استدلال  مخالفین  امام حسین(ع)


خبر |

 

صادق مکتبی

یکی از مباحثی که پیرامون حادثه کربلا و قیام امام حسین کمتربه آن پرداخته  میشود استدلال مخالفین حضرت بود ، اینکه مخالفین ایشان بر اساس چه انگیزه ای به مقابله با حضرت رفتند؟ و جرم حضرت را چه می پنداشتند؟ جای بسی تحقیق و پژوهش است. اینکه عنوان میشود وعده های پول و مقام یا جهل و دنیا طلبی انگیزه اصلی سپاهیان عمربن سعد بوده ساده انگاری و انحراف از موضوع است.قطعا مقابله با امام حسینی که  پیامبر(ص)  او و برادرش را  سرور جوانان اهل بهشت می‌دانست و فراهم کردن سپاه چند هزار نفری خبر از یک انحراف بزرگ در امت اسلامی میدهد.

برای پاسخگویی به پرسش محل بحث ابتدا بهتر است سه مفهوم " اطاعت از حاکم" ، " لزوم پیروی از جماعت"  و "حرمت نقض بیعت"  که از اعتقادات تردید ناپذیر مسلمانان آن دوره بوده را توضیح و تشریح کنیم. این سه مفهوم از جمله مفاهیم دینی می باشند که مورد سفارشات پیامبر نیز بود ولی آنچه در آن روزگار به صورت باور عمومی در آمده بود و دستاویز شهادت آن حضرت شد شکل تحریف شده آن بود به عبارتی خلاصه میتوان گفت امام حسین را بدین رو شهید کردند  که حکومت را مقدس می پنداشتند و گروهی تصور می کردند که حسین بن علی به مخالفت با امری مقدس برخاسته است.فی المثل اطاعت از حاکم یا اطاعت از ائمه مسلمین  صورت مطلق در آمده بود بدین صورت که باید از هرحاکمی و در هر موضوعی پیروی کرد.در کتاب تاریخ دمشق از ابن عساکر بیان شده که بعد از حادثه کربلا انتقادات از شمر بن ذی الجوشن زیاد شده بود و شمر نیز در یکی از موارد در پاسخ به این انتقادات بیان می کند که" حاکمان به ما دستور دادن و ما نیز از آنها اطاعت کردیم"همچنین محمد بن اشعث از مخالفین حضرت بیان می‌کند که" ما به هر چه امیر[ابن زیاد] بپسندد راضی هستیم خواه به سود مان باشد و خواه به زیان مان"این گونه بود که مخالفین حضرت با این استدلال ها که حاکمان به ما دستور دادن  و ما باید از انها اطاعت کنیم در مقابل ان حضرت ایستادن.

در مورد مسئله جماعت نیز به همین شکل بود ، فهم منحرف شده جامعه اسلامی آن زمان به اینگونه بود که در هر حال باید با اکثریت مسلمانان همراه بود و جدا شدن از آنها یعنی تفرقه افکندن میان مسلمانان. به عنوان مثال در گفتگو هایی که از ابن زیاد و مسلم در زمان دستگیری مسلم در تاریخ طبری آورده شده استدلال ابن زیاد این است که " حسین با بیعت نکردن با یزید و فرستادن مسلم به کوفه باعث پراکندگی جماعت و ایجاد اختلاف در بین مردم شده و ما را وادار به مقابله کرده است"

یا عمرو بن حجاج، از سران سپاه دشمن در کربلا ضمن حمله به اصحاب امام حسین در عاشورا، لشکر خود را اینگونه  خاطب قرار داد : «ای کوفیان! به اطاعت پایبند باشید و از جماعت دور نمانید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته و با امام یزید مخالفت کرده است، تردید نکنید.»البته باید گفت که لزوم جماعت نیز که در روایات  متعددی بر آن تاکید شده است و تبدیل به باور عمومی شده بود به صورت مطلق نیست بلکه مشروط به آن است که جماعت مسلمانان به راه مستقیم باشندهنگامی که  از پیامبر در مورد جماعت پرسیدن فرمود: "جماعت امت من همان اهل حقند هرچند شمارشان اندک  باشد" پس بنا به سفارش حضرت معیار حق است نه میزان اکثریت جماعت .

اما درباره حرمت نقض بیعت که مورد نظر مخالفین امام بودباید گفت که امام حسین با یزید بیعت نکرده بود که آن را نقض کرده باشد، ثانیا یزید جائر و فاجر شایسته خلافت نبود  ثالثا بیعت مردم با یزید به صورت مشروع انجام نشده بود بلکه با سلاح زر و زور و تزویر بود.

باری ، امویان با دستاویز قرار دادن سه مفهوم و شبه افکنی کردنی ،  چنین نمایاندند که امام حسین و اصحابش از خوارج هستند. اینکه می گوییم شبه افکنی کردن یعنی اینکه چیزی را دستاویز قرار دادند و به گونه‌ای تفسیر کردند که شبیه حق بود ولی حق نبود.سراسر تاریخ بدین گونه بود که چون ستمگران به دیگران دست درازی می کردند، بهانه ای می آوردند که به حق شبیه بود، اما حق نبود. هرگز کسی را بدون اتهام نکشتند، اما چه بسیار کسانی را که بدون جرم کشتند. هنگامی که هارون می خواست امام کاظم(ع) را زندانی کند، بر سر مزار پیامبر رفت و گفت من عذر می خواهم که موسی بن جعفر را می خواهم زندانی کنم؛ از آن رو که وی می خواهد تفرقه افکند و خون بریزد.

این نکته هم گفتنی است که امویان همه مخالفان خود را یعنی کسانی که  به اطاعت از حاکم تن نمی‌دادند اهل فتنه نامیدند ، فتنه از جمله مفاهیم کلیدی  دینی بوده که با سوء استفاده از آن مخالفان را سکوت می کردند.مروان بن حکم در نامه ای به معاویه نوشت که من مطمئن نیستم حسین در کمین فتنه نباشد و معاویه نیز در نامه ای به امام حسين (ع) نوشت این امت را در فتنه میفکن.پاسخ امام حسین( ع ) به اتهام فتنه انگیزی این بود که بزرگترین فتنه چیزی جز حکومت امویان نیست. آن حضرت در نامه ای به معاویه نوشت: لا أعلم فتنه على الأمة أعظم من ولايتك عليها. یعنی من هیچ فتنه ای را برای این امت، بزرگتر از حکومت تو بر آنان نمیدانم.

فعال فرهنگی