انفعال سیاسی؛  مفهومی چند وجهی(۱) 


یادداشت |

 

■  دکترسیدعلی میرموسوی

زندگی سیاسی عرصه ای با اهمیت در زندگی انسان است که در اصل نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود. ارسطو(322-384ق.م) انسان را جانوری سیاسی می دانست و فعالیت در اداره شهر را برای شکوفایی استعداد فرد لازم می دانست. از نظر وی سیاست رابطه انسان های آزاد است و انسان گسسته از شهر یا موجودی وحشی است یا خدا. آرنت(1906-1975) نیز با تقسیم بندی فعالیت های بشر به سه نوع زحمت، کار و عمل، نوع اخیر را انسانی ترین فعالیت بشری می داند، زیرا عمل فرایند آشکار کردن خویشتن است. «انسان ها با عمل كردن نشان مي دهند كه هستند و فعالانه هويت يگانه شخص خويش را آشكار مي سازند و در جهان انساني حضور مي يابند.» از نظر وی فعاليت سياسي بهترين نمونه عمل است، بنابراين سياست والاترين جايگاه آزادي انسان است. 

با وجود این نگاه و گرایش افراد به سیاست یکسان نیست. برای برخی از شهروندان سیاست از چندان اهمیتی برخوردار نیست. آنان نسبت به آنچه در عرصه سیاست رخ می دهد واکنشی نشان نمی دهند و می کوشند تا حد امکان خود را از اخبار و واقعیت های این عرصه دور نگاه دارند. در مقابل گروهی دیگر از افراد به سیاست اهمیت می دهند و رویدادهای این عرصه را پیگیری می کنند و در فرایندهای سیاسی حضوری کما بیش فعال دارند. این دو نوع واکنش زمینه ساز طرح دو مفهوم انفعال سیاسی و مشارکت سیاسی در توصیف رفتار سیاسی افراد شده است. با توجه به اهمیت و جایگاه مشارکت سیاسی به عنوان یکی از شاخص های توسعه سیاسی، گرایش انفعالی به سیاست عاملی تضعیف کننده و چه بسا تهدید یا آسیبی برای آن درنظر گرفته می شود. 

در جهان کنونی، چه در جوامع دموکراتیک و پسا صنعتی مدرن و چه در جوامع اقتدارگرای در حال گذار، نظام های سیاسی با دشواری و چه بسا بحران مشارکت شهروندان روبرو هستند. در جوامع توسعه یافته و دموکراتیک، نسل جدید چندان رغبتی به مشارکت سیاسی در چارچوب سبک های سنتی همچون شرکت در انتخابات و عضویت در احزاب سیاسی نشان نمی دهند. در جوامع در حال توسعه نیز سرخوردگی از روندهای رایج و نومیدی از تغییر، بی تفاوتی و انفعال سیاسی را در این نسل در پی داشته است. این وضعیت انفعال سیاسی را به موضوعی پیچیده و چند وجهی تبدیل کرده است که نمی توان به سادگی درباره آن به داوری پرداخت. هر گونه اظهار نظر در این باره پیش از هر چیز نیاز به تحلیل سرشت این پدیده و گونه شناسی آن دارد، از این رو می توان به طرح این پرسش پرداخت که انفعال سیاسی چیست و در چه شرایطی می تواند نامطلوب باشد و به توسعه سیاسی آسیب برساند؟ پاسخ به این پرسش پیش از هر چیز به تحلیل و چارچوب بندی مفهوم انفعال سیاسی و سپس به رویکردی بستگی دارد که در تحلیل و بررسی انفعال سیاسی اتخاذ می شود که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد.

انفعال سیاسی در برداشت رایج برپایه دوگانه فعال و انفعال از سویی و مشارکت و عدم مشارکت سیاسی از سوی دیگر تعریف می شود. از این دیدگاه انفعال سیاسی در برابر مشارکت سیاسی قرار دارد. این برداشت از دو نظر قابل انتقاد می رسد: نخست این که مشارکت سیاسی تنها شکل فعال ندارد و شکل انفعالی نیز برای آن قابل تصور است. در نظام های پسا توتالیتر ایدئولوژیک و اقتدارگرا  که مخالفت سیاسی سرکوب می شود، مشارکت بسیاری از شهروندان در عرصه سیاسی نه از روی آگاهی، آزادانه و فعال صورت نمی گیرد، بلکه یا بر پایه ایدئولوژی خود را موظف به حمایت از نظام می دانند و یا آن را از روی ترس انجام می دهند. دوم این که پرهیز از مشارکت همیشه نشانه انفعال نیست، بلکه در شرایطی می تواند نوعی رفتار فعالانه قلمداد شود. بنابراین تعریف انفعال به شکل سلبی و بر پایه عدم مشارکت دقیق به نظر نمی رسد.

فهم دقیق مفهوم انفعال به تحلیل گرایش سیاسی و مفاهیمی بستگی دارد که به آن اشاره دارند. گرایش سیاسی با دو مفهوم متمایز علاقه سیاسی و مشارکت سیاسی ارتباط دارد که خلط آن ها می تواند مایه اشتباه و سردرگمی در تعریف انفعال باشد. علاقه سیاسی را می توان میزان جذابیت سیاست برای هر کس دانست و آن را با درجه ای مشخص کرد که سیاست کنجکاوی یک شهروند را برمی انگیزد. این مفهوم طیفی گسترده از علاقه اندک، متعادل و زیاد به سیاست را در بر می گیرد. مشارکت سیاسی از نگاهی عام به فعالیت هایی تعریف می شود که معمول شهروندان از راه آن در پی تاثیر گذاری بر تصمیم سازی سیاسی یا حمایت از حکومت برمی آیند. این تعریف هم شامل نقش موثری است که شهروندان برای تاثیرگذاری بر برون دادهای سیاسی ایفا می کنند و هم فعالیت های حمایتی و تشریفاتی را در بر می گیرد. این فعالیت به افرادی اختصاص دارد که ارتباط انفعالی با نظام دارند و آن را تایید می کنند و تنها به تطبیق رفتار خود با خواسته های آن می اندیشند. آن ها در برابر کسانی قرار دارند که در پی اصلاح یا تغییر نظام اند و یا فعالانه با آن همکاری می کنند.

با توجه به تمایز دو مفهوم علاقه سیاسی و مشارکت سیاسی، شهروندان را از این نظر دست کم به 4 گروه می توان تقسیم کرد: 1.شهروندانی که علاقه سیاسی دارند و مشارکت سیاسی نیز می جویند. 2. کسانی که با وجود علاقه سیاسی، اهل مشارکت نیستند. 3. افرادی که باوجود مشارکت سیاسی، علاقه سیاسی ندارند. 4. افرادی که نه علاقه ای به سیاست دارند و نه اهل مشارکت سیاسی اند. پرسش این است که رفتار کدام یک از این چهار گروه را می توان انفعال سیاسی دانست؟ 

در فعال بودن گروه نخست و انفعالی بودن گروه اخیر اختلافی نیست، اما در مورد دو گروه دیگر به ویژه گروه دوم جای بحث وجود دارد. این اختلاف به ویژه با توجه به تفاوت میزان علاقه سیاسی افراد بیشتر می شود. از این نظر افراد به سه دسته تقسیم می شوند: کسانی که هیچ درگیر سیاست نمی شوند، کسانی که از آگاهی و هشیاری نسبت به سیاست برخوردارند و در نهایت کسانی که افزون بر آگاهی آماده کنش سیاسی هستند. دسته اخیر در حالت استندبای هستند و هنگامی که شرایط را مهیا و آماده ببینند، وارد عرصه و فعال می شوند. براین اساس گروه دوم به دو دسته تقسیم می شوند: کسانی که در حد آگاهی و توهم زدایی به سیاست علاقه دارند، کسانی که افزون بر این در شرایطی که اوضاع مساعد باشد اهل فعالیت سیاسی نیز هستند. رفتار گروه سوم؛ یعنی کسانی که سیاست برای آنان جذابیت ندارد، ولی در عرصه سیاسی مشارکت می جویند، را می توان نوعی انفعال دانست. 

بر پایه این تحلیل می توان به دو معیار مهم برای انفعال سیاسی دست یافت: نخست میزان علاقه سیاسی و دوم شیوه مشارکت سیاسی. میزان علاقه به اندازه ای که فرد در پی آگاهی سیاسی باشد و مشارکت در صورتی که فرد در پی تطابق رفتار خود با خواست نظام نباشد. بر این اساس رفتار کسانی که دریافتی وهم آلود از سیاست دارند و نسبت به آن خفته اند و یا خواب آلوده با آن برخورد می کنند، انفعالی به حساب می آید. همچنین کسانی که تنها به تقاضاهای نظام از خود توجه دارند و یا نظام برای آنان ترسناک است و از این رو در پی تطابق رفتار خود با آن بر می آیند، واکنش آنان انفعال سیاسی به حساب می آید. در برابر رفتار کسانی که از آگاهی سیاسی برخوردارند و با وجود آمادگی برای کنش سیاسی به دلیل فراهم نبودن شرایط از مشارکت خودداری می کنند، را نمی توان در زمره انفعال سیاسی جای داد. 

از سویی مفهوم مشارکت سیاسی نیز در پرتو تحول در ارتباطات و گسترش شبکه های مجازی همچون گذشته به فعالیت در روندهای رسمی همچون عضویت در احزاب و شرکت در انتخابات محدود نمی شود. در سایه این تحولات عرصه سیاست گسترش یافته و فعالیت های مدنی که در حوزه عمومی انجام می شود و نیز کارهای داوطلبانه ای که در تقویت و حمایت از حقوق گوناگون شهروندی اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انجام می شوند، اگر چه در سیاست رسمی جای نمی گیرند، ولی سیاسی قلمداد می شوند. توجه به این نکته به ویژه در نظام های اقتدارگرا یا پساتوتالیتر، که فضای سیاست رسمی در آن ها بسیار محدود شده است و اصلاحات سیاسی ناکام می مانند، بسیار اهمیت دارد. در چنین نظام هایی مسئله اصلی دیگر اصلاح یا انقلاب نیست، زیرا هیچ یک عملی نیستند، مسئله اصلی این است که چگونه  و با انجام چه کارهایی می توان زندگی افرادی که ناگزیر از زیستن در چنین نظامی هستند را شرافتمندانه تر کرد. این کارها نه تنها به ورود در عرصه سیاست رسمی و احراز مناصب سیاسی محدود نمی شوند، بلکه کارهایی به مراتب تاثیر گذارتر را نیز دربرمی گیرند؛ کارهایی که تاثیری غیر مستقیم بر ساختار قدرت دارند. برای مثال دفاع از حقوق زندانیان به ویژه زندانیان سیاسی هر چند فعالیتی مدنی است، ولی اقتدارگرایان را در تنگنا قرار می دهد و از این راه دامنه عمل آنان را محدود می کند.   

در جمع بندی نهایی می توان گفت در جهان کنونی انفعال سیاسی تنها بر اساس مشارکت یا عدم مشارکت در روندهای سیاسی رسمی تعریف نمی شود، بلکه مفهومی چند وجهی است که بر پایه دو معیار علاقه سیاسی و شیوه مشارکت سیاسی می توان آن را مشخص کرد. بر این اساس نه تنها رفتار کسانی که خود را به هیچ شکل درگیر سیاست نمی کنند، بلکه کسانی که بر پایه ایدئولوژی و یا از روی ترس تنها به تطابق رفتار خود با نظام می اندیشند، نوعی انفعال سیاسی است. در برابر کسانی که در فعالیت های سیاسی رسمی، نه از سر بی علاقگی به سیاست و یا آماده نبودن برای کنش سیاسی، بلکه به دلیل احساس بی تاثیری و یا فراهم نبودن شرایط شرکت نمی جویند را نمی توان در گروه منفعلان جای داد. آنان با آگاهی از شرایط سیاسی در شرایطی که ساختار قدرت  هیچ نشانه ای برای تغییر از خود نشان نمی دهد، با رویکردی جامعه محور، خود را درگیر فعالیت هایی می کنند، که دست کم می تواند به بهبود شرایط و شرافتمندانه تر کردن زندگی شهروندان کمک کند.

 

■ استاد دانشگاه