کرونا و زندگی


یادداشت |

 

مرضیه قاسمعلی

 

این روزها در گیر و دار جنگ تصن به تن با ویروسی به نام کرونا از حال همدیگر غافل نشویم، تعداد زیادی از مردم عملاً بیکار شده اند و بیکاری آغاز ناهنجاری هاست.روزگاری شهر من پر از هیاهو بود، هیاهوی صدای فروشنده‌ها، بوق ماشینها، بالا و پایین شدن سوزن چرخ های خیاطی، صدای هیجان تماشاگران ورزشگاه ها، هیاهوی آویخته از در و دیوار مدرسه ها، صدای شرشر زندگی که در تمام شهر من جاری بود.و مدتی است که همه جا را خفقان تنهایی در نوردیده،اما غم انگیز تر از همه، صدای محزون دست‌فروش هاست که بر زمین سرد شهر بساط خود را پهن کرده اند، در زمستانی ترین هوای زمان، با صدای نشسته در حنجره، به انتظار خریدار ایستاده اند. و چه بسا که با جیب های خالی به خانه می‌روند و برق چشم کودکان منتظرشان به خاموشی می نشیند.که اگر با ناملایمتی برخی، مواجه شوند سرمای نامهربانی بر جانشان می ریزد و در ترک های دستان خسته ی آنها جا خوش می کند.درد را از هر طرف که بخوانی درد است دردِ نداری، یک طرف ، دردِ درک نکردن طرف دیگر،ما اشرف مخلوقاتیم و بالاتر از آن مسلمان و اعضای یک پیکر،نمی شود عضوی به درد آید و اعضای دیگر را درگیر نکند ، هوای بی کسی و تنهایی، بس ناجوانمردانه سرد است، بیاییم در میان همه ی این نامهربانی ها، لحن صحبت و طرز رفتار ما زمستانی نباشد و دست همنوعِ هم وطن خود را به گرمی و مهربانی بفشاریم.