سیری بر احوال و اندیشه های مردی وطن دوست و متدین گ


خبر |

گلشن مهر/حبیب مقدر_در روزنامه صدای باکو پیرامون مرگ این مرد اندیشمند و وطن دوست چنین آمده است: «براساس تلگرامی که از خانبیکه بانوی محترم حاجی ملا عبدالرحیم از تیمور خانشورا دریافت کرده ایم به ما خبر می دهد حاجی ملا عبدالرحیم طالبوف که روحا و اصلا ایرانی  بوده از پنجاه سال پیش در قفقاز سکونت کرده و یکی از مشهورترین ادیبان، شاعران، فیلسوفان وسائسان ما محسوب میشود، در گذشته است.» هدف از نوشتن این متن بررسی کوتاهی بر سیر اندیشه ها و اظهارات این مرد بزرگ است و به همین سبب کتاب های خود او مهم ترین منبع برای آشنایی با آرای وی است. طالبوف در ابتدای فصلی تحت عنوان «در فواید مجلس شورای ملی» که در کتاب «ایضاحاتی در خصوص آزادی» نوشته خود را «ایرانی و ایرانی نژاد» ، «از طبقه فقرا» و «جاهل با اطلاع» معرفی می کند که «هرچه مسوده می کند و عیب جویی می نماید فقط برای اصلاح اوست»

شهرت طالبوف در شوروی، قفقاز و استانبول مشهود است. کارتویگ روس طالبوف را «نویسنده مسلمان لیبرال»  معرفی می کند. همچنین طالبوف را با القابی چون «آتش زبان ترین ادبای ایران» ، «ستاره درخشان ادبیات ایران» ، «بزرگ ترین ارباب وطن پرستی» ، «حکیم پندآموز» ، «مربی آدم» ، «فیلسوف» ، «وطن پرست» ، «شیخ خانشورا» ، و تشبیهاتی همچون «ولترانقلاب مشروطه ایران» ستوده اند تا جائیکه او را «مهم ترین عامل بیداری ایرانیان» و نوشته های او را «الفبای آزادی» نام گذارده اند. کتاب های طالبوف همگی از آشنایی کامل او با علوم طبیعی، تجربی و عقلی زمان خود خبر میدهند. از مناظرات بین پدر و پسرش احمد در «کتاب احمد» و وقایع موجود در «مسالک المحسنین» تا نوشته های وی در «ایضاحات در خصوص آزادی» و ترجمه قانون اساسی ژاپن خطی از روشنگری و ترقی خواهی به سبک آنچه در اروپای دوره روشنگری توسط اندیشمندان آن دوره رواج یافت مشاهده می شود. او همانند کانت، فیلسوف آلمانی دوره روشنگری، بر دو امر «تعلیم و تربیت» و شیوه«حکومت کردن» تاکید می کند. شخصیت «احمد» درکتاب احمد و «جوادبک» کدخدای بایسنقور در مسالک المحسنین به ترتیب نمایندگان یک طفل تعلیم یافته و یک حاکم لایق در مدینه فاضله او هستند. آشکار است که طالبوف کتاب احمد را از «امیل» ژان ژاک روسو، مسالک المحسین را از کتاب «آخرین روز حکیم » نوشته سرهمفری دیوی و ایضاحات در خصوص آزادی را از کتاب «رساله درباره آزادی» جان استوارت میل تقلید کرده است. از همه مهم تر می توان به عینه مشاهده کرد که طالبوف آثار آنها را هم به خوبی مطالعه کرده و از محتوای آنها آگاه است. از آنجایی که وی جملاتی را نیز در خلال متن کتاب های خود از این اندیشمندان به دفعات پی در پی آورده است، به عنوان مثال جمله معروف روسو (صدای جماعت صدای خداست ) را در مسائل الحیات (جلد سوم کتاب احمد) به عینه آورده است و یا اشاره ای به نظریه هابز پیرامون وضع طبیعی بشریت می کند و می آورد :«درنخستین مرحله تاریخی حیات بشر کشتن و چپاول امری عادی و همه جایی بود» یا در صفحه دیگری از همین کتاب جمله « آرای بشر بالفطره آزاد خلق شده است » را آورده که شباهت زیادی به جمله «خداوند همه انسان ها را آزاد آفریده است» دارد که جان لاک در زمینه حقوق مساوی بشر فرموده بود. در کتاب های طالبوف به دفعات مفاهیم «قانون»، «آزادی»، «حکومت مشروطه»، «حکومت استبدادی و مطلقه»، «لیبرال»، «رادیکال»، «مونارشیست(سلطنت طلب)»، «کنسرواتور(محافظه کار)»، «دیموکرات(دموکرات)»، «سیتسوالیست(سوسیالیست)»، «سیتسوالدیموکرات(سوسیالدموکرات)»، «آنارشیز(آنارشیست)»، «تعیین سرنوشت»، «اقلیت»، «کلتور(فرهنگ)»، «واغن(واگون)»، «پارلمنت(مجلس)» ، «سیویلیزاسیون(تمدن)» وکنستی توسیون «مشروطه» تعریف میشوند و مورد بحث و گفتگو قرار می گیرند.  به عنوان مثال در جلد دوم کتاب احمد قانون را «درجات حقوق و حدود » معرفی می کند و سپس به تعریف مفاهیم «حقوق» و «حدود» می پردازد. در مسائل الحیات و در ایضاحات در خصوص آزادی می نویسد:«قانون عبارت از تنظیمات اداره دولتی است» در مسالک المحسنین نیز قانون را «فصول مرتب احکام مشخص حقوق و حدود مدنی و سیاسی متعلق به فرد و جماعت و نوع» می داند «که به واسطه او هرکس کاملا از مال و جان خود مطمئن و از حرکات خلاف خود مسئول بالسویه می باشد.»

متن کتاب های طالبوف پر است از کلمات وطن دوستانه ای چون «لوازم ترقیات وطن» ، «روح وطن» ، «تربیت ابنای وطن» ، «ملت خواهی» ، «حب وطن» ، «محبت وطن» و... لذا وی برای تفهیم گفته هایش از حکمرانان ملی دیگر کشور ها نام می برد. از اقدامات سلطان عبدالحمید دوم در عثمانی و بیسمارک در آلمان تا تزار روس و سالیسبوری انگلیسی به نیکی یاد می کند تا شاید بر قلب امین السلطان (اتابک) و یا مظفرالدین میرزایی اثر نماید و ازهمین جهت است که پندنامه(تفکرات) حاکم رواقی مسلک رومی (مارکوس اورلیوس) را ترجمه می کند و به پیشگاه ولیعهد مظفرالدین میرزا تقدیم می کند، مسالک المحسنین  و کتاب احمد را نیز به ترتیب به امین السلطان(اتابک) و میرزا اسدالله خان ناظم الدوله پیش کش می کند چرا که به نظر طالبوف: «سخنان بزرگان را روحی است که در کلام رعیت چنان روح نیست.»

طالبوف نبوغ خود را با پیش بینی های خارق العاده خود نشان می دهد. در کتاب احمد چهار پیش بینی درست از آینده ایران و جهان کرده است که به ترتیب ذیل آورده ام:

«یکی وقوع انقلاب مشروطه در ایران و برقراری حکومت قانون، دوم تشکیل سازمان ملل متحد برای جلوگیری از وقوع جنگ بین کشور ها و یا برای حل و فصل مخاصمات و منازعات، سوم تشکیل اتحاد جماهیر سرخ به مانند آن چه در پس انقلاب اکتبر در شوروی پدید آمد و چهارم تاسیس کارخانه کبریت تبریز».

طالبوف مشروطه را «بنای مقدس» ، «آسمان» ممالک محروسه ایران را دور و «زمینش» را «بی صاحب» می داند . بارها به جانب حکومت عصرایران اعتراض های غیر مستقیم می کند تا به قول او «خواننده دریابد که روی سخن(وی) به کجاست و با کیست؟» 

طالبوف با وجود اینکه دیندار است و به خدا و پیامبرش اعتقاد دارد به این که این جهان از ماده تشکیل شده و علوم طبیعی و تحصلی جدید معیار انسان مدرن برای کشف اسرار جهان و تبیین آنها هستند آگاهی کامل دارد و آنچه از ترجمه «کتاب فیزیک یا حکمت طبیعه» که از روسی به فارسی برگردانده تا هر آنچه از گفتگوی بین شخصیت های داستان های مسالک المحسین و کتاب احمد نوشته گواه این مدعاست. احسان طبری جهان بینی طالبوف را یک «جهان بینی مادی» می داند «بدین معنی که وی به واقعیت و عینی بودن جهان و معتبر بودن محسوسات و معلومات ما و اینکه این جهان مادیست باور دارد»

در مسائل الحیات به طور واضح به خوانندگانش چنین می گوید : «شاید خواننده محترم مرا در این خیال از اشخاص پان اسلامیز پندارد، یا از متصورین واهیه اتحاد ملت حنیف اسلام بشمارد» از این جملات به عینه می توان به تفاوت جهان بینی طالبوف با دیگرانی چون سید جمال الدین افغانی پی برد. از طرفی دیگر طالبوف از غربزدگی، استعمار، مصرف گرایی و حتی نظام سرمایه داری انتقاد دارد و به شدت در ذم آن ها می نویسد. طالبوف به جای اینکه به مانند امثال تقی زاده طرفدار غربی شدن «از فرق سر تانوک پا» باشد و یا به مانند شیخ فصل الله ها به لعن و تکفیر هرآنچه غربی است، بپردازد ؛ نگرش معتدل تری را بر می گزیند.وی در ذم مستبدین و متشرعین می نویسد: «این ها نه غیرت دارند، نه مسلمانند و نه ایرانی و ایرانی نژاد » چرا که به قول طالبوف «آزادی و حب وطن توام می زاید، هرجا آزادی نیست حب وطن نیست».

در مورد غربزده ها و آنهایی که به غرب رفتند و به قول او در «مکاتب فرنگستان از تحصیل السنه خارجه به خیال خودشان تربیت شده اند » به شدت می نالد چرا که آن ها می گویند «باید از کبریت گرفته تا کاغذ محتاج فرنگیها بشویم» و «منسوجات وطن خود را نپوشیم» طالبوف این گروه را به فروختن رایگان روح وطن به بیگانگان محکوم می کند چرا که از نظرطالبوف ثروت همان روح وطن است .غربزده های غرب رفته ای که «قمار بازی و شراب خواری را جزء اعظم سیویلیزاسیون می دانند و تکیه کلامشان همیشه قسم به انسانیت است» در نظر طالبوف «آزادی و مساوات آنها بی لجامی محض ، خود پسندی صرف و بی عصمتی درجه قصوی است». طالبوف افرادی را که پوسته های مدرنیته را با خود حمل میکنند «دشمن دین و وطن» می نامد بطوریکه آشکارا می گوید :« هر ایرانی که وطن خود را مثل بلاد اروپا بخواهد، آرزوی آزادی و مساوات آن ها را بکند، به کثرت جمعیت بلاد ایشان حسد ببرد، در اعمال و اقوال تقلید آن ها را نماید و سیویلیزاسیون را تهذیب اخلاق بداند دشمن دین و وطن خود می باشد»

طالبوف به مشرق، جهان اسلام، آداب و رسوم و هویت ملی و زبانی تاکید دارد و از پوشیدن «چکمه روس» و «کلاه فرنگی» بیزار است تا جاییکه می نویسد: «هرکس بخواهد در ایران چکمه را متداول نماید دشمن ملت خود می باشد»(کتاب احمد ص105)

طالبوف وضع قانون اساسی به تقلید غرب را نمی پسندد و می فرماید: «هزار سال گمراه تقلید جهالت بودیم، حالا اگر تقلید علم نماییم چه ضرر به جهل ما خواهد داشت ؟»(ایضاحات در خصوص آزادی ص45)

طالبوف معتقد است قانون عرفی جدید متمم و کامل کننده شریعت (قانون دینی) در دنیای امروزی است چرا که انسان براساس نیازهای دنیای جدید و برای «سهولت وضعیت معیشت» به وضع قوانین متمم نیاز دارد. در مسائل الحیات پیرامون تفاوت قانون عرفی و شریعت (قانون دینی) آورده است :«قانون (عرفی) محصل شریعت(قانون دینی) و متمم اجرای اوامر دینی است » مشابه همین در مسالک المحسنین قانون عرفی را متمم قانون دینی می داند که در عصر کنونی « و متعلق به زندگانی معاصرین و در طبق سهولت معیشت ایشان وضع شده » چرا که «آنچه در عصر خلفای عباسی لازم بود در این عصر ترقی از حیز انتفاع افتاده آن ها را باید همان طور بگذاریم و متمم آن ها را وضع کنیم». به عنوان نمونه برای این متمم ها و تطبیق شرایط، بارها پیرامون تبدیل وضعیت «زکات» به «سیستم مالیات دهی» سخن گفته است ؛ یعنی مالیات دهی در دنیای امروز متمم دادن زکات در عصر قدیم است.

در مورد اعزام جوانان برای تحصیل به خارج و سپس دلیل لغو آن به ناصرالدین شاه حق می دهد چرا که می گوید :«آن ها که از فرنگستان برگشتند به جز چند نفر همه در ایران فرنگی مآبی و نشر اراجیف و تقبیح رسوم و عواید اجدادی نمودند و مردم را اسباب تنفر از علم و معلومات شدند». در نظرگاه طالبوف آن هایی که از خارج از کشور برگشتند «معلمان احمق »شدند و «یا به کار های ناشایستی مامور شدند». به همین خاطر در وصف دوره جدید آن را «مفرنگی» میخواند و دوره قبل آن را «معربی» نام می گذارد . تفاوت این دو را در اجباری بودن دوره معربی و اختیاری بودن دوره مفرنگی می داند .

طالبوف از اقتصاد نظام سرمایه داری و برآمدن بورژوازی حاکم بر جامعه به شدت انتقاد می کند . در نظرگاه او نظام سرمایه داری «مردم را از زندگی طبیعی بیرون کرده و عوض قناعت به احتیاج آن ها افزوده است . در این میان فرقه متمولین احداث گشته که زمام اداره ملت فی الواقع در قبضه قدرت ایشان، سلاطین و رجال تابع رای ایشان است»(آدمیت ؛ اندیشه های طالبوف تبریزی ص69)

طالبوف از وضعیت فقرا و کارگران در نظام های سرمایه داری شکایت می کند و می نویسد:«در کثرت نفوس بلاد ایشان جز اینکه فقرا گوشت سگ و گربه و خرچنگ بخورند ، فایده ی دیگر ندارد و نتیجه بهتر نمی دهد. شب ها در سواحل رودخانه و زیر دیوار محوطه کارخانه ها چندین هزار زن و مرد بی خانمان که رقعه لباسشان کاغذ و بالاپوش ایشان اوراق بزرگ جراید منطبعه است، می خوابند. هر کس از غربا بعد از نصف شب در خیابان و کوچه های آن بلاد بگردد و هزار نسوان بی صاحب دعوت عیاشی و در عدم  اجابت صد توبیخ و فحاشی می شوند.»(مسالک المحسنین ص 125)

طالبوف باوجود اینکه لیبرالیسم اقتصادی (سرمایه داری) را نقد می کند، از مدافعان آزادی اندیشه و لیبرالیسم سیاسی است. طالبوف چنانچه در جهان بینی لیبرالیسم فلسفی آمده است؛ آزادی را «حق طبیعی» می داند (مسائل الحیات ص 12) و می نویسد :«آزادی ما را احدی قدرت تصرف نمودن ندارد تا چه رسد به گرفتن و دادن »(ایضاحات در خصوص آزادی ص 36)

فریدون آدمیت در جمع بندی اندیشه های سیاسی و اقتصادی او اندیشه سیاسی طالبوف را در نظام فکری تحت عنوان «دموکراسی اجتماعی» خلاصه می کند. «دموکراسی اجتماعی ترکیبی است از دو عنصر لیبرالیسم سیاسی و سوسیالیسم (به مفهوم عام) از اینرو همان اندازه که برمقام و حقوق آزادی انسان تاکید می ورزد، بر حقوق و مساوات اجتماعی تاکید می کند، لیبرالیسم اجتماعی را طرد می کند و به سوسیالیسم معتقد است »(آدمیت، اندیشه های طالبوف تبریزی)

طالبوف امیر کبیر را «شخص بزرگ شهید راه وطن»(کتاب احمدص98)می داند که «برای ایرانی دری به سوی علم و ترقی باز کرد و بساطی چید. بعد از مرگ او آن در بسته و آن بساط چیده شد»(مسالک المحسنین ص197)

از طرفی مظفرالدین شاه را به خاطر امضای مشروطیت دوست دارد و او را «پادشاه نیک نفس و ملک صفات» و «شخص عادل» خطاب می کند.(ایضاحات درخصوص آزادی صص40و41)

طالبوف بارها از جهل و نادانی مردم ممالک محروسه ایران، حمام های کثیف، بوی چرک دستمال آشپز و از نبود بهداشت ناله می کند . برای بیان این معضلات گاهی جملاتی را به طنز می اورد تا بیشتر در خوانندگانش اثر کند. برخی از آنها چنین است: «بعد به حمام رفتم ؛یعنی خود را ناپاک کردم ...خوشا به حال وحشیان آفریقا که چنین اسباب پاکی و نظافت ندارند و رود مثل دریای نیل را کر تغسیل خود قرار داده اند »(مسالک المحسنین ص328)

«سه روز ماندیم از رنج راه قدری برآسودیم. چون حمامشان خیلی کثیف است، رفتیم بیرون شهر کنار رودخانه شست و شو کردیم . به زیارت شرفیاب شدیم . رختشوی لباس ها را آورد . بد شسته بود: یعنی چرکین تر کرده بود...دستمال که صد بار دماغ خود را پاک کرده و دو ماه از بازار حامل یا لفافه میوه جات بوده ، دیدم به سجده گاه خود گسترده ، مهر گذاشته نماز کردند.... من به به دستمال کله پز متوجه بودم که غساله ظرف خود را پاک می کرد. اگر آن دستمال را شرح نمایم خواننده نفرت می کند ، دلش به هم می خورد اما باز هم قطر کثافت اورا حالی نمی شود»(مسالک المحسنین صص 213و214)

«از یک طرف با این بلورآلات اوضاع شکوه و تبذیر و اسراف، سیاهی دیگ و لباس آشپز و دستمال ظرفشویی و طعم آفتابه لگنهای ایران در شیلان (سفره رنگارنگ انداختن) دیده نمی شود. بوی چرک دستمال آشپز که از دور شنیده می شود با عطر ادویه جات رفع می نماید. هر جا که مطبخ می بینی به نظر تونه حمام می آید»(مسالک المحسنین ص124)

در مجموع عبدالرحیم طالبوف مجموعه جهل ملت، درباریان منفعت طلب، غربگرایان غربزده  و استعمار انگلیس و روس را عامل فلاکت ممالک محروسه می داند. چنان چه خلاصه ای از این ها را در کتاب احمد چنین می آورد:

« ازیک طرف جهل ملت  و از یک طرف غرض شخصی متنفذین و از یک طرف بی علمی و بی تجربتی و طلا دوستی و خواجه تاشانی بعضی از رجال دولت و ازیک طرف بی مبالاتی و بی ادبی و هرزگی بعضی فرنگی مآبان ما که مبلغی پول دولت را خرج نموده و در مکاتب فرنگستان از تحصیل السنه خارجه به خیال خودشان تربیت شده اند بعد از مراجعت به وطن خود عوض نشر معارف و تالیف قلوب هموطنان ، آداب و رسوم مذهب ملی را تقبیح می نمایند ، هرچه می گیرند پس نمی دهند ، قمار بازی و شرابخواری را جزء اعظم سیویلیزاسیون می دانند و تکیه کلامشان همیشه قسم به انسانیت است و از یک طرف رقابت دو ملت بزرگ همجوار » (کتاب احمد ص125)