تقدیم به تیم دوچرخه سواری جلین ■ حسین پایین محلی




خوانشی اگزیستانسیالیستی ازنسبت انسان ودوچرخه درجهان مدرن

انسان از ان زمان که بر این ربع مسکون می زیسته تلاش میکرده تا کیفیت زندگی خود رابیشتر و حرکت در سیر تاریخ رابهتر برای خود رقم بزند.او درتاریخ قدم زدن اگاهانه راتجربه کرده و زیست درطبیعت وباطبیعت رادراین چندهزار سال به صور گوناگون آزموده است.به باور ماانسان ازبدو زیست برزمین عاقل بوده ومدنی بااینحال حتی کسانیکه انسان اولیه راانسان غارنشین می دانند که دراصطلاح به عصر سنگی تعلق داشت شهادت میدهند که انسان ابزار سازبوده ودرصدد یافت یاساخت مسیر زندگی اجتماعی در تاریخ طبیعی وطبیعت تاریخی خویش لذا طبیعت رادوست داشت وبرخی تابوهای ان رامی پذیرفت.به قوانین حاکم برتاریخ معتقد بود وخویش رادرذیل مشیت الهی یاامرقدسی تعریف میکرد.ابزار میساخت وحیوانات رااهلی میکرد.او خود رادر عالمی می دید که متحیرانه درساحت وجود قرار دارد.این حیرت باسکون همراه نبود بلکه باسکوت قرین میشد.انسان متحیر پیشاسنت بر ای خود حرکت میکرد اما این حرکت را نه تک خطی(تکامل ازنوع داروینیستی) بلکه نوعی تکامل معنوی میدید.لذا با قرارگرفتن درسنت انواع واشکال صور زیست رابرای خویش رقم زد که البته باوجود تفاوت ها اشتراکات بسیاری وجود داشت که غربی ها همه ان راذیل جهان قبل ازتجددیاقرون وسطایی تعریف میکنند.ابزارها برای بشر ابزار بودند اما نه از جنس سوژه وابژه تفکر مدرن.این ابزارها ازدل طبیعت بودند.برخی چون حیوانات اهلی شده حیات داشتند ودارای شعور بودند.برخی اگرچه حیات نداشتند اما برای افراد فراتر ازابزار بودند.ان ابزارها درجهان انها ارزش خلق میکرد ودرزیست جهان انها ارزش غیر مادی داشت.نماد بود.مظهربود.به تعبیر یونگ ارکی تایپ بود.مثل خنجر برای یمنی ها.

انسان براطراف خود سیطره داشت درحالیکه به دنبال سیطره نبود.انسان اسیر ابزار نبود.ابزار برای خود غایت نداشت.ابزار قائم ازانسان نبود اگرچه خود قائم بود.اما درغرب جدید وباغرب جدید همه چیز تغییر کرد.زندگی به زعم بودریار تلوزیونی شده ونسبت انسان درجهان باپدیدها باانبوهی از مجهولات وابهامات.ایا دراین تکنیک زدگی تاریخی برای اشتی باطبیعت  تاریخ،وبرقراری نسبت اصیل باهستی واحیای نگاه پیشامدرن راهی وابزاری هست؟

پاسخ به این پرسش سخت است چراکه ما باتحدیدهای تاریخی در کنار امکانات تاریخی مواجهیم ووتهدیدهای تاریخی که امکان های پیش روی ما درجاده تاریخ رابااماواگررویارومیکنندپیشتر به تفصیل درنوشتارهای قبل از واکنش چندگانه نسبت به جهان جدید گفتیم همچنین نگاهی اجمالی به گفتمانهای مختلف در رابطه با مدرنیته وتکنیک اشاره شد.دراینجا به جهت دورنشدن از موضوع وحرکت درخط مدنظر ازذکر مجددموارد مذکور امتناع می شود وبه این نکته می پردازیم انسان درچنین ساحتی چگونه می تواند ان نسبت اصیل که درتعبیر عرفانی از ان به خشیت ذکر میشود ودرفلسفه هیدگر به "در_عالم_بودن" یاد می شود ذکر کنیم

انسان نه درسنت بلکه خود راخالق سنت دید.او دیگر درساحت حیرتمندانه نسبت به وجود قرار نگرفت.او خود رافاعل شناسایی دید که باید به قدس زدایی ازعالم بپردازد.ارکی تایپها،تابوها،ارزشهای تاریخی ودینی را درعرض اسطوره دید که باید ازانها قدس زدایی شود.

درچنین ساحت هستی شناختی او به دنبال استیلای بر هستی وتاریخ وطبیعت برامد.همه نحو شناخت از انسان شناسی تاجامعه شناسی مبتنی بر تصرف در عالم ودگرگونی چیزهابود.

لذا ابزار برای او دیگر انی نبود که بودبلکه تنها ابزاری بود برای رسیدن به غایتی دیگرانچه به عنوان ابزار در تاریخ جدید صورت گرفت حاصل تفکر بود که تصرف درهستی اندیشید وباابزار به مفهوم تاریخی وپیشامدرن کاملادرمغایرت بودابزار جدید حاصل علمی که باعلم قدیم ازحیث ماهیتی متفاوت بود(علم جدید به تعبیر کنتی باید حاصل مشاهده وازمایش واندازه گیری باشد به عبارتی کاملا محسوس ومادی)

همچنانکه انسان جدید عقل جدید دارد که باعقلانیت پیشامدرن متفاوت است لذا ابزار را ازحیث مادی مدام تکامل می بخشد تا به مرحله ای که از ان به تکنولوژی یاد میکنند.اکنون در مرحله ای از تاریخ زندگی میکنیم که از ان به عصر سایبرنتیک یاد میکنند.عصری که دران تکنیک بالفعل شده.انسان باعقل جدید علم جدیدوباعلم جدید تکنیک را رقم زده که به تصرف درطبیعت وتاریخ(نه شکل مطلقه)پرداخته.تکتیک در قعر دریا دراوج اسمان، درعمق خاک ودر بطن هستی بیرونی(ودرونی؟!) انسان حضور دارد.چنانکه برخی چون راسل ووبر از قفس اهنین وجهنم یاد کردند.

چگونه وقتی درعالم جدید وتاریخ جدید_باذکر ویژگیهایی که پیشتر عنوان شد_قرار داریم بتوانیم نسبت حقیقی باکدام اشیا واشیاداشته باشیم؟

بی شک ماشین یاتکنیک درعصر جدید هستی راچونان سوژه ای که میتوان دران دخل وتصرف نمود تقلیل داده و ماشین وسایر تکنولوژیها به حذف مرزهای فرهنگی وجغرافیایی پرداختندوبشر رابطه دم دستی بااشیای پیرامونی اش برقرار کرده.این درحالی است که میخواهد ان نسبت حقیقی باجهان پیرامونی اش ورابطه "تو دستی"را جایگزین "دم دستی"نماید

تکنولوژی اکنون بر جهان ولایت پیداکرده وبشر رانیز باخود راه میبرد.این نکته ای است که رامین جهانبگلو درکتاب خود عنوان نموده وبشر را درذیل مدرنیسم میبیند.ابراهیم فیاض در کتاب فرهنگ عمومی جلد یک،مهدی نصیری درکتاب اسلام وتجدد ومدد پور در کتاب تحلیل ماهیت تکنولوژی نیز براین مقوله دست میگذارند که تکنیک و ماشین نسبتی راباهستی وجهان پیرامونی برقرار کرده که قبلانبوده.حال که تکنیک باماچنین کرده وماشین(نوع ان چندان فرقی نمیکند چون مظهر تکنیک هستند.از اتومبیل تاقطار،ازهواپیما تاکشتی های جدید،از ....)

چگونه میتوان طریقی که مد نظر است را دراین جهان رقم زد؟

دراین نظام سهری وشهرجهانی دوچرخه ان ابزاری است که میتوان ان را انگونه دید که می نمایاند وهست

اما قبل از ورود به شرح در نسبت وجودی انسان بادوچرخه جادارد اشارتی مختصر به تاریخ ان درجهان وایران شود.

دوچرخه درقدیم به شکل چوبی وگاری وجود داشته انادرعصر جدید دراروپا(المان وانگلیس وفرانسه)درقرن ۱۸اختراع شد ودرسیرتاریخی خود تحولاتی راتاامروز طی کرده.درسال۱۹۰۰نیز فدراسیون بین المللی دوچرخه سواری درغرب تشکیل شده است.درایران ازاواخردوره قاجاریه وارد ایران شد ودردهه ۲۰ به تبع غرب فدراسیون دوچرخه سواری تشکیل شد ودرتهران تعداد دوجرخه ها زیاد شد ودراصفهان دردهه۴۰حدود ۸۰هزار دوچرخه خریده شد وتاکنون نیز رونق دارد.بااین توضیح مختصربه موضوع اصلی میپردازیم.اگر اتومبیل را مظهر تکنیک بدانیم یاموتور را به عنوان تکنیک بالفعل درنظربگیریم دوچرخه رامیتوان بسیار متفاوت دید.دوچرخه هم مدرن است اما وجوهی از دوچرخه میتواند مارا به برقراری رابطه وجودی دعوت کند.دوچرخه مظهر تکنیک نیست.در دوچرخه برخلاف ماشین تکنیک غالب نیست.در دوچرخه ذهن واندامهای حرکتی درگیر است.در ماشین یاموتور اگر سوخت باشد شمابامشکل عمده ای مواجه نیستید اما در دوچرخه این توان جسمی شماست که به شما امکان حرکت بادوچرخه رامیدهد.در مقاله هرمنوتیک چیز اشاره شد برخی چیزها قائم به خوداند وبرخی نه.اینجا دوچرخه به مانند دلو ابی است که متناسب باتوان مادر چاه انداخته میشود پرمیگردد وانگاه ازچاه برای کاری بالامی اید.

دوچرخه شاید مدرن باشد که هست اما هنوز ان نسبت قبلی را بالکل نادیده نگرفته لذا ازان نه به عنوان تکنولوژی بالفعل بلکه ابزار پیشرفته برای حرکت میتوان نام برد.به عبارتی نسبت ماباان نسبت اگزیستانسیال است. ازطرفی به مانند موتور نیستدوچرخه میتواند هم درراستای الوده نکردن محیط زیست بهره برد هم جلوگیری ازترافیک درشهر هم گردش وهم ورزش.الودگی صوتی بادوچرخه ایجاد نمیشود.دوچرخه سواری در موقعیتهای گوناگون ادمی رابه ساحتی ازحیرت خواهد کشاند که میتوان ازان به "قوس صعودی" تعبیرکرد

با دوچرخه سواری نه تکنیک برادمی غالب است ونه نحوه "دم دستی بااشیا"ایجاد میشود.دوچرخه سوار بادوچرخه یگانه میشود چنانکه در پرش اسب از مانع اسب سوار.اینجایک رابطه حضوری احساس میشود.دوچرخه ابزاری است که هم فقراو هم اغنیاازان استفاده میکنند و ابزاری است خودمانی تر درفرهنگ عامه که مردم رابه هم نزدیکتر میکند.چنانکه در پیاده روی های عمومی همه باهم هستند درحالیکه در ماشین سواری شما باچنین چیزی مواجه نیستید(درماشین سواری نسبت اگزیستانسیل هست)در دوچرخه سواری برخلاف موتورسواری وماشین سواری شماازسویی از محدودیتهای جسمی خود خبر دارید وازسویی محدودیتهای دیگری که برای موتور و ماشین __وسایر انچه مظهر تکنیک است_مواجه نیستیم.یک دوچرخه سوار میتواند تنهایی در هرمنطقه ای درهرلحظه ای حرکت رااغازکند درحالیکه این برای یک موتورسوار یاراننده ماشین میسر نیست.دوچرخه ابزاری است که ازنظر سن،جنسیت وحتی هزینه برای تمام اقشار جامعه قابل استفاده است.از کودک تا بزرگسال ازخانمها تا افراد کارگروکارمند.لذا به عنوان یک ابزار حرکتی تلقی میشود که درفرهنگ عامه قابل استفاده عموم است.به عبارتی دوچرخه میتواند به عنوان یک ابزار ودوچرخه سواری به عنوان یک مفهوم مشترک با کارکرد چندگانه مورد استفاده عموم قرار بگیرد.به همین علت درغرب ۳ژوئن را به عنوان روز دوچرخه سواری نام گذاری کردند.باامید به اینکه بادوچرخه که بسیار مهربانتر ازسایر صور تکنیک است بهتروبیشتر موانست پیداکنیم.

 

فعال سیاسی