اختلال وسواسی- اجباری 


تحلیل |

 

■ کوثر قندهاری

صبح دیر از خواب بیدار شده اید و برای رفتن به محل کار حسابی دیرتان شده است، سوار ماشینتان می شوید تا به محل کار بروید. نباید دیر برسید اما درست لحظه ای که پشت فرمان می نشیند، یک فکر در ذهنتان مثل یک حباب باز می شود و یادتان می آید چند دقیقه قبل از بیرون آمدن برای خودتان چای دم کرده بودید، آیا زیر کتری را خاموش کردید؟ آخرین حرکات قبل از خارج شدن از خانه را در ذهنتان ردیابی می کنید و مطمئن هستید که کتری را خاموش کردید اما تصاویر وحشتناکی از خانه تان که در شعله های آتش می سوزد هنوز در ذهنتان حضور دارد. آیا واقعا مطمئن هستید؟ اگر درغیاب شما خانه با خاکستر یکسان شود چه کار باید کنید؟ همه این افکار باعث می شوند با عجله به طرف خانه برگردید تا خاموش بودن گاز را چک کنید. اگر این کار را نکنید تمام تایمی که در محل کار هستید، دائم فکرتان مشغول است و آرزو می کنید کاش یکبار دیگر زیر کتری را چک کرده بودید. اگر این اضطراب حالت افراطی پیدا کند به الگوهایی از رفتار تکراری منجر می شود که ممکن است نوعی اختلال وسواسی اجباری محسوب شود.

اختلال وسواسی اجباری از دو قسمت تشکیل شده است که شامل وسواس ها و اجبارها می شود و نیازی نیست فرد هردو این معیارها را داشته باشد تا مبتلا به اختلال وسواسی جبری شناخته شود بلکه داشتن یکی از این معیارها به تنهایی نیز کافی است. مقصود از وسواس؛ افکار،ترسها و تصاویر ذهنی است که همانند یک مهمان ناخوانده به ذهن فرد خطور می کند و باعث می شود فرد معذب، مشوش و مضطرب شود.

اجبارها اعمالی هستند که مردم احساس می کنند مجبورند انجام دهند تا با وسواس های ذهنی مقابله کنند. مثل شستن دستها یا چک کردن مکرر قفل درها. وظیفه اجبارها، کاهش اضطراب و ناراحتی، از بین بردن ترس و افزایش اطمینان و قوت قلب است که گاهی شکل اعمال ذهنی را به خود می گیرد( مثلا شمردن یا تکرار عبارات یا جملات).

تشخیص قطعی این اختلال بستگی به این دارد که وسواس ها یا اجبارها تا چه میزان رنج شدید ایجاد می کنند و وقت گیرهستند و یا زندگی عادی فرد را به چه میزان مختل می کنند و همچنین علائم موجود حاصل تاثیر فیزیولوژیک و مستقیم یک ماده(مواد مخدر یا داروهای تجویزی) یا یک عارضه پزشکی دیگر به وجود نیامده باشد.

شیوع اختلال وسواسی- جبری معمولا تدریجی است که  بیشتر در اوایل نوجوانی یا اوایل بزرگسالی و پس از یک رویداد استرس زا مثل بارداری، زایمان و مشکلات در روابط عاطفی و شغلی ظاهر می شود. حدود ۲۵درصد از مردم در مرحله ای از زندگی خود به این اختلال دچار می شوند. عوامل بیولوژیک و روانی متعددی در بروز این اختلال نقش دارند. از روشهای درمانی مرتبط با این اختلال می توان دارودرمانی، روان درمانی ERP  و روان درمانی شناختی رفتاری اشاره کرد.

دارودرمانی روشی ارزان و سریع است اما قطع دارو معمولا باعث بازگشت اختلال می شود. روان درمانی ERP  به معنای در معرض قراردهی و جلوگیری از واکنش؛ رایج ترین و موفق ترین درمان برای اختلال وسواسی-جبری است. این درمان ۲ عنصر دارد، عنصر اول (درمعرض قرار دادن یا مواجه کردن) تدریجی فرد با موقعیت ها و افکاری است که باعث رنج می شوند به طور مثال اگر کسی عمل اجباری شستن را بصورت مداوم انجام می دهد، از او خواسته می شود که یا به یک بشقاب کثیف دست بزند یا تجسم کند در حال دست زدن به بشقاب کثیف است.

درمانجویان به شیوه تدریجی و برنامه ریزی شده انقدر با این محرکهای جرقه زننده مواجه می شوند تا رنج انها به طور قابل توجهی کاهش یابد. عنصر دوم جلوگیری از رفتارهای منظم و همیشگی و تکراری است.

با وجود اینکه این روش درمانی موفق ترین درمان برای اختلال وسواسی-جبری است اما در بسیاری از موارد ارتباط برقرار کردن با این درمان برای درمانجویان بسیار دشوار است، زیرا نمی توانند با عواملی که انها را می ترساند مواجه شوند .بنابراین حدود ۳۰درصد افراد قبل از پایان مواجه و جلوگیری از واکنش از شرکت در درمان منصرف می شوند. درمان جایگزین برای اینگونه درمانجویان درمان شناختی-رفتاری است که بر هدف گیری و تغییر باورهای غلط افراد مبتلا به این اختلال درباره ترسها و افکار و اهمیت کارهای تکراری تاکید می کند.

درمان شناختی رفتاری برای اختلال وسواسی-جبری شامل این موارد می شود: آموزش به درمانجویان که افکار مزاحم و ناخوانده، قسمتی از رویدادهای عادی زندگی است و فکر کردن به یک موضوع مساوی با انجام آن نیست، تلاش برای تغییر شیوه ارزیابی که درمانجویان برای تخمین خطر به کار می برند و در نهایت تمرین های رفتاری درمانجویان برای بی اعتبار سازی باورهای آنها( مثال درمانجویی از اینکه در جلسه مهمی ناگهان فریاد بکشد می‌ترسد، از او خواسته می شود به جلسه برود و ببیند آیا واقعا چنین است!)

علاوه بر موارد فوق تکنیک دیگری در حوزه درمان شناختی-رفتاری وجود دارد بنام اشباع سازی،بدین صورت که به درمانجویان گفته می شود وقتی  دچار یکی از وسواسهای معمول خود می شوند با همان رفتار اجباری همیشگی پاسخ دهد اما بلافاصله پس از رفع اضطراب ناشی از فکر وسواسی به یک موضوع آزاردهنده دیگر فکر کند و همان رفتار اجباری را انجام دهد. کاهش شدت تفکر وسواسی و پاسخدهی اندک رفتار اجباری درباردوم و دفعات بعد، باعث می شود این فرایند کمتر از گذشته لذت بخش شود و نهایتا مطلوبیت خود را از دست بدهد.

در نهایت باید گفت با توجه به اینکه حدود ۲۵درصد از مردم در مرحله ای از زندگی خود به این اختلال دچار می شود و با توجه به درمانهای رفتاری و دارویی فوق الذکر، این اختلال با تمرین و تلاش برطرف می شود و جای نگرانی برای مبتلایان نیست.

 

■ کارشناس ارشد روانشناسی بالینی