بسیار می خوانم و بسیار می نویسم


گفت وگو |

 

سیدعلی اصغرزاده  سراینده ،نویسنده و منتقد ادبی است. 18 خرداد 1372 در شهرستان آمل بدنیا آمده است.  آشنایی با ادبیات عرب و منطق و فلسفه سبب شد تا نگاهی موشکافانه و هستی شناسانه به همه چیز پیدا کند. سرودن شعر را از هفده سالگی آغاز  و در قالبهای مثنوی، غزل، قصیده، قطعه، دو بیتی، چارانه و چارپاره شعر سروده است .

 

گفت و گو: عباس راییجی 

 

در نوشته هایتان شعر از کجا شروع شد؟ از سال 92 شعر نیمایی و آزاد می سرایم. در چندین جشنواره ی شعر شرکت و مقام کسب کردم که عبارتند از:

رتبه ی اوّل در هفتمین جشنواره ی استانی شعر بسیج (بصیرت عاشورایی)

رتبه ی سوم در رشته ی شعر از جشنواره ی ادبی سوره (حوزه هنری استان گلستان)

رتبه ی سوم در رشته ی شعر از جشنواره ی ادبی جوان (حوزه هنری استان گلستان)

برگزیده در بخش شعر طبری از همایش شعر آیینی اقوام استان گلستان

 

خوب برسیم به بخش نگارش کتابها.بفرمایید؟تاکنون پنج کتاب نوشته ام که تنها موفق به چاپِ یکی از آنها شدم و این کتاب (یه مغز تُو کاغذِ کادو) نام دارد که دربردارنده ی هشتاد ترانه از من است و نشر ایجاز آن را چاپخش کرده است. هدفم از سرودنِ این ترانه ها، کمک به گسترش به آن دسته از موسیقی آوازی(پاپ و راک) است که آهنگساز یا آوازخوان به دنبالِ ترانه های درخشان است. ترانه های کتاب (یه مغز تُو اغذِ کادو)، عاشقانه، عارفانه، اجتماعی، اعتراضی، میهنی، آیینی و پایداری است. ترانه های این کتاب که هیچکدامشان به اجرا نرسیده اند، گزینه های خوبی برای اجرا هستند زیرا بنده این هشتاد ترانه را از میان ترانه هایم گلچین کردم و بارها ویرایش کردم و حتا با بسیاری از آهنگسازان و آوازخوان ها مشورت کردم برای دلنشین شدنشان. آشکاراست اکنون که موسیقی آوازی، بازاری شده و از ترانه محور بودن دور گشته، پیشواز از کتابم هم کم باشد. از این رو کتابم را با شمارگان 300 چاپ کردم. ویژه بودنِ ترانه های این کتاب، دلیلی ست برای اجرا نشدنشان تاکنون، که امیدوارم اکنون که این کتاب چاپ شده، به مرحله ی آهنگسازی و آوازخوانی برسند. بیشترِ ترانه های کتابِ (یه مغز تُو کاغذِ کادو) از لحاظ تصویرسازی و واژه گزینی و واژه سازی، پیشرو هستند. و تنها دو ترانه دارای وزن بر پایه ی آهنگی ذهنی از خودم است. همچنین بیشتر این ترانه ها در قالب چارپاره هستند و اندکی از ترانه ها دارای قالب شکنی هستند چهار سال است که دارم بر روی آثار نیما یوشیج کار می کنم و مدیر صفحه ی اینستاگرام و کانال تلگرام نیما یوشیج هستم. دسترنج این چهار سال نیماپژوهی، کتاب نیماگری نیما یوشیج است. این کتابم که بیش از نهصد صفحه است و هنوز چاپ نشده، درباره ی منش نوین نیما یوشیج در شعر فارسی و تصحیح انتقادی نسخه های نیمایی اش است که غلط خوانی ها را می پیراید. امیدوارم با چاپ این کتاب، دینم را به بنیانگذار شعر و نقد نوین فارسی ادا کنم. 

کتاب بعدی ام درباره ی شاهنامه و سینماست. این کتاب هم چاپ نشده و دنبال ناشر خوب برایش می گردم. امیدوارم به زودی و به خوبی چاپ شود.

در زمینه ی نقد ادبی، بر کتابهای «جنایات و مکافات» نوشته ی داستایفسکی، «فیل در تاریکی» نوشته ی قاسم هاشمی نژاد و کتاب «نوای کاروان» دفتر دوم از اشعار منتشر نشده ی نیما یوشیج، نقد نوشته ام.

بسیار می خوانم، بسیار می پژوهم، بسیار می نویسم و گاهی سروده هایی از سرایندگان عرب را ترجمه می کنم. ولی چون گمنامم ناشران و مجله ها به سراغم نمی آیند و بسیاری از کتابها و مقاله ها و نقدهایم چاپ نشده اند و این وضع مرا از دور تنبل جلوه می دهد

یادداشت

دکتر علی تسلیمی درباره ی کتاب یه مغز تُو کاغذ کادو

ترانه های سیدعلی اصغرزاده / نشر ایجاز

در برخی از انجمنها پرسشی ست که می گوید: آیا ترانه می تواند مانند شعر، هنرمندانه قلمداد شود؟ برخی به خاطر همه پسند بودن ترانه به آن پاسخ منفی می دهند. برخی نیز پاسخشان به خاطر وجود برخی از ویژگی ها و شیوه ی هنرمندانه در ترانه ها مثبت است. دیدگاه مخالفان در برابر این گروه شاید این باشد که اگر شعری دارای شیوه ی هنری ست دیگر ترانه نیست. زیرا ترانه برای عوام سروده می شود. ولی باید دانست که در موسیقی تنها هنر سنّتی و پاپ نیست که رواج دارد. از آنجا که موسیقی یکی از هنرهاست، ترانه هم می تواند هنر باشد.

پرسش دیگری که مطرح می شود این است که آیا ترانه های «سیدعلی اصغرزاده» هنری ست یا نه؟ دستِ کم شعر نوی نیما یوشیج هنوز معیار هنری بودن است. شعر نیما بنا به گفته ی خودِ او از دیدگاهِ «طرز کار» پیروی می کند که همه ی شگردهای فرم و محتوا، وصف و روایت، عین و ذهن، کارکرد واژگان در ساختار، ابهام و ایهام، طبیعت گفت و گو، میدان زندگی، وزن طبیعی و ذوق شاعرانه را با هم دربر دارد.در این باره در کتاب «نفرات نیما» سخن گفته ام ولی این ویژگی ها را در کتاب «یه مغز تُو کاغذ کادو» به کوتاهی یادآور می شوم. طرز کار ژرفِ «تابوت» در ترانه ی «سرنخ» به پیشنهادهای نیما نزدیک است. اگر دیدن تابوت گوینده با دستهای ناآشنا در مسیر بیهودگی، ترانه را مرتبه ی عوام پسندی بیرون می آورد :

دارم می میرم از بس که

یه جوری زندگی کردم

نفهمیدم رو دستِ کی

مثِ تابوت می گردم

کارکرد «چین» با واژه ی «سکوت» و وجین شدن گوینده از زاویه ی بی سکوتی، نمونه ی دیگرِ هنری بودن این ترانه هاست:

میخام که این سکوتمُ

مثِ دیوارِ چین کنی

دربیاری منُ ازم

منُ ازم وجین کنی

توصیف چشم به دریای خروشانی که اگر سدِّ آن باز شود، سیل به راه می افتد، بسیار تازه است:

یه دریا تُوی چشماته

که میتونه تماشا شه

چه سِیلی راه میوفته

اگه سدِّ چشات وا شه

گوینده حتا از زمینه های عامیانه، بهره های هنری می برد :

من همون سیگاری ام که

پای بوسه هات می سوزم

زیر پات لِه می شم امّا

چشامُ بِهِت می دوزم

 

بنگرید به کارکرد دو گانه ی «پرت شدن» و «درّه ی خنده های بانو» و نیز کار پرش شگفت انگیز دیگر با ساختن واژه ی زانو برای دست، که آشنایی زدایی از دست است و ترانه را متفاوت کرده:

این همه حواسمُ پَرتِ

درّه ی خنده هات نکن بانو

شاعری رُ به جُرمِ توصیفِت

دستشُ شکوندن از زانو

بافته شدن تصویر گوینده با شعرِ نگاهِ مخاطب، جذاب است:

انقد نگاهت آینَه س حتا

تصویرمُ با شعر می بافه

سراسر کتاب «یه مغز تُو کاغذ کادو» سرشار از اینگونه توصیفها، آرایه ها و کارکردهاست. خواننده با خواندن هر ترانه ی او برای نمونه ترانه های «سفر» و «ایران» به سرشاری این تصویرها و شگردها برمی خورد. درباره ی ایهام نیز نمونه ها فراوان است :

زالوها چرا میگَن باید

هر امیرُ از جهان فین کرد

در این بیت،به جز امیرکبیر، به هر دادگر و آزادیخواه نیز نگریسته است.

ترانه ی «پروانه ی زندونی» در گوشواره یا بند تکراری اش، به وزنی دیگر می گریزد و جلوه گر می شود.

سراسرِ خودِ ترانه ی «یه مغز تُو کاغذِ کادو» دارای پیچیدگی ها و ارزش های هنری ست.بی ارزش بودن و چیزوارگی انسان در بازی سیاست، درونمایه ی بنیادین این ترانه دانسته می شود. ترانه های این کتاب، ظرفیت اجرا در موسیقی های پاپ و راک و بلوز را دارد. زیرا افزون بر وزن عروضی، دارای ترانه هایی در وزن نیمایی و سپید و آهنگوار هم هست. ترانه های سیّدعلی اصغرزاده دارای ساختارهای تازه ی فراوانی ست و در کارکرد با نوسرایانی چون نیما یوشیج، احمد شاملو ، فروغ فرخزاد،سهراب سپهری،یدالله رؤیایی، بیژن الهی، رضا براهنی و ... همسو می گردد تا نشان دهد که در ترانه نیز می توان هنرمند بود.