استان زندگی انسان، عبور آدمی از ظلمات حیات خاکی، حکایت رنج‌‌های خلیفه خدا در اسفل السافلین، روایت طرد شدن انسان‌های وارسته توسط هم‌نوعانِ غرق شده‌ در منجلاب روزمرگی‌ها وعادات سخیف و در نهایت مرگ که روی دیگر سکه تولد است، تولد در جهانی فرا‌خ‌تر و بزرگ‌تر با سیمایی نورانی، نورانیتی که در آن حیات تاریک زیرزمینی، نه خود می‌دیدندش و نه هم‌نوعانشان متوجهش بودند و بیان این مفاهیم در قالب حکایتی برگرفته از آفاق و طبیعت برای عبور به سمت حقیقتی انفسی. روایت تشکیل الماس از زغال سنگ از زبان خودش آنگاه از زندگی زیرخاک می‌میرد و با چهره‌ای نورانی در جهان ورای خاک سربرمی‌آورد و ماجرای سفرش را برای سنگ‌هایی که به مثابه ملائکه حیران و متعجب بر چهره نورانی او می‌نگرند روایت می‌کند. سنگ‌هایی که همیشه در یک رتبه حیات باقی می‌مانند و نه رشدی دارند و نه حرکتی و انگشت به دهان چشم به لب‌های خلیفه الهی می‌دوزند تا برایشان تعلیم اسماء کند و آنها متحیر فریاد لاعلم لنا الا ما علمتنا سردهند.فرهاد طوسی، نویسنده کتاب، چه زیبا در سال‌های ابتدای انقلاب اسلامی تمامی این معارف را در یک داستان کودکانه بیست و چهار صفحه ای گنجانده که هنوز هم بعد از گذشت سه دهه، برای کودکان دبستانی طراوت وتازگی دارد و بستری برای تفکر برایشان به وجود می‌آورد.