جسارت امید


تحلیل | یادداشت |

 

 

■ احسان مکتبی

از نوجوانی و خردسالی وقتی امکانی برای تولید انرژی پیدا نمی شد، زندگی بزرگان را  میخواندم تا از رهگذر مطالعه زندگی آنها چگونه زندگی را بیاموزم. زندگی و دیدگاههای مهاتما گاندی ؛ هلن کلر ، مارتین لوترکینگ وآثارشریعتی و مطهری و دست غیب و آل احمد و.... نوجوانی و جوانی ما را پر کرد.  به این خاطر در حوزه عمومی مطالعات همواره دنبال کتابهایی بوده ام که بتوانم با نویسنده هم کلام و همراه شوم با  او در سفرها و شادیها و سوگواریهایش شریک باشم، حرفهایش برایم درس باشد و به دانسته هایم بیفزاید ؛ زیرا باور دارم  بزرگی در دانش آموزی است و راه بزرگان در خوب آموختن  و خوب عمل کردن است. در این چند روز مجالی بود که دو سه کتاب رابادقت تورق  کنم ، یکی از آنها "جسارت امید "  از باراک اوباما رییس جمهور اسبق ایالات متحده است که به گمانم  حرفهای زیادی برای گفتن داشت. اوباما در این کتاب که با تیراژ معدود بوسیله نشر آگاه چندین بار با ترجمه ابوالحسن تهامی تجدید چاپ شده است درباره ایمان ، نژاد، خانواده  و ... سخن گفته است. بخشهایی ازآن را برایتان با شماره صفحه آورده ام. امیدوارم به دانسته هایتان بیفزاید و وقتی برای مطالعه آن کنار بگذارید.

1-در تاریخ جدید مان به نوع جدیدی از سیاست نیاز داریم ،سیاستی که روش های کنونی را بر افکند و بر پایه  ی درک مشترک سیاستی بنیاد کند که همه ی شهروندان را در کنار یکدیگر قرار دهد .(ص18) 

2-خواهان آن نیستم که باور مذهبی کسی، از جمله مذهب من را حکومت به ناباوران تحمیل کند .(ص20)    

3-ارزش های  ما و زندگی روحانی ما ، دست کم ؛ به اندازه ی تولید ناخالص ملی مان اهمیت دارند.(ص21) 

4-میدانیم رقابت جهانی ایجاب می کند که نظام آموزشی مان را یکسره تغییر دهیم،نیروهای آموزشی مان را نو کنیم ،تاکید را بر اموزش ریاضیات و علوم بگذاریم و بچه های محله های فقیر نشین را از بی سوادی نجات دهیم (ص36) 

5-امور مذهبی را همه ما سرچشمه ادراک و آرامش میشناسیم اما در این کشور مذهب تخم نفاق می پاشد ما باور داریم که مردمانی شکیبا و اهل تسامح هستیم  ولی تنش های نژادی و مذهبی و فرهنگی در پس زمینه های زندگی ما بی داد می کند سیاست ما بجای پایان دادن به این تنش ها و میانجی گری در مناقشه ها بر روی آتش  آنها نفت می ریزد اختلاف ها را تشدید می کند و مردم را بیش از پیش از یکدیگر دور نگه میدارد.(ص37)  

6- انسانها ممکن است در تمام عمر به سختی کار کنند و در پایان چیزی نداشته باشند (ص55) 

7-فکرهای نو لازم است تا با اوضاع تغییر کرده ی دوران جهانی شدن و نیز وضع نابسامان محلات فقیر نشین مقابله کند (ص58) 

8- هرگاه در مورد خودمان غلو کنیم یا از خود دیوی بسازیم یا پیاممان را بیش از حد ساده کنیم یا در بیانیه هامان مبالغه کنیم می بازیم، اگر در بحث های سیاسی گیج شویم می بازیم (ص60) 

9-مردمان اغلب متوجه استدلالها و مباحثات چپ و راست و آزاد اندیش و محافظه کار نمی شوند. اما فرق میان نظریات خشک و عقل سلیم را می فهمند. میدانند مسوولیت شناسی و مسوولیت نشناسی چیست و میدانند فرق چیزهایی که دوام می آورند و چیزهایی که دوامی ندارد چیست؟این آدمها همه منتظرند که دمکراتها یا جمهوری خواهان به درد دلشان برسند(ص63) 

10- گاه اعمال دولتمردان نتایج سنگینی بر جای می گذارد و تاوان آن را همیشه دیگران می پردازند (ص71) 

11-ما به ایمانی احترام میگذاریم که چیزی فراتر از خود ما باشد خواه آن چیز به شکل مذهب و دین نمود داشته باشد خواه به صورت مفاهیم اخلاقی. ما به گونه های متفاوت رفتار آدمی احترام میگذاریم که بر این فضیلتهای شناخته شده ی ما استوار باشند. درستکاری، انصاف، فروتنی، مهربانی ؛ احترام و شکیبایی (ص81) 

12-یافتن راه تعادل میان ارزش های متضادمان کار آسانی نیست (ص82) 

13-اگر همه ی ما می فهمیدیم که دارای حقوقی برابریم و باید به این حقوق احترام بگذاریم ؛آن گاه عملکرد دموکراسی ما خیلی بهتر می شد.(ص83) 

14- من ادب را بسیار می پسندم ... هیچ کس نمی تواند ادب را طبق قانون  اجباری کند .(ص87) 

15 -همدلی با دیگری فقط آن نیست که از راه دلسوز و خیرات سری به کسی بزنی همدلی آن است که خود را به جای افراد بگذاری و دنیا را از دریچه ی چشم آنها ببینی (ص95)    

16-اگر نخواهیم در راه ارزش هامان بهایی بپردازیم اگر نخواهیم برای واقعیت بخشیدن به ارزش هامان فداکاری هایی کنیم باید بدانیم که به آن ارزش ها اعتقاد چندانی نداریم(ص98) 

17- تنها با حکومتی دمکرات می توان به برقراری نظم و آزادی دست یافت و حکومت دمکرات آن حکومت است که مردم آن رضایت خود را به حاکمان تفویض می کنند.(ص122) 

18-دمکراسی را باید گفت و گو فرض کنیم، گفت و گویی که می توان در آن شرکت کرد (ص130)

19-بنیانگزاران (ایالات متحده ) اگر در همه چیز اختلاف داشتند اما در طرد و نپذیرفتن انواع قدرتهای مطلقه توافق داشتند (ص131) 

20- زور را تنها با زور می توان به تسلیم واداشت (ص136) 

21-خانه ای که در آن شکاف افتاده فرو خواهد ریخت (ص137) 

22- همه ی ما انسانهای ناکاملی هستیم و هرگز نمی توانیم با اطمینان بگوییم که خداوند پشتیبان ماست (ص138) 

23- وقتی میدان دید محدود باشد آدم خود را خیلی بزرگ فرض می کند (ص172) 

24-به نقل از لوییس برندیس می گوید "در هر دمکراسی مهم ترین مقام، مقام شهروند ساده است "(ص188) 

25- وقتی مد دریا می آید الزاما همه کشتی ها را بلند نخواهد کرد (ص202) 

26-کلوین کولج زمانی گفت: مهم ترین کار مردم آمریکا،کارست "(ص206) 

۲۷-دلیل کامیابی های اقتصادی آمریکا فقط غنای منابع طبیعی نیست بزرگترین ثروت ما را نظام های اجتماعی  مان تشکیل می دهد، نظامی که نسل پشت نسل نو آوری,ابتکار شخصی وتخصیص بسنده ی منابع را تشویق کرده است.(ص207) 

28- مردم بی کار،مردم گرسنه، دیکتاتورها را به وجود می آورند (ص214) 

29- در دمکراسی رضایت مردم شرط است  (ص214) 

30- اگر ما برای ساختن سامانه ی مدرسه قرن بیست و یکم جدی هستیم باید که شغل معلمی را جدی بگیریم  و بدانیم مهمترین عامل یادگیری معلم خوب است (ص225) 

31- در اوج جنگ سرد که شوروی ها ماهواره اسپوتینگ را به فضا فرستادند ترس آمریکا را فرا گرفت که چه نشسته اید در پاسخ پرزیدنت آیزنهاور بودجه ی فدرال آموزشی را دوبرابر کرد و نسلی از مهندسان و دانشمندان را تربیت کرد تا در عرصه  دانش و فن دست به انقلاب و پیشرفت بزنند (ص232) 

32- ملتی که مهار منافع خود را به دست نداشته باشد آینده ی خود را نیز نمی تواند مهار کند (ص237) 

33- صدای بی صداها باشید (ص270) 

34- شک نیست مردم آمریکا مردمی مذهبی اند یکی از آخرین بررسی ها نشان میدهد که 95 درصد آمریکاییان خدا پرستند بیش از دو سوم این مردم به کلیسا می روند 37 درصد  از این دسته خود را مسیحی متعهد میدانند و در نتیجه تعدادبیشتری از مردم خود به ملایکه ایمان دارند تا به فرضیه ی تکامل .(ص273) 

۳۵- دین بر سیاست تاثیری شگفت انگیز دارد دین ترمزی است در برابر زیاده خواهی های شخصی و سدی است در برابر بادهای کوبنده ی سر تیترها و مصلحت های سیاسی (ص287) 

36-آمریکا دیگر یک ملت مسیحی  یک دست نیست ،آمریکا اکنون هم یک ملت مسیحی است ،هم یک ملت مسلمان است ، هم ملتی کلیمی است هم ملتی بودایی است هم ملتی هندوست و هم ملتی بی مذهب است (ص299) 

37- آنجا که سکولارها می گویند اگر وارد میدان سیاست می شوی مذهب را بیرون در بگذار؛ اشتباه بزرگی است .(ص300) 

38-مومنان باید احکام الهی را بپذیرند بی آن که به نتیجه اش بیندیشند،یک شخص تنها اگر خود را بر پایه ی تعهداتی تغییر ناپذیر بگذارد شاید سر آمد همگان شود اما سیاستگذاری  کشوری را بر اساس تغییر ناپذیری و بی چون و چرایی قرار دادن کاری ست خطرناک.(ص303) 

39- خودم فرزند مردی سیاه پوست و مادری سفید پوستم که در کوره ی آمیزش نژادها در هاوایی به دنیا آمدم. خواهری دارم که نیمه اندونزیایی است ولی اغلب او را با مکزیکی ها اشتباه می گیرند ؛ شوهر خواهر و خواهر زاده هایم تبار چینی دارند و بعضی خویشاوندان نسبی دارم که به مارگرت تاچر می مانند و بعضی خویشاوندان نسبی دیگرم سیاه پوستان کامل وعیارند در نتیجه گردهمایی خانوادگی مان در جشن های زادروز مسیح بیشتر به تشست عمومی سازمان ملل شباهت دارد ،من هرگز این اختیار را نداشته ام که میهن دوستی خودم را بر پایه ی دلبستگی نژادی بگذارم و یا ارزشهای خود را با ترازوی قبیله اندازه بگیرم. (ص317) 

40-وقتی بیرون رستورانی منتظر بوده ام تا کارمند پارکینگ خودروی مرا بیاورد زن و شوهر سفید پوستی مرا با مستخدم پارکینک عوضی گرفته اند. کلیدهای خود روشان را به سویم انداخته اند و...(ص320)  

41- این داستان کسانی است که به سطرهای تاریخ راه نیافته اند (ص345) 

42- اگر جامعه ای نتواند به گروهی تنگ دست یاری رساند، نمی تواند گروهی گشاده دست را ایمن بدارد (ص422)

 

■ صاحب امتیاز روزنامه گلشن مهر