بوی بهار




پنجره را باز کردم بوی بهار را حس کردم بوی گل را حس کردم تازه درخت ها شکوفه کرده بودن و هوا خیلی گرم بود صدای آواز پرنده ها را می شنیدم که ناگهان دختری را دیدم که داشت با عروسکش بازی میکرد که دست عروسکش از جا در آمد اون دختر داشت گریه میکرد و خیلی ناراحت بود من به اون دختر کمک کردم که دست عروسکش را درست کند تا با هم بازی کنیم و باهم بوی گل ها وبوی بهاره را حس کنیم و به صدای آواز پرندگان گوش کنیم.

 

هلیا گیلانی- کلاس ششم دوازده ساله