قلم ها ادای دین می کنند


یادداشت |

ندبه محمدی_ «خدا مالک را جزای خیر دهد. چه مالکی که اگر کوه بود، کوهی عظیم و بزرگ بود و اگر سنگ بود، سنگی سخت بود. به خدا سوگند مرگ تو ای مالک، جهانی را ویران و جهانی را شاد می‌سازد…» این جملات امیرالمؤمنین در مورد مالک اشتر این روزها بهتر درک می شود. چراکه ما نیز مالکی از دست داده‌ایم و چه مالکی… شاید سخنان امام علی(ع) در سوگ مالک را بشود مثالی برای تاثیر حوادث بزرگ بر ادبیات شمرد. جایی که برای بیان احساسات و درونیات راهی جز به کار گرفتن تشبیه و استعارات نیست. اما گاهی آن قدر این غم عظیم و آن شخصیت بزرگ است که طعنه به تشبیه و استعاره می زند. کوه را به زیر می‌کشد و سنگ را خرد می‌کند و درنهایت تبدیل به نماد و سمبل می شود. در طول تاریخ سخنوران و شاعران همواره برای زیبایی متن و گفتار خویش به تمثیل‌های ادبی و طرح سخن به شیوه نمادین احتیاج داشته‌اند. زیرا هر نماد تصویری است محسوس و گاه ملموس که بر معنایی خاص تأکید می‌کند و همین طور مظهر، نشانه و بهترین نماینده ممکن است برای تجسم امور ناشناخته‌ای که نمی‌توان آن‌ها را به شیوه روشن‌تری نشان داد. از سویی دیگر ادبیات هر سرزمین تجلی‌گاه اوضاع و احوال فرهنگی و اجتماعی و شعر آیینه ی اندوه و شادی آن است. احساساتی که از قلب مردم سرچشمه می گیرد، در شریان جامعه جاری گشته و با قلم مکتوب می شود. در کشوری که به هویت دینی خود می‌بالد ادبیات مقاومت تصویری از مردان بزرگی ست که تا آخرین نفس در برابر ظلم ایستادگی کرده‌اند. حال اگر پای شهادت یک چهره جهانی که سرزمینی به وجود و حضورش بالیده است در میان باشد، می‌توان پیش‌بینی کرد که چه اتفاقی می‌افتد و چه نیاز به پیش‌بینی که چنین زخمی را یک سال است تاب آورده‌ایم  و دیده‌ایم دست مقاومت از آستین نویسندگان و شاعران بیرون آمده از احساسات و عواطف مشترک، ازتسلیم ناپذیری ها و ادامه دادن ها نوشته و باری از شانه های زخم خورده ی جامعه برداشته است و این رسالتی است همیشگی برای قلم‌ که با خلق شعرها و سرودها و داستان‌ها همچنان در جبهه فرهنگی‌ ادای دین کند و دل‌ها را به هم گره زده، طوفانی از وحدت برانگیزد. وحدتی از جنس اقتدا به راه یک ژنرال ایرانی که شهید جنگی نابرابر شد و تا ابد به‌عنوان نماد افتخار و شکوه، اقتدار و امنیت یک ملت، در تاریخ و فرهنگ و ادبیات سرزمینش جای گرفت.