شعر


شعر و ادب |

 

پیراهنَت قدری کثیف است، باید بشورَد مادرِ من

زیرا که باید پاک باشی، بالشتکِ زیرِ سرِ من

شبها که میخوابم و حتی، گاهی که من بیدار هستم

زیرِ سَرَم هستی تو هروقت، خسته و یا بیمار هستم

هرکس به غیر از دوست هایش، چندین رفیقِ دیگری هست

مثلِ لباس و کفش و مسواک، یار و شفیقِ دیگری هست

اما تو اصلا خاص هستی،  در لحظه های خوب ِ رویا

همراه من در خواب دیدن، اندیشه های گرم ِ شبها

وقتیکه گرمم می شود هم، وارونه ات خیلی خنک است

لبخندِ خواب آلودِ من هم، بَه بَه رفیقِ بی کَلَک است

پیراهنت قدری کثیف است، باید بشورَد مادر من

ای مهربان چون مهرِ مادر، بالشتک ِ زیر ِ سر ِ من

 

■  ترانه محمدی

 

 

 

 

 

 

 

■ پارمیس پاکزاد. بندرگز

 

باد میزنه به ابرا/ابرا میشن جابجا

هوا سرد میشه زیاد/میخواد که بارون بیاد

بارون میاد دونه دونه/پر میشه آب رودخونه 

وقتی بارون بند میاد/و لب ها لبخند میاد

خورشید میاد تو آسمون/درست میشه رنگین کمون 

رنگین کمون چه زیباست

از خلقت های خداست

باید کنیم شکر خدا 

که داده بارون رو به ما