قدرت بی قدرتان؛ مانیفست دگر اندیشان ■ دکترسیدعلی میرموسوی




"قدرت بی قدرتان" اثر واتسلاو هاول(۱۹۳۶_۲۰۱۱) روشنفکر آزادی خواه چک، تحلیلی است دقیق از ماهیت نظام های بسته و ایدئولوژیک اروپای شرقی و الگوی موثر واکنش در برابر آن ها که در ۱۹۷۸ نگاشته شده است. او بر پایه تجربه زیسته اش، در شرایطی این کتاب را نگاشت که در سایه انسداد سیاسی، همه کوشش های اصلاح طلبانه برای تغییر به بن بست رسیده بود و جامعه در خستگی و نومیدی رخوت آلودی از هر گونه تحول بسر می برد. این اثر با حجمی اندک، جانی تازه در پیکر بی رمق دگر اندیشان دمید و افقی جدید فراسوی آنان گشود، که همچنان می تواند الهام بخش تغییر در نظام های بسته و ایدئولوژیک باشد. با خواندن این اثر نه تنها می توان رمز و راز بقای این نوع رژیم ها را دریافت، بلکه به شیوه موثر واکنش به تصلب آن ها در برابر الگوهای سیاسی بدیل پی برد. از نظر فلسفی این اثر بیشتر بر موضعی اگزیستانسیالیستی از نوع هایدگری استوار است. هر چند از ادبیات نومارکسیستی نیز تاثیر پذیرفته است. ایده اصلی آن را در دو نکته به هم پیوسته می توان خلاصه کرد: نخست ناکار آمدی نگرش  سنتی به سیاست، که با تاکید بر جلوه های رسمی قدرت و بدون توجه به وضعیت پیشاسیاسی، به تحلیل این نظام ها می پردازد و برای گذار از آن نظریه پردازی می کند. دوم این که کامیابی جریان دگر اندیش در گرو توجه به سپهر پنهانی است که برسازنده اصلی قدرت اجتماعی است. این سپهر  بر پایه نیازها و اهداف اصلی زندگی شکل گرفته و هر چند بی قدرت می نماید، ولی از قدرتی شگرف برای پیشبرد اهداف و تحمیل الزامات خود بر نظام برخوردار است.  نقطه عزیمت این تحلیل بررسی و شناخت ماهیت و ساختار قدرت دراین نوع نظام هاست که در نگرش رایج در چارچوب دیکتاتوری رده بندی می شوند. این رده بندی، راهزن بوده و پنج تفاوت جدی و مهم این نظام ها با دیکتاتوری های سنتی را از نظر دور می دارد. از این رو برای رده بندی آن ها از اصطلاح «پسا توتالیتر» استفاده شده است تا تفاوت های شان با دریافت معمول از رژیم های توتالیتر و دیکتاتوری های کلاسیک مد نظر قرار گیرد. این نظام ها شکلی نهادینه شده و ایدئولوژیک از دیکتاتوری هستند که بر خلاف اشکال سنتی، تداوم آن ها به قدرت گروهی اندک وابسته نیست و چندان با بحران جانشینی روبرو نمی شوند. افزون بر پیوندهای منطقه ای و عضویت در بلوک قدرت، تبار تاریخی، بهره مندی از ایدئولوژی و تلفیق آن ها با الزامات جامعه مصرفی و صنعتی، پایداری و توان آن ها برای جلوگیری از تغییر را افزایش داده است.ایدئولوژی و ظاهر قانونی دو ابزار مهمی هستند که تداوم این رژیم ها را تضمین می کنند.ایدئولوژی تفسیری است که ساختار قدرت از واقعیت ارائه و بسان پلی میان رژیم و مردم، توجیهی برای اعمال قدرت و اطاعت فراهم می کند. ایدئولوژی با ساختاری منطقی و پیچیده و همه جانبه و پاسخ آماده برای همه پرسش ها،  برای طرفداران آن بسیار فریبنده و باوجود نفوذ اندک در بین عموم مردم، همچنان نقش خود را به خوبی ایفا می کند. بنیاد ایدئولوژی در این رژیم ها، بر دروغی سازمان یافته استوار است که به انسان ها توهم هویت، کرامت و اخلاق می دهد، ولی در واقع راه را برای دست کشیدن از آن ها فراهم می کند. به افراد امکان می دهد وجدان خود را فریب دهند و عقیده و راه و رسم زندگی خفت بار خود را از چشم خود و جهانیان پنهان کنند. در یک کلمه ایدئولوژی ابزاری است برای «زیستن در چنبره دروغ» که نه تنها شکاف نظام و اهداف زندگی را پر می کند، بلکه اقتضاءات نظام را بر آمده از اقتضاءات زندگی جلوه می دهد.قانون دومین ابزاری است که با ظاهرسازی، بهانه ها و دستاویزهای لازم برای تداوم نظام را فراهم می آورد. شبکه ای در هم پیچیده از مقررات، بخشنامه ها و دستور العمل ها بر زندگی مردم سایه افکنده است. این مجموعه نیز همچون ایدئولوژی ابزاری برای اعمال قدرت و نمایش اجرای عدالت است و چهره واقعی نظام را از ناظر بیرونی پنهان می کند. دست های سیاسی پشت پرده دادگاه ها ، محدودیت وکلا در دفاع از موکل خود، کارهای خودسرانه نیروهای امنیتی و سلطه آن ها بر دستگاه قضا در پس پرده قوانین مخفی می شوند. حکمت وجودی این قوانین بازیچه کردن کل جامعه و سر و سامان دادن به اعمال قدرت است. با وجود این اهداف اصیل و واقعی زندگی آرام آرام خود را آشکار می کنند و ناهمسانی هایی که نظام با ایدئولوژی در پی  از بین بردن آن بود، به تدریج سر برمی آورند. این وضعیت افراد را به  ناگزیر  دو زیست می کند: تن دادن به ایدئولوژی و "زیستن در چنبره دروغ" و شناسایی نیازها و اهداف واقعی زندگی و" زیستن در دایره حقیقت". زیستن در دایره حقیقت، با اقتضاءات نظام سازگار نیست، از این رو سرکوب یا از آن جلوگیری می شود. دگرگونی بنیادین این نظام ها نیز در گرو شناسایی این تعارض است که در ادامه بررسی می شوند.

استاددانشگاه