نگاهی گذرا به فرهنگ و شعر کتولی 


فرهنگی |

 

محمد دیلم کتولی _کتول (Katul ) در گذشته یکی از نواحی هفت گانه استرآباد و از نواحی شرقی طبرستان محسوب می‌شده است. شهر علی آباد کتول که به آن « کمال غریب » نیز گفته می‌شد، حاکم نشین بلوک کتول بوده که خوانین کتول از دوران صفوی بر آن حاکم بوده اند.

بنابر آنچه در منابع معتبر علمی نوشتاری آمده، کَتول ها مردمی از قوم تَبری و از تبار ایرانی می‌باشند که بومیان اصلی ساکن در منطقه علی آبادکتول و دشت کمالان در استان گلستان را تشکیل می‌دهند و قدمت اطلاق نام کتول به این منطقه به عصر صفوی می رسد. هرچند قدمت واژه کتول در استراباد و طبرستان به قرن ششم می‌رسد و ریشه واژه کرتوی(Kartu  ) به هزاران سال قبل می رسد.همچنین در ادبیات قدیم و برخی از اشعار کهنه و بومی مازندرانی از واژه کتول استفاده شده است که شعر زیر از نمونه ان است:کتولی بَخونِم مِه یار کتولِه​​کتولی بَخونِم مِه منزل دوره

کتولی بَخونِم بورِم ولایت​​شِه یار دَس دارِمِه شیرین شکایت

کتول از دو واژه اوستایی کته (KATA) و اول( UL) تشکیل شده‌است. کَتِه به معنای جا و مکان و اول به معنای شیب ، دره و گودال می‌باشد؛ و کتول به مجموعه آبادی ها گفته می‌شود که در درون دره و کوه قرار دارند. با توجّه به رخداد مهاجرت ( مهاجرپذیری و مهاجر فرستی ) که در اغلب مناطق ایران رخ داده، این منطقه نیز از این پدیده بی بهره نبوده و در حال حاضر مهاجران بسیاری به دیار کتول آمده‌اند که بخشی از اهالی مهاجر کتول، ترکمن‌ها، سیستانی و بلوچ، اهل شاهرود و سمنان و دامغان هستند. آذری‌ها وخراسانی‌ها بخشی دیگر از مهاجران را تشکیل می‌دهند که تعدادشان نیز بسیار زیاد است. کُرمانج‌ها و بیرجندی‌ها نیز از دیگر مهاجرانی هستند که درمنطقه ی کتول زندگی می‌کنند. ولی با اینکه این مهاجرت ها تعداد و تنوع زیادی داشته ولیکن نتوانسته ترکیب جمعیتی شهرستان را بر هم بزند و کماکان قوم کتولی ، گویش کتولی و فرهنگ کتولی غلبه اجتماعی و سیطره فرهنگی بر شهرستان دارد .

زبان کتول ها، گویشی از زبان مازندرانی است که با زبان طبری باستان و گویش قدیم استرآباد و گویش گرگان قدیم نزدیکی دارد.

گویش کتولی تقریباً در همه محله‌های شهر علی آبادکتول رواج دارد. ولی غالباً محله های خارکلاته، علی آباد، نوده کتول و جنگلده و اکثر روستاهای شهرستان علی‌آبادکتول از قبیل پیچک محله کتول، مزرعه کتول و محمّد اباد کتول و برفتان و عباس اباد کتول،  فاضل آباد، رحمت آباد، ساورکلاته، بلوک غلام، باقرآباد، جهان بینی، مارنکلاته و آلوستان به گویش کتولی صحبت می کنند .

یکی از عرصه های فرهنگی در حال رشد در منطقه و شهرستان علی‌آبادکتول، « شعر کتولی » است عرصه ای که در برخی موارد بسیار نوظهور، بدیع و جذاب تر از گذشته است.

در حالی که به اذعان هنرمندان کتولی، قالب شعری منطقه ما دوبیتی با گویش کتولی است و تمام مقام‌های موسیقی بر همین اساس اجرا می‌شود. امّا دربین شعرای کتولی سرای دهه ی گذشته در قالب های مختلف دیگری نظیر غزل، مثنوی، قصیده، رباعی و شاهد تولید محصولات بسیار زیبا و جذّابی هستیم که در گذشته های دور تر اصلأ سابقه نداشته است.

یکی دیگر از تحولات بنیادینی که در عرصه شعر کتولی ایجاد شده، « تحوّل مضمونی در شعر کتولی » است. بسیاری از کسانی که یا به دلیل ارتباط با « موسیقی کتولی » یا به دلیل نیازهای مطالعاتی به بررسی مضمونی شعر کتولی پرداخته اند، اذعان دارند که، گذشته ی شعر کتولی یا عاشقانه سرایی ( یار، دلبر، نامزد، زیبایی دلبر، جدایی و...) و از این مقوله ها بوده، یا توصیف آنچه در اطراف شاعر می گذشته ( توصیف طبیعت، کوه، جنگل و...) بوده و شعرای متقدّم کتولی سرا وارد مباحث فرهنگی ، اجتماعی و... نمی شدند. 

امّا در آثار نوظهور شعر کتولی، بسیاری از مباحث اجتماعی نظیر ارزش های اجتماعی ( ایثار، شهادت و... ) اعتقادات و مبانی دینی، مذهبی و حتّی ملّی گنجانده شده و عرصه ی آن بسط و گسترش یافته است که نشانه ای از پویایی و رُشد فرهنگی این کهن سرزمین است. نکته قابل توضیح در این مجال این است که شعر شاعر بروز و ظهور تفکرات، اندیشه ها، علایق، سلیقه ها و دلبستگی های اوست. شعر « ابزار فراگیر و کارآمد و تاثیرگذاری » است که می توان بسیاری از ناگفته ها را با این زبان گویا بیان نمود و با این تصویر به نمایش گذاشت. 

با همین نگرش، شعرای « کتولی سرا » ی نوظهور با گسترش قلمرو شعر کتولی از رباعی و دوبیتی به سمت غزل ، قصیده ، مثنوی و ...، همچنین بسط و گسترش موضوعات از عاشقانه محض به سمت حماسی، آیینی و ... تحول گسترده ای در آن ایجاد کردند. در پایان دو کار جدید از شاعران کتولی سرای تحول خواه تقدیم می گردد : 

بلای جان نیگارِمن خراب هاکورده کار من 

یک بَدیه هزار من  ، نبی رفیق و  یار من 

اتیش بزو تبار من  ، زخمه بزو به تار من 

دوا نکورده درد من ، ننیشت یه رو کنار من 

نیم دری نیمه واز بماند ، ملا کون جنبان نماز بخواند 

به دست بهیت دتار من ، بخواند سر مزار من 

شاعیرغریب اینجه خوته ، دلخواه نجیب اینجه خوته 

جانمرگ بمرده یار من  ، دولخ هاکورد غبار من

یه سنگ وائیشت سر دلم ، الازمن هابی محملم 

بنیشت هابی مجاورم ، تی تی هاکورد انارمن 

من بگوتم سنگ نکنین ،  سر دلمه تنگ نکنین 

گل بکارین  خاک منِ  ، خجیر هابو مزار من 

مرده دلا زنده نما  شما کجا اینجه کجا ؟

نوخند بیاین بدیدنم  ، آتیش هابو ناهار من 

قرآن نخوانین بسه من حلوا نیارین بسه من 

روخوش به هم نشان هادین بذگورین عه کنارمن 

گلی دیلم کتولی

 

«