تحلیل جامعه شناسی مُدلینگ سیستم های باز و بسته نظام های اجتماعی




 متدها (methodes)  همواره نقش مهم و کلیدی در تولید دانشها و معارف بشری داشته اند و نیز کماکان دارند، تا بدانجایی که پاره ای از دانشمندان علوم طبیعت «روش» را معادل و عین« علم» دانسته اند. چه، این تلقی مورد پذیرش ما باشد و چه نباشد، متد مجرا و کانال منظم و سیستماتیک دستیابی به علوم از هر سنخ است. در حوزه ی علوم اجتماعی دیرگاهی است که بر سر نقش متد و روش های این علوم میان صاحبنظران و متفکران دانش اجتماعی و نیز درجه و میزان رشد علمی و پیشرفت آن بحث و گفتگو جریان دارد.پس از رشد و پیشرفت علوم طبیعت به صورت متزاید از قرن 18 به بعد و بخصوص موفقیت های تکنیکی آن در زمینه های مهندسی، بیولوژی، پزشکی، فیزیک، شیمی و مکانیک و کارآمدی آن در حل مسائل و مشکلات جامعه ی انسانی و ذهنی گری تنه ی عظیم معارف انسانی (منطق، فلسفه و ....) از یک سو و عدم اقبال و توجّه و اعتنای اجتماعی نسبت به علوم انسانی و اجتماعی از سوی دیگر، به علّت فقدان تأثیرگذاری و کارآمدی عملی در زمینه حل مسائل و مشکلات اجتماعی و انسانی، علیرغم تفاوت و تنوع موضوعی و پیچیدگی مضاعف مسائل انسانی تمایل و گرایش عمده دانشمندان توجّه و بهره گیری از روشها و متدهای علوم طبیعت (مشاهده ، عینی گرایی، آزمایش و اندازه گیری و سنجش کمّی اشیاء و پدیده ها و تبدیل حالت کیفی به کمّی) وجه غالب دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی گردید. چنان که امروزه استفاده ی وسیع و گسترده از روشهای کمّی گرایانه و کاربردی در جامعه شناسی، روان شناسی، روان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی علوم سیاسی و غیره در دانشگاه ها و مؤسسات نظرسنجی سیاسی (گالوپ و...) روش اصلی و غالب حاکم بر این مؤسسات می باشد. مقاله ی حاضر با تاکید بر نقش کلیدی و اساسی در تفکّر، پژوهش و امر تحلیل پدیده های اجتماعی در تولید اندیشه ی منظم و سیستماتیزه و مبتنی بر چارچوب داده های واقعی و عینی بر آن است تا به کمک دو مفهوم «سیستم=system» و مفهوم نظری «فونکسیونالیزم=functionalisme» بر اساس نگرش سیستمی متفکران برجسته ای چون نیکاس لومان و تالکوت پارسونز در شناخت و تحلیل نظامهای اجتماعی رهیافتی راهبردی و تحلیلی را در امر شناخت پدیده های اجتماعی و تحلیل کاربردی آن توسط کنشگران اجتماعی در درون ساخت های اجتماعی و سیاسی با دو خصیصه ی به طول کامل « باز و بسته» ارائه نماید و کاملاً وقوف دارد پرداخت فکری به این مقوله صرفاً در حد یک مقاله به هیچ روی کافی و وافی نمی باشد بلکه نیازمند فعالیتهای علمی گسترده تر می باشد، لذا آن را به عنوان یک « مدخل» و « گشایش» فکری تلقی می نماید. بدیهی است پدیده های اجتماعی به لحاظ آن که متعلّق و اُبژه ی آنها « انسان» و « انسان اجتماعی» است از پیچیدگی مضاعف برخوردارند و به سادگی دراَشکال و قوالب خاص تحلیلی قرار نمی گیرند، لذا با کمک ابزارها و تکنیک های تحقیقی از قبیل: مُدل سازی، شبیه سازی و غیره توضیح داده و تبیین نمایند. تردیدی نیست هیچ یک از انواع تیپولوژی های تحلیلی و مُدل ها و ماکت ها عین واقعیت ها نیستند بلکه به منظور شبیه سازی تا حد انطباق ممکن صورت میگیرند که هدف غائی دستیابی به روابط علّی فی  ما بین واقعیت های اجتماعی است.

باقر ساروخانی در این زمینه می گوید:"زمانی سخن از مُدل سازی به میان میآید که چند یا چندین عامل با یکدیگر عمل کنند و ضمن تأثیر بر یک متأثر با یکدیگر نیز رابطه ی کنش و واکنش متقابل برقرار سازند. در این صورت هر چند مُدل کل ساخته شده است، مجموعه یا منظومة به هم پیوسته، پیچیده ودارای عناصر کمّی و کیفی، عینی و ذهنی، و ... به نظر میآید، لیک در درون آن می توان مجموعه هایی فرعی نیز یافت که همچون زیرمجموعه ای عمل کنند، یعنی چند عنصر از واقعیت که بیشتر با یکدیگر ترکیب شده اند و در درون کل از وحدت بیشتری برخورداند، مجموعه ای فرعی یا زیرین را تشکیل میدهند و ریمون بودون مُدل را چنین تعریف کرده است: مدل عبارت است از بازآفرینی وضعیت و مطالعة تغییرات در رفتار به تبع تغییرات در شرایط"LL.

اساساً مدل ها به تناسب شرایط، وضعیت ها، حالات و موقعیت های موضوع مورد مطالعه انواع گوناگون دارند که می توان با توجه به « کارکرد function» و « موضوع-subjce» به چندین گونه تقسیم نمود که به گفته ساروخانی اهم آنها چنین اند:« 1- مدل های فرهنگی 2- مدل های اقتصادی 3- مدل های جامعه شناختی 4- مدل های سه متغیره یک سویه 5- مدل های چهار متغیره یک سویه.موریس دوورژه جامعه شناس معاصر فرانسوی در اثرش « روش های علوم اجتماعی» به طورکل مُدل ها را به دو دسته کلی (1- مدل های ریاضی و غیر ریاضی 2- مدل های پیش بینی و تحقیق) تقسیم بندی می کند.از دیگر روشها یا تکنیک های تحقیقی روش شبیه سازی است که یکی از مهم ترین ابزارهای پژوهش در دانشهای علوم اجتماعی و انسانی است که آن را در زمرة فنون مرتبط با مشاهده می دانند. دکتر ساروخانی مؤلف« روش های تحقیق در علوم اجتماعی» می گوید:« هر چند که با مشاهده ساده تفاوت های بسیار نشان می دهد و شبیه سازی به نوعی ساختن «ماکت» یا مدل عملیاتی operating model است که می توان پدیده های فرضی را در درون مُدل جای داد و در این مدل واقعیت ساده تر ارائه می شود و عناصری از واقعیت که در آن ارائه میشود، از پیچیدگی کمتری برخوردارند».در این روش تلاش می شود که واقعیت مورد نظر ابعادی هر چند عینی تر یابد و در واقع فرآیند شبیه سازی تبدیل واقعیت ها از صورت ها و اشکال ذهنی و کیفی و پیچیده، به عینی و ملموس و ساده است.اکنون خواننده ی ارجمند دریافته است که منظور و مراد نگارنده از طرح مقولات روش و تکنیک در قالب ابزارهای تحلیلی چیست؟ لذا بدون درنگ بایستی به طرح و ایضاح سه مفهوم« سیستم، فونکسیونالیسم و جامعه های باز و بسته» پرداخت. بنابراین با رویکردی تأسی وار از هابرماس به صورت فرمول مرتبط سازی زیست جهان را با پارادایم های سیستمی مطمح نظر دارم و البته لازم است که بیفزایم که بقول تامس مک کارتی باید نسبت به اغواگری های نظریه سیستمی وقوف داشت و بدیهی است منظور از واژه ی زیست جهان در اینجا « زیست جهان گروه های اجتماعی و نظامی از کنشهای گوناگون کنشگران در درون شبکه های ساختاری و پیچیده است» ، لذا کنش ها در داخل ساختارها صورت میگیرد.هارولرمولر در مقاله ی« نظریة سیستم های لومان به مثابة نظریه ای در باب مدرنیته» می نویسد:« نظریه سیستمهای لومان در شکل فعلی اش حاصل 30 سال تحوّل نظری است. این نظریه به منزلة نوعی نظریه ساختاری مبتنی بر کارکرد در پاسخ به نظریة کارکردی مبتنی بر ساختار تالکوت پارسونز تدوین گشت. این نظریه در ابتدا، کارش را با نظریة عمومی سیستمها و مفهوم اساسی آن یعنی تفاوت میان سیستم و محیط آغاز کرد. ولی در اواخر دهة 1970 و اوایل دهة 1980 به صورتی اساسی بازنویسی شد و با اخذ مفهوم (خودسازی- autopoiesis) از زیست شناسی معرفتی و عناصری از نظریه مشاهده در قلمرو سیبرنتیک مرتبة دوم بر استحکام و قدرت توضیح دهندگی خود افزود»

کاملاً روشن و واضح است که زیرساخت و زیربنای تئوری سیستمها منبعث و مبتنی بر نگرش ارگانیکال از زندگی جهان اجتماعی و تعبیر و تلقی جامعه به مثابه یک کل وحدت یافته و دارای شخصیت مستقل اثرگذار است و در عین حال از قابلیت تفکیک و انفکاک اجزاء و عناصر برخوردار است و مسلماً بدون چنین پیشفرضی نظریه سیستمها نمی توانست پدیدار گردد و به لحاظ ریشه یابی و منشاء کاملاً متأثر از تحولات اساسی و بنیادی جهان اجتماعی، تاریخی ، سیاسی و اقتصادی رنسانس به این سو می باشد، به عبارت دیگر این تئوری از محصولات و معلومات مدرنیته وپیامدهای آن است . مولر با توضیح مفصّل ویژگی های « نظریه سیستمی» می نویسد:

« تلاشی در کار است تا مفاهیم در رابطه با یکدیگر تعریف شوند، مفاهیمی چون:معنا، زمان، عنصر، رابطه، پیچیدگی ، حدوث، کنش ، ارتباط، سیستم، محیط، جهان، انتظار، ساختار، فرآیند، ارجاع به نفس، اختتام، خودسازماندهی ، فردیّت، مشاهده، مشاهده نفس، توصیف، توصیف نفس، وحدت، تفاوت، اطاعات، تداخل، جامعه، تضاد، تخاصم».چنان که ملاحظه میشود نظریه ی مذکور از وسعت، تنوع موضوعی، گستردگی معنایی، کثرت مفاهیم دربرگیرنده و حتی رو به تزاید و کمیّت نامحدود برخوردار است و مدعای آن خاصیت تحلیل و تبیین کنندگی این مفاهیم و مقولات در چارچوب تئوری سیستم ها می باشد. اکنون با توجه به موارد پیشگفته برای انکه در جایگاه محقق کارشناس علوم اجتماعی در مواحهه با مسائل و مشکلات و معضلات و انواع تضادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و یا بحران های عمومی ناشی از آنها بتوانیم تحلیل و شرح و تبیین: explanation واقعی از قضایا به دست دهیم می بایست خلاقانه به ساختن سیستم ها ونظرگاه های فلسفی یا ابزارهای تحلیلی منطبق بر واقعیت بپردازیم و احتمالاً در موقعیت پژوهشگر غیر مولّد از تکنیک ها و ابزارهای تحقیقی و تحلیلی در علوم اجتماعی بهره بگیریم.سیستم ها به طور کل بر دو نوعند: سیستم های سازگار و سیستم های ناسازگار و سیستم سازگار خود بر دو نوع است: درونی –internal و بیرونی – exteranl.

تعریف سیستم:

سیستم یا اصولی که تمامی اجزاء و فروعات و مسایلی که در این قاب و چارچوب مطرح هستند با یکدیگر در ارتباط باشند و در حقیقت بتواند یکدیگر را توضیح داده و همپوشانی نمایند.به تعبیر دیگر، سیستم (system) عبارت است از مجموعه ی بهم پیوسته ای از عناصر و اجزایی که دارای ارتباط ضروری و داخلی بوده و یک کل واحد را نسبت به محیط پیرامون، نسبت به شرایط مجاور و نسبت به سیستم ها تشکیل میدهد. در واقع مفهوم سیستم در برابر مفهوم « توده ی انبوه و تصادفی» یا « کل سازمان نیافته و بی نظم» قرار دارد و هر سیستمی یک کل است که از وحدت اجزاء خود ساخته میشود و مقولات (کل و جزء) محتوای سیستم ها را تشکیل میدهند.سیستم آن چنان کلّی است که دارای اجزاء سازمان یافته بوده و پیوندی درونی و ضرور بین این اجزاء به نحوی است که خصلت های ویژه و تازه ای را برای سیستم ایجاد می نماید و در ارتباط ارگانیک بین «کل» و «جزء» همواره اصالت با ک است و در واقع امر کل عامل تعیین کننده است و تمامی اجزاء تحت الشعاع  کل و عمل آن قرار میگیرند. هر جزئی در عین حال که فردیت نسبی خود را دارد و مقوله ی خاص است، تحت و زیر تأثیر سیستم و کل است و ویژگی و خصلت های جزء به طور اساسی وابسته به «سیستم» و به کلی است که بخشی از آن را تشکیل میدهد.باید افزود که هر سیستم پست ترو ساده تر در سیستم عالی تر و بغرنج تر قرار دارد و جزئی برای آن است. مثلاً انسان جزئی از گروه عظیم جانوران است و هر کلّی ، جزئی از یک کل جامعتر است. اگر رویکرد و نگرش ارگانیک را مطمح نظر خود قرار دهیم تمام عناصر و اجزاء که در ارتباط دوجانبه، دوسویه با کل یا سیستم قرار دارند، نمی توانند خارج و بیرون از آن به حیات و بقاء و دوام خود ادامه دهند، زیر جزء در ارتباط با کل معنا میشود و حیات دارد برای مثال دست یا مغز یا چشم در پیکر یا اندام ارگانیک انسانی و همه چیز در راستای «بقاء» و کل موجودیت عینی دارد و تعریف میشود که خارج و بیرون از آن به لحاظ مکانیکال فناء آینده ی محتوم جزء یا اجزاء خارج ازکل یا سیستم است. 

 

 فرزاد ملک محمودی(جامعه شناس)