حاکمیت دوگانه : لیبرالها و انقلابیون حزب الله !■ دکتر حسین میقانی




 

    در روزهای گذشته با یکی از انقلابیون قدیمی عضو موتلفه که هم در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جریانات سیاسی دخیل بوده و هم در بعد از پیروزی انقلاب در بعضی از تصمیم گیریها شرکت داشته ملاقات کرده و در مورد مسائل انقلاب به بحث و تبادل نظر پرداخته شد. اکنون که حدود چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی سپری شده است و تقریبا تمامی گروههای حامی انقلاب از وضعیت جاری اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی جامعه تا حدودی ناراضی می باشند این دوست موتلفه ای من مسائل جامعه را این چنین تحلیل میکرد که از ابتدای ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون حاکمیت اصلی و مراکز تصمیم گیری در اختیار لیبرالها بوده است و نتیجه عملکرد انها است که ما را به این روز انداخته است!.از بازرگان و بنی صدر و... تا میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی و ...تمامی این جریانات را به لیبرالها نسبت داده و چنین نتیجه گیری می کرد : حال که مجلسی جوان و انقلابی و حزب اللهی ( با استناد به سخنان رهبری انقلاب ) تشکیل شده و بالطبع و با توجه به جو جامعه انشالله رییس جمهور بعدی هم از همین افراد انتخاب میگردد از امروز به بعد اوضاع جامعه رو به بهبودی خواهد رفت و به حول و قوه الهی و حمایتهای حضرت ولی عصر (عج) و رهبری های داهیانه رهبر انقلاب امام خامنه ای در جهت احقاق حق مردم و حاکمیت اسلام و حکومت امام علی (ع) حرکت خواهیم کرد که البته این نظر اگر چه قابل احترام هست ولی چنین به نظر می رسد که واقعیتهای چهل ساله حاکمیت جمهوری اسلامی و اوضاع رو به وخامت گذارده جامعه اسلامی از نظر های مختلف اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مطالبی خلاف این نظریه را نشان می دهد. اگر از چند سال اول پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت نوپای جمهوری اسلامی صرف نظر کرده و بپذیریم که دولتهای بازرگان و بنی صدر لیبرال بوده اند ( اگرچه حکومت لیبرالی مولفه های خاص خود را دارد و باید تصریح کرد که این دو دولت را نمیتوان دولتهای ایبرال نام نهاد !؟) اگر چه در همان زمان هم نخست وزیری انقلابی و حزب اللهی مانند شهید رجایی در راس مجریان حکومت قرار داشت ( لازم به ذکر است که به نظر بنده دولت شهید رجایی از جمله دولتهای با برنامه در این چهل ساله جمهوری اسلامی بوده است چرا که برای سیاستهای داخلی و خارجی و مسائل اقتصادی بهترین راه حلها را داشت !). بعد از شهادت شهید رجایی ریاست جمهوری هشت ساله رهبر معظم انقلاب شروع شده است. در ان زمان که نخست وزیر یک فرد انقلابی و حزب اللهی که مورد تایید امام خمینی (ره) بوده و حتی برای تایید ایشان از طرف مجلس ان ماجرای  99  نفر به وجود امد که همگی در جریان ان ماجراها هستند. ریاست جمهور هشت سال بعد مگر مرحوم هاشمی رفسنجانی نبود که یا غار امام بوده و شعارهای اول انقلاب ( درود بر سه یاور خمینی   هاشمی و دوسید حسینی) هیچگاه از ذهنها پاک نخواهدشد. هشت سال بعد ان ریاست جمهوری مگر یک روحانی وارسته و عبا شکلاتی به نام خاتمی نبود که رهبر انقلاب آن سخنان نغز و جالب توجه را در مورد ایشان گفت ؟. مگر بعد از اقای خاتمی هشت سال اقای احمدی نژاد ریاست جمهور اسلامی ما نبوده است که مورد تایید تمامی جناح راست گرایان اعم از جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین و ... بوده است. مگر ایشان همان فرد هاله نور نبودند؟ مگر تاریخ تمجیدهای بزرگان قوم ( به عنوان مثال اقای جوادی آملی و ...) را ازایشان فراموش خواهد کرد؟. ایا غیر از این است که در حال حاضر و در این دو دوره ریاست جمهور در واقع کاندیدای اصلی و عضو جامعه روحانیت نیستند ؟ ایا کسی میتواند باور کند که اقای روحانی وابستگی به امام و انقلاب و ... نداشته و یک فرد کاملا اصلاح طلب است ؟!.

یک نکته اساسی را هم نباید از نظر دور داشت که ایا حاکمیت جمهوری اسلامی فقط در قوه مجریه خلاصه میشود و قوای دیگر مانند قوه قضائیه و قوه مقننه مسئولیتی در برابر جامعه ندارند؟ طبق اصل  110 قانون اساسی مسئولیتهای ولایت فقیه لیست شده است و باید این را هم اضافه کرد که مجالس تشکیل شده در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی تا مجلس پنجم همگی در خط انقلاب بوده و شاید فقط میتوان ادعا کرد که مجلس ششم در اختیار به قول این دوستم در اختیار لیبرالها (؟!) بوده است. مطلب اخر اینکه مگر روسای قوه قضائیه تماما از طرف ولی فقیه تعیین نمی گردند پس چرا وضع قوه قضائیه ما اینچنین است که مرحوم هاشمی شاهرودی ویرانه را از اقای یزدی تحویل گرفت و اقای آملی لاریجانی  داستان طبری را داشت و اکنون نیز اقای رییسی با همان معاونتها و ... به کار خود ادامه میدهد و شاید ضعف این قوه از ابتدا تا کنون چنین شرایطی را برای جامعه رقم زده است که در طول تاریخ 2500  ساله ایران این مقدار دزدی و اختلاس صورت نگرفته است.باید این را پذیرفت که یاران انقلاب اسلامی از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تا کنون در راس امور بوده اند و ریشه مسائل ایجاد شده کنونی را باید در جای دیگری جست که ان در حیطه کاری افراد دیگری است و اینگونه تحلیلها و تفکرات موتلفه ای فقط برای عبور از بحران و نادیده گرفتن مسائل و مشکلات جامعه و باری بهر جهت بوده و برای فرار به جلو است تا نظر شما خواننده گرامی چه باشد . حتی اگر بتوان مردم را به عنوان برده یک حکومت در نظر گرفت باید به متن زیر بیش از اندازه فکر کرد و تا هنگامی که حرکتهای خزنده و زیر جلدی اجتماعی شروع نشده برای کاهش التیام درد این برده ها باید دست به عمل اگاهانه و بازدارنده زد و زمانی که حرکت اجتماعی فراگیر شروع شود نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاک نشان !   یادداشت را با نوشته ای از  کتاب انسان طاغی  اثر  آلبر کامو به پایان می برم که گفت :"برده پیش از شورش ، هر چه از او خواسته اند ، پذیرفته است. حتی در مواردی بسیار، فرمانهایی را گردن نهاده که برای خود او بسیار زیانبارتر بوده تا کسی که موضوع فرمان بوده است ، بی آنکه واکنشی نسبت به آن نشان داده باشد. او شکیبا بوده و هر چند، شاید در درون خویش اعتراض کرده، ظاهرا" – با سکوت خویش – بیشتر به منافع آنی خود اندیشیده است تا از حقوق خویش اگاه گردیده باشد. اما با از دست دادن شکیبایی، واکنشی آغاز می گردد که می تواند به همه چیزهایی که تا این دم پذیرایشان بوده تسری یابد. این واکنش غالبا گذشته را در نظر دارد. برده، بی درنگ از گزاردن فرمانهای خوار دارنده برده دار سر می پیچد.

 

عضو هیات علمی دانشگاه