آیا می توانم به تو تکیه کنم؟
یک روز موقع بحث با همکارم، یکی از آن جرقههای الهامبخش و درکی که دربارهی آن میخوانیم را تجربه کردم. من و همکارم بحث میکردیم که چطور تعداد زیادی از درمانگرها باور دارند که روابط عشقی سالم فقط چانهزنیهای منطقی اند. براساس این تفکر همه ما بیشترین منفعت را با کمترین هزینه ممکن به دست میآوریم. همکارم من را به چالش کشید و گفت: «خوب اگه روابط عشقی چانهزنی نیستند، پس چی هستند؟» بعد صدای خودم را شنیدم که با لحنی معمولی گفتم: «اوه! اونا پیوندهای احساسی هستند و به نیاز درونی برای ارتباط احساسی امن مربوط میشن. درست مثل جان بالبی روانپزشک بریتانیایی که درباره نظریه دلبستگیاش راجعبه مادرها و بچهها میگه. همین اتفاق برای آدمهای بالغ هم میافته.» سرشار از شور و شوق، بحث را رها کردم. ناگهان منطق بدیعی که پشت شکایتهای پرحرارت و حالت تدافعی و مستاصلانه زوجها بود را درک کردم. همه اینها نیاز پنهان ما برای داشتن کسی بود که به او تکیه کنیم. فرد عزیزی که بتواند ارتباط احساسی قابلاتکا و راحتی به ما عرضه کند. به این باور رسیدم که کشف یا باز کشف کردهام که عشق چیست و چطور میتوانیم آن را اصلاح یا حتی ماندگار کنیم. وقتی از چهارچوب دلبستگی و پیوند استفاده کردم، هیجانی که زوجهای مضطرب را احاطه کرده بود، واضح و واضحتر دیدم. همین باعث شد که نسبتبه ازدواج خودم هم دید شفافتری پیدا کنم. فهمیدم که در این هیجانات ما در احساساتی گیر افتادهایم که بخشی از برنامهی بقای ما هستند و طی میلیونها سال تکامل شکل گرفتهاند. هیچ تفریحی از این هیجانات و نیازها بدون اینکه خودمان را کاملاً از فرم بیندازیم، وجود ندارد. فهمیدم آنچه زوجدرمانی و آموزش کم داشت، دیدگاه علمی واضح نسبت به عشق بود. اما وقتی سعی کردم دیدگاهم را منتشر کنم، بیشتر همکارانم با من موافق نبودند، اول گفتند که هیجان چیزی است که آدمهای بالغ باید کنترلش کنند. قطعا هیجان زیادی مشکل اساسی بیشتر ازدواجها بود. باید بر آن غلبه کرد، نه اینکه به آن گوش داد یا رهایش کرد. آنها بحث میکردند که مهمتر از همه، آدمهای بالغ و خودکفا هستند. فقط آدمهای ناکارآمد به دیگران نیاز دارند و وابستهاند. ما برای این آدمها اسمهایی داشتیم: به دام افتاده، هم وابسته، ادغامشده، یکیشده. درمجموع میتوان گفت که آنها آشفته بودند. زن و شوهرهایی که زیادی بههم متکی بودند، چه زندگی پردردسری داشتند! همکارانم گفتند که درمانگرها باید آدمها را تشویق کنند که روی پای خودشان بایستند. این درست شبیه توصیه دکتر اسپاک بود که چطور پدر و مادرها باید بچههای کوچکشان را مدیریت کنند. او هشدار میداد که بغل کردن بچهای که گریه میکند، راهی برای ایجاد یک ناتوانی است. مشکل این است که وقتی بحث بچهها در میان بود، دکتر اسپاک کاملاً اشتباه میکرد و همینطور وقتی صحبت از آدمهای بالغ بود، همکاران من در اشتباه بودند. پیام درمان هیجان محور ساده است: بیخیال جروبحثهای بیهوده شوید. سالهای اول کودکیتان را تحلیل کنید. اداهای زیادی رمانتیک در بیاورید یا موقعیتهای جدید را در رابطه امتحان کنید. در مقابل، تصدیق و تأیید کنید که شما از نظر احساسی به شریک زندگیتان دلبسته و وابسته هستید. درست شبیه نیاز یک بچه به پدر و مادرش برای تغذیه، تسکین و حمایت. دلبستگیهای انسان بالغ شاید بیشتر متقابل و کمتر بر محور تماس فیزیکی باشد، اما ذات پیوند احساسی همانست. درمان هیجان محور بر ایجاد و تقویت این پیوند احساسی میان شریکهای زندگی تمرکز میکند و این کار را با شناسایی و تغییر لحظات کلیدیای که رابطه عاشقانه بالغی را پرورش میدهند، به انجام میرساند. درک کردن، هماهنگ بودن و علاقهمند بودن به یکدیگر. امروزه درمان هیجان محور انقلابی در زوجدرمانی است. مطالعات منسجمی طی پانزده سال گذشته نشان دادهاند که هفتاد تا هفتاد و پنج درصد از زوجهایی که درمان هیجان محور را میگذرانند، از آشفتگی بهبود پیدا میکنند و در روابطشان شاد هستند. این نتایج ظاهرا ماندگار است، حتی بین زوجهایی که خطر طلاق بهشدت آنها را تهدید میکند. انجمن روانشناسی آمریکا درمان هیجان محور را بهعنوان شیوهای از زوجدرمانی که به شکل عملی اثباتشده است، به رسمیت میشناسد. هزاران درمانگری که درمان هیجان محور را تعلیم دیدهاند در آمریکای شمالی و صدها درمانگر دیگر در اروپا، انگلیس، استرالیا و نیوزلند هستند. درمان هیجان محور در چین، تایوان و کره آموزش داده میشود. اخیراً سازمانهای بزرگ از جمله ارتش آمریکا و کانادا و اداره آتشنشانی شهر نیویورک در معرفی درمان هیجان محور برای اعضای آشفته و شرکای زندگیشان از من کمک خواستهاند. پذیرش و کاربرد درحال گسترش درمان هیجان محور باعث آگاهی روبهرشدی در عموم مردم درباره این رویکرد شدهاست. خیلیها از من نسخه ساده و عمومی درمان هیجان محور را درخواست میکنند. نسخهای که آدمها بتوانند بخوانند و در روابط خودشان بکار گیرند و این کتاب بههمینمنظور است. کتاب «محکم در آغوشم بگیر» نوشتهشده تا توسط تمام آنهایی که بهدنبال عشق جاودان هستند، بکار گرفته شود. این کتاب هم برای زنهاست و هم برای مردها، برای آدمهایی از هر نوع موقعیت و فرهنگی، برای هر کسی در این کره خاکی که به اصلاح روابطش نیاز دارد. این کتاب برای آنهایی نیست که در روابط سوءاستفاده گرانه یا خشونتآمیز هستند و نه برای آنهایی که اعتیاد جدی دارند یا برای مدتی طولانی در روابطی پنهان بودهاند، چنین کارهایی توانایی تعامل مثبت با شریک زندگی را از بین میبرند. در این مثالها، درمانگر بهترین گزینه است.
کتاب محکم در آغوشم بگیر-
دکتر سو جانسون