شعر ترکمن: پئراغئ


شعر و ادب |

 

 

بیر کمسیز آچئلان خشبی بأگل دک

نه‌ننگسی غودرات سن چؤلده آچئلدئنگ

یاقئپ چاولاپ باریان یانغئنلئ دزده

غئزارئپ بی چکیپ کمالا گلدینگ

غالتاشیان مانئلئ چونگّور عؤمرنگه

عألم‌غشار یالئ اوسوپ دور غشغئنگ

دویغولارمئ سئپاپ مهیرلی سؤزلنگ

سینگیپ دور سنگّمه تکنمز عئشغئنگ

جشغونلئ آیراتئن ذهینینگ شاغلاپ

غووانچ دویغوسئنئ دؤردیأر بیزده

اسره‌یأن تلقون‌لار دز گلن یالئ

غایا یالئ غالیاس جادئلئ سؤزده

کؤنگلمینگ آیناسئ سنینگ اثرینگ

دورئ چشمه‌لردن سوسوپ آلئنان

اقادئقچام جانا پأک‌لیگین غشیار

تانگرئمئنگ نوروندان یالقئم سالئنان

چکنگده زامانانگ ایمِنچ کشبینی

سن بیلن اؤزمی دؤوردش گؤریأن

داقئنئپ بیلیمه غالام−غئلجئمئ

ظالئم‌لار اورشونا خئجولئ یؤریأن

«کیمسه‌لرینگ چئقماز ایله‌ین زارئ»

دیینگده توتاشیار جانئمئنگ نارئ

تیکن دک درتنده شاهئر قالبئنگا

آوونیار هنیزم یرگمینگ تارئ

ائنسان پرورلیگینگ دیپ−اؤزه‌نی‌سینگ

بیرلشیگه انده‌یأرسینگ هر زامان

پاراخات یاشاتماق سنینگ آرزووئنگ

آغزالالئق بلاسئندان ال−آمان

تومایاق غالئپ‌سینگ آهئ−نالالئ

شندا−دا یانگلانیار اینگ بلند سؤیگینگ

روحئ بایلغمئزسئنگ ای بییک ائنسان

ترکمن گرچگینه سینگن‌دیر دویغئنگ.  

ترجمه

تو چه قدرت عجیبی هستی که همچو لاله وحشی بی‌کم و کاست در صحرای بی آب و علف شکفتی، قد کشیدی و به کمال رسیدی. 

خودم را با عمر پر معنا و عمیق تو بسیار نزدیک احساس می‌کنم. اشعارت همچو رنگین‌کمان می‌درخشند. 

سخنان پر مهرت احساساتم را نوازش کرده، عشق جاودانی‌ات را در وجودم تزریق میکنند. 

هنگامیکه قلبت به جوشش آمده و اشعار جادویی از ذهنت جاری می‌شود، احساس مسرت و شادمانی می‌کنم و همچو سوار بر امواج بلند و مست اوج میگیرم. 

اشعار تو آینه‌ی قلبم است. اشعاری که از چشمه‌های زلال سر چشمه میگیرند. 

هر چه قدر بیشتر میخوانم وجودم آراسته‌تر می‌شود. 

اشعاری که نور خداوند بر آنها تابیده است. 

هنگامیکه اوضاع ترسناک زمانه‌ات را ترسیم می‌کنی، احساس میکنم که در همان دوران زندگی میکنم. 

اسلحه قلم را بر کمر بسته و با اشتیاق فراوان به نبرد ظالمان می‌شتابم. 

وقتی میگویی فریاد مظلومان به گوش کسی نمیرسد آتش به جانم می‌افتد و وقتی این فریادها قلب تو را آزرده میکند، قلبم ریش ریش میگردد.

شالوده بشر دوستی تویی،  در همه حال به وحدت و یکپارچگی فرا میخوانی زندگی آسوده و بی‌دغدغه برای انسانها آرزوی توست. از بلای تفرقه پرهیز می‌دارئ. 

با اینکه فرزندان و خانواده‌ات را از دست داده‌ تنها و دردمند گشته‌ای باز هم فریاد عشق به مردمت طنین انداز است. ای انسان بزرگ تو غذای روح ما هستی تمام احساساتت در ترکمن راستین ریشه دوانده است.