تحول در نظام پژوهش فنآوری و منابع انسانی در آموزش عالی




 

بخش اول

دکتر سّیدرضا هاشمی-  منابع انسانی مهمترین رکن رشد و پیشرفتپایدار جوامع محسوب می شوند. درکشورهای توسعه یافته ثروت انسانیمهم ترین سهم را در رشد و پیشرفت اقتصادی جوامع ایفا می کند.سرمایه های انسانی هم در "تولید ثروت" و هم در "حفظ ثروت" در کشورها نقش کلیدی ایفا می کنند. اهمیت این مساله به ویژه در شرایطی که کشور ما در حال گذار به سمت یک اقتصاد دانش بنیان قرار گرفته است، مضاعف خواهد شد. چون اساساً در یک اقتصاد دانش بنیان عامل اصلی و کلیدی در ایجاد ارزش، نیروی انسانی است و منابع انسانی یک "مزیت رقابتی پایدار" برای تحقق اهداف کلان توسعه اقتصادی کشور محسوب می شود.

آموزش عالی به عنوان مؤسسه ونهادی که وظیفه اجتماعی کردن رابرعهده دارد،درعرصه شناختی وروانی،جویندگان علم رادرفرآیندی تعریف شده، هدایت میکندوویژگیهاییرادراوپدیدمیآورد. نیروی انسانی، به‌ویژه محققان و دانشمندان و نخبگان، ثروت حقیقی هر کشور هستند و داشتن تعامل مثبت با آنها، مهم‌ترین عامل در حفظ این ثروت بی‌همتاست.

اندیشه ایجاد مرکزی برای آموزش عالی در ایران و به تعبیر دیگر دانشگاه بعنوان مرکزی جهت پرورش

سرمایه های انسانی، نخستین بار با تاسیس دارالفنون در سال ۱۲۳۰ هجری شمسی با رشته‌های مهندسی، داروسازی، طب و جراحی، توپخانه، پیاده نظام، سواره‌نظام و معدن شناسی به همت میرزا تقی خان امیرکبیر عملی گردید. دارالفنون گرچه توسعه نیافت اما تجربه مغتنمی پیش روی کسانی که در آرزوی آشنایی ایرانیان با دانش‌های جدید و پیشرفت‌های اروپائیان در صنعت، اقتصاد و سیاست بوده‌اند، فراهم نمود. با عطف به این تجربه در سال ۱۳۰۷ هجری شمسی دکتر محمود حسابی پیشنهاد راه اندازی مرکزی جامع جهت همه یا اغلب دانش‌ها را با وزیر وقت فرهنگ، دکتر علی اصغر حکمت، در میان نهاد و تاسیس دانشگاه تهران در هشتم خرداد ماه ۱۳۱۳ به تصویب مجلس شورای ملی رسید.اگرچه دانشکده مخابرات، بنابر قدمت آن قدیمی‌ترین مرکز آموزش دانشگاهی ایران می‌باشد،در سال ۱۳۰۷ هجری شمسی یعنی بیشتر از ۹2 سال پیش در محل فعلی دانشکده مهندسی برق دانشگاه خواجه نصیر در کنار ساختمان‌های وزارت پست تلگراف و تلفن تأسیس شده و در سال ۱۳۱۸ هجری اساس‌نامه آن به تصویب مجلس شورای ملیوقت رسیده‌است.

درآخرین گزارش موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت علوم، در ایران ۲۵۶۹ دانشگاه در کشور وجود دارد که از این میان تعداد ۵۳۰واحد سهم دانشگاه آزاد بوده، ۳۰۹  موسسه غیرانتفاعی، ۱۷۰ مرکز فنی حرفه ای، ۴۶۶ مرکز پیام نور، ۹۵۳ واحد علمی کاربردی و ۱۴۱ دانشگاه دولتی (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) در ۳۱ استان کشور ثبت شده است.این تعداد دانشگاه در ایران، حدود ٥‌هزارمیلیارد تومان از بودجه کل کشور را می‌بلعد و نزدیک به ٥٠‌ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید می‌کند.

بنا به تازه‌ترین اعلام مؤسسه اسپانیایی CISC تعداد دانشگاه‌ها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ٥٠٠ دانشگاه است به‌طوری که آلمان ٤١٢، انگلیس ٢٩١، کانادا ٣٢٩، ایتالیا ٢٣٦ و هلند ٤٢٣ دانشگاه دارند.این درحالی است که برخی کشورهای اروپایی نظیر نروژ، سوئد، دانمارک و فنلاند زیر ١٠٠ دانشگاه تأسیس کرده‌اند. این آمار درباره کشورهای پیشرفته آسیایی مانند سنگاپور و کره‌جنوبی نیز تکرار می‌شود و تنها ژاپن است که کمی پا را فراتر از این قاعده گذاشته و ٩٨٧ دانشگاه دارد. شمار دانشگاه‌ها در استرالیا و نیوزیلند نیز مانند سایر کشورهای توسعه یافته جهان رقمی زیر ٥٠٠ است.

مؤسسه CISC که بزرگترین بدنه تحقیقات عمومی اسپانیا و از زیرمجموعه‌های آموزش و پرورش این کشور به شمار می‌آید، همچنین گزارش داده است که آمریکا با حدود ٣١٠‌میلیون نفر جمعیت، ٣ هزار و ٢٨٠ دانشگاه دارد. از این میان ٥٩ دانشگاه ایالات متحده جزو ١٠٠ دانشگاه برتر جهان هستند و در واقع حدود ٦٠ درصد برترین دانشگاه‌های جهان آمریکایی است. این مسأله درحالی رخ می‌دهد که تعداد دانشگاه در پرجمعیت‌ترین کشورهای جهان یعنی چین و هند کمتر از ایران است. چین با یک میلیارد و ٣٩٧ میلیون نفر جمعیت تنها ٢ هزار و ٤٨١ دانشگاه دارد و هند با جمعیت یک میلیارد و ٢٧٤ میلیون نفری 1٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است. از این میان برزیل با ٢٠٢ میلیون نفر جمعیت یعنی چیزی بیشتر از دو برابر جمعیت ایران تقریباً نصف ما دانشگاه دارد.

پیشرفت فناوری در جهان موجب شده است رشته‌های علمی امروزه تخصصی‌تر و پیچیده‌تر شوند که این مسأله مشاغل را به گرایش‌های بیشتر و تخصصی‌تر رسانده است. این درحالی است که کیفیت آموزش در ایران به نوعی قربانی کمیت شده است زیرا آموزش در ایران تبدیل به بازاری برای درآمدزایی شده است.این نگاه به آموزش موجب شده است پدیده مدرک‌گرایی و حتی خرید مدرک رواج بگیرد بی‌آنکه تخصص، صرف توسعه اقتصادی و افزایش بهره‌وری شود.

از ابتدای تاسیس اولین مراکز دانشگاهی تا به امروز، دانشگاه‌ها از لحاظ فاکتورهایی مانند هدف، نقش، روش، خروجی، جهت‌گیری، زبان، سازماندهی و مدیریت به نسل‌های مختلفی تقسیم شده‌اند. مهم‌ترین دغدغه‌ی یک دانشگاه، گذار موفق به نسل بالاتر و هم‌گامی با دانشگاه‌های مطرح جهان است.

تفاوت نسلهای دانشگاه در چیست؟

هدف نسل اول دانشگاه‌هاکه تا دهه اول انقلاب ادامه داشته و به نام دانشگاه‌های آموزش‌محور یا دانشگاه‌های آموزشی شناخته می‌شود، هدف آن آموزش و تعلیم فرمان‌بردار و پرورش شهروندی شایسته بود. وظیفه این دانشگاه¬ها، ارائه آموزش و صدور مدرک تحصیلی و برای توسعه کشور فقط به تربیت نیروهای مجرب آموزش‌دیده پرداخته که این از محورهای اصلی دانشگاه نسل اول بوده است و فارغ‌التحصیلان آن برای امر تدریس در دانشگاه‌ها یا مراکز علمی و برای پر کردن پست‌های مدیریتی در صنعت کشور آماده می‌شدند و آموزش نیروهای انسانی جامعه جهت آگاهی‌بخشی و افزایش سطح آگاهی جامعه و تربیت نیروی انسانی برای انجام امور صنعتی و مدیریتی کشور صرف می‌شد.

 درحالی‌که هدف نسل دومدانشگاه¬ها، که دانشگاه های پژوهش محور هستند، با توسعه مرزهای دانش و پژوهش‌های بنیادی و تربیت نیروهای متخصص، ضمن فعالیت‌های آموزشی مختص دانشگاه نسل اول توجه بیشتری به مباحث پژوهشی و کاربردی داشته و خروجی آن افزایش تعداد مقالات در میان کشور‌های پیشرفته بود.

 اما دانشگاه نسل سومکه به دانشگاه‌های کارآفرین مطرح هستند علاوه بر اهداف دو نسل پیشین هدف بزرگی به نام کاربردی‌کردن علم را در نظر دارد و خواسته‌ی آن بهره‌برداری و کاربردی‌کردن فنآوری است. این دانشگاه‌ها علاوه‌بر کارکردهای آموزشی و پژوهشی، کارکرد کارآفرینی و حل مسائل را هم دارند و در بحث اشتغال‌آفرینی و حوزه کسب‌وکارهای دانش‌بنیان هم فعال هستند. از سوی دیگر این دانشگاه‌ها در سرمایه‌گذاری در حوزه‌های فناوری با رویکرد حل مسائل و مشکلات عرصه صنعت و جامعه و بازار و حمایت تشویقی که معمولاً در آنها اتفاق می‌افتد، فعالیت خود را پی می‌گیرند.البته ذکر این نکته ضروری است که خروجی اصلی این دانشگاه‌ها تولید ثروت و کاربردی‌سازی دانش‌هاست، همچنین راه‌اندازی کسب‌وکار‌های کوچک و متوسط دانش‌بنیان می¬باشد. بنابراین شرکت‌های دانش‌بنیان مصادیق و خروجی‌ این نسل از دانشگاه‌ها به حساب می‌آیند.

نسل چهارم دانشگاه‌ها یا دانشگاه حل مساله که اخیراً به ترمینولوژی و ادبیات نظام آموزش عالی اضافه شده است در واقع دانشگاه‌هایی هستند که چهار ویژگی و مشخصه مهم یعنی تحول‌گرا بودن،تعالی‌گرا بودن،تقاضامحور بودن و قابلیت توسعه درسطح منطقه‌ای را باید داشته باشند، یعنی وقتی راجع به این چهار ویژگی صحبت می‌کنیم وزمانی که قرار باشد به سمت دانشگاه حل مساله و دانشگاه نسل چهارم حرکت کنیم، دو ویژگی مهم را نیز باید مدنظرداشته باشیم.اول اینکه باید در حوزه آموزش به‌سراغ رشته‌های میان‌رشته‌ای برویم و دوم باید جامعه و نیازهای آن را مورد توجه قرار دهیم؛ به‌عبارت بهتر، ما در ریل‌گذاری باید به مسئولیت‌های اجتماعی و نوآوری‌های اجتماعی که در محیط پیرامون دانشگاه وجود دارد، بی‌تفاوت نباشیم. حال اگر این مهم محقق شود، ما به دانشگاه‌های نسل چهارم خواهیمرسیدواگرقراراستبهسمتدانشگاهنسلچهارمحرکتکنیم باید چند نکته دیگر را هم در نظر داشته باشیم که اولین آنها توجه ویژه به مقوله ارتباط بین دانشگاه و صنعت و جامعه است، چون معمولا این مساله حلقه مفقوده است. دوم باید به تجاری‌سازی محصولات دانش‌بنیان در دانشگاه‌ها توجه ویژه شود؛ سوم بحث کارآفرینی است که باید یکی از اصلی‌ترین اولویت‌ها باشد و چهارم دانشگاه‌های نسل سومی را که به کارآفرینی رسیده‌اند، باید مورد عنایت و توجه قرار دهیم. همچنین در جذب نیروهای هیات‌علمی باید مدنظر داشته باشیم که افرادی را جذب کنیم که توانایی توسعه فناوری و نوآوری را داشته باشند. اگر درنظام یادگیری و آموزش دانشگاه تحول‌آفرین، اعضای هیات‌علمی توانایی اجرای امر توسعه فناوری و نوآوری را نداشته باشند، نمی‌توان در راستای دانشگاه نسل چهارم در امر آموزش قدم برداشت.

چنین نقش جدیدی ساختار دانشگاه را به شدت تغییر می‌ دهد. برای مثال خدمت رسانی دانشگاه به صنعت و بازار سبب می ‌شود تا دانشگاه بتواند بخش اعظمی از هزینه‌ های پژوهش را از صنایع و شرکت ها به دست آورد. واحدهای تحقیق و توسعه شرکت ها دریافته‌ اند که می ‌توانند به دانشگاه‌ های نسل سوم و چهارم اعتماد کنند تا مسائل توسعه فناوریشان را به طریقی کارآمدتر از واحدهای مستقل تحقیق وتوسعه‌ شان حل کنند. این نظام جدید اتکای مالی سبب می ‌شود تا وابستگی دانشگاه ‌های نسل سوم و چهارم به بودجه دولت ها کم تر شود و به تبع آن دخالت دولت ها در فعالیت دانشگاه ‌ها بی‌ رنگ تر شود. یکی دیگر از تغییرات عمده متعلق به گستره فعالیت دانشگاه‌ هاست. بازار آزاد، رقابت را گریزناپذیر کرده  است. دانشگاه‌¬های نسل دوم عمدتاً دانشجویان و پژوهشگران را از مناطقی که در آن واقع بودند جذب می ‌کردند؛ ولی دانشگاه¬های نسل سوم و چهارم ناچارند تا بهترین استعدادها را از سرتاسر جهان جذب کنند. همچنین آمدوشد پژوهشگران و دانشجویان بین دانشگاه ‌های مختلف و استفاده مستمر از تجربیات و امکانات بقیه مراکز برای همپاماندن در این مسیر پرشتاب ضروری است. این امر سبب می ‌شود تا بین‌ المللی‌ سازی در دانشگاه‌ های نسل سوم و چهارم نه صرفاً یک مزیت،بلکه یک ضرورت باشد. یکی دیگر از ویژگی‌ های جالب دانشگاه‌ های نسل سوم و چهارم ساختار مدیریتی این دانشگاه-‌هاست. برخلاف دانشگاه‌ های نسل دوم که عموماً یک استاد برجسته به‌ طور پاره ‌وقت مدیریت دانشگاه را به صورت ادواری به عهده می ‌گیرد، دانشگاه ‌های نسل سوم و چهارم را مدیران حرفه ‌ای که به علم مدیریت آشنا هستند، اداره می ‌کنند. در واقع مدیریت دانشگاه صرفاً مدیریت علمی-پژوهشی نیست و سهم مهارت اقتصادی- مدیریتی در موفقیت دانشگاه به  مراتب بیشتر است.

 

عضو هیات علمی و مدیر مرکز رشد واحدهای فنآوردانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان