آورد دوباره

اومد تو دست من ریخت

انار دونه دونه

 

سر میزنه به هر جا

آروم و خونه خونه

منتظرن بچه‌ها

 

برو خدانگهدار

برای اونها ببر

شادی و شعر و انار

 

شاعر کودک و نوجوان