مناقشه مستمر سنت و مدرنیته ! ■ دکتر حسین میقانی




در ابتدا باید عرض کنم  منظور من از" چهل تکه گی" لزوما معنایی نیست که داریوش شایگان در کتاب افسون زدگی جدید از آن استفاده کرد هرچند که شاید دور از آن هم نباشد. چهل تیکه روایت بحرانی است مخصوص دنیاهایی که در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند. ذهن هایی که هنوز ریشه در سنت خود دارند اما نمی توانند در دنیای مدرن زندگی نکنند. مغزهایی که سنتی عمل می کنند اما دوست دارند مدرن بیندیشند. بخشی از احکام دینی را می پسندند و بخشی را نمی پسندند. برخی از آن هایی را که نمی پسندند اجرا می کنند چون از عمل نکردن به آن می ترسند.  این ور و آن ور حرف های روشنفکران دینی و نوآوران را حجت می گیرند تا بتوانند به آن بخش از احکام دینی که علاقه ندارند عمل نکنند. اما همیشه ذهنشان درگیر نوعی عذاب وجدان است تا آن جا که برایشان عادی شود. سپس به عادی شدنش می بالند و به روشنفکری خود افتخار می کنند. زیارت می روند اما نماز نمی خوانند، نذری امام حسین می دهند اما روزه نمی گیرند. در مجالس عزا شرکت می کنند اما آرمان و الگویشان زندگی و رفاه غربی است. عده ای هم هستند که شاید از همه ظواهر سنت گذر کرده اند و به اصطلاح مدرن شده اند اما خود می دانند که هنوز ته دلشان قلقلک می آید. منظور من این نیست که این ها خوب است یا بد است. منظور آن است که ذهن ما ایرانی ها همیشه به نوعی نظری یا عملی- درگیر این تقابل سنت و مدرنیته است. روشنفکران ما پیوسته در حال تکه دوزی این دو به هم هستند، مگر راهی بیابند که این دو را آشتی دهند. روحانیون سنتی ما از آنجا که نمی توانند مدرنیته را نادیده بگیرند به دنبال پالایش آن هستند تا مگر راهی بیایند که دین را از راه پر پیچ و خم دنیای جدید رهایی بخشند. مردم نیز به صورت عملی و در تک تک رفتارهای خود درگیر انتخاب میان این دو راه هستند، خواه توجه کنند و خواه بی توجه باشند. هیچ کس راه درست را نمی داند. ذهن ما در خاک سنت روییده اما در هوای مدرنیته نفس می کشد. هر چه کنیم نمی توانیم از دغدغه ی درگیری میان این دو رهایی یابیم. یک جوان اروپایی که در بیست سی سال اخیر در کشورهایی نظیر نروژ، دانمارک یا فنلاند به دنیا آمده هیچ درگیری ذهنی از این نوع ندارد. درگیری های ذهنی اون کاملا مشخص است. بی هیچ عذاب وجدان، بی هیچ دوگانگی وجودی و بی هیچ "چهل تکه گی" ذهنی زندگی خود را می کند. آرزوها و آمال او معلوم است. شیوه زندگی اش مشخص است. دغدغه های او چیزی است از جنس برنامه های آخر هفته، ارتباط با دوستان، یافتن کار، خانه، ماشین، سفر و شاید کار خیریه و خواندن کتاب های رمان و گوش دادن به موسیقی. همه این ها هیچ درگیری ذهنی از نوع دوگانگی و تقابل در ذهن او ایجاد نمی کند. هیچ بحرانی برای او نمی آفریند. اما ذهنِ یک ایرانی امروزی در موسیقی هم دوگانگی و تقابل ایجاد می کند، در کتاب ها هم، در انتخاب سفرهای او هم دوگانگی و تقابل هست. ذهن ما به ناچار در این موقعیت تاریخی قرار گرفته است، ذهنی درگیر خود، درگیر شناخت خود، شناخت راه درست، ذهنی پر از مجهولات، پر از دوگانگی ها، ذهنی چهل تکه و باید نهایتا نتیجه گرفت که در برابر این پدیده جدید مدرنیته چهار پیشنهاد متفاوت ارائه گردیده است:

الف : نفی و طرد هر گونه مظاهر مدرنیته وتمدن جدید اروپایی ، چرا که با سنت و مذهب و روش زندگی ما متفاوت و بلکه متضاد بوده که این نظر بیشتر سنت گرایان و راستگرایان بوده و البته در برابر آن قاعدتا روش خاص و یا استراتژی مشخصی را ارائه نمی کنند.

ب : قبول تمامی مظاهر تمدن جدید و در صورت عدم قبول آن باید همچنان در قرون وسطی زندگی کرد و چنانچه نقل قول میشود که ما حتی یک لولهنگ نمی توانیم بسازیم و یا اینکه ما باید از نوک انگشت پا تا فرق سر غربی شده و باید همه انچه که از غرب می اید را بدون قید و شرط پذیرفته و این تنها راه پیشرفت ما خواهد بود( اگر چه شاید این سخنان خیلی مستند نبوده و یا اینکه منظر گوینده چیز دیگری بوده باشد)

ج : بعضی از مذهبی ها و ملی گرایان نظرشان بر این است که از مظاهر تمدن غرب انچه با اندیشه و تفکر ملی و مذهبی ما تضاد اشکار ندارد میتوان انها را پذیرفت و انچه که با فرهنگ ملی و مذهبی ما تناقض اشکار دارد را رد کرده و این باید اجازه ورود این چنین مسائلی را به داخل کشور داد.

د : تعداد معدودی از مذهبیون و مخصوصا حوزویان ( مثال بارز ان افرادی چون سید محمد میر باقری و ...) صحبت از استحاله کرده و معتقدند که از فرهنگ و تمدن غرب ما آنچه که نیازمان هست بر گرفته و پس از استحاله ان میتوان در جامعه استفاده کرد ولی اینکه استحاله ان به چه شکل و توسط چه کسانی صورت باید بگیرد نشانی از ادرس دادن نیست و شاید این تفکر بیشتر به یک طرح و نظریه ناپخته بیشتر نمایان باشد. در پایان باید خاطر نشان کرد که در هر کشوری زمانی ، که نمادهای تمدنی غربی  وارد میشود قاعدتا با یکسری ملزوماتی همراه هست که نا خوداگاه ان ملزومات وارد کشور مورد تهاجم ان تمدن وارد شده و گریزی از پذیرش ان نخواهد بود و البته با یک سیاست گذاری درست و صحیح میتوان از تبعات منفی ان به مقدار زیادی جلوگیری کرد که البته این به مطالعه و بررسی زیاد و توسط کارشناسان مبرز باید صورت گیرد و انچه تا کنون صورت گرفته خیلی مورد تایید نبوده و حتی یک مورد ساده که یافتن کلمات معادل لغات تمدنی غرب انتخاب شده اند با چالشها و سوالات گوناگون روبرو بوده و حتی گاهی مورد تمسخر جامعه قرار گرفته است.

 

عضو هیات علمی دانشگاه گلستان