اسباب کشی فیل ها




 

 

 

 

 

در خواب خویش  دیدم  که شازده کوچولو دوباره به سیاره ی ما آمد

دیدم که در کنار من قرار داشت و از سیاره ی شان برای من میگفت اما صدای دوووم، دووووم پارا شنیدیم

از پنجره بیرون را نگاه کردیم دیدم عده ایی زیادی فیل سمت ما می آید ، البته سمت ما نمی آمدند یا سمت شازده کوچولو نمی آمدند هرکدام سمت خودشان را می رفتند و اصلا با ما کاری نداشتند .آن ها فیل هایی بودند که بر دوش هایشان بار بود ، فیل هایی بودند که آدم ها به آنها می گفتند وسایل را به کجا ببرند و به کجا بیارند اما با توجه به عظمتشان قدرت جابه جایی بسیار زیادی دارند .این فیل ها بودند که مطیع  انسان ها بودند.اما اگر فیلی اراده میکرد میتوانست حتی با دمش هم انسان را نابود کند .اما این از خود گذشتگی فیل را نشان میداد که چگونه بار را بر دوش خود گذاشته بود .با شازده کوچولو نزدشان رفتیم : کنارشان ایستادیم و آن هارا تماشا کردیم که مشغول خوردن اب و غذا بودند و کمی بار هایشان را پایین گذاشته بودند .شازده کوچولو  گفت : دیگر هرگز به سرزمینتان بر نخواهم گشت .که من در سرزمینم تنها یک گل دارم و عاشقانه از آن محافظت میکنم اما شما هزاران فیل دارید هزاران باز میتوانید به آن ها عشق بورزید هزاران گل و گیاه وجود دارد که میتوانید به آن ها عشق بورزید .اما شما این کار را نمیکنید شما نسبت به حیواناتتان بی رحمید فیل ها جثه ی شان بزرگ است اما دل های آنان از همه کوچک تر هست من هرگز به سرزمینتان باز نخواهم گشت چرا که با دیدن فیل ها قلبم شکست چرا که با دیدن فیل ها به یکتا بودن گل خود میتوانم پی برم الان میفهمم وقتی می گفتند زمین نامرد است و مردمانی که در زمین زندگی میکنند نامرد هستند یعنی چه الان میفهمم بیگاری کشیدن از یک فیل یعنی جه  الان میفهمم که انسان ها قدر حیوان های شان را نمیدانند  شازده کوچولو با دلی غمگین سرزمینمان را ترک کرد  و فیلان نیز با ستم دوباره بار بردوششان گذاشته شد

 

نویسنده : رکسانا (لیدا) حسینی