کودک و نوجوان


کودک و نوجوان |

حافظ کتابی

برای همه و همیشه

 

به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند

بیا و خوش بخوان حافظ!

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

تاکنون چندبار کتاب حافظ را خوانده ایم؟ چند غزل؟ چند رباعی؟ به بهانه ی هفته ی کتاب فرصتی مناسب است تا از حافظ خوان ترین نوجوانان استان گلستان قدردانی کنیم. افرادی که هر هفته غزلی از حافظ می خوانند و کتاب حافظ همیشه برایشان یکی از کتاب های در دست مطالعه است. حالا کمی با کتاب حافظ بیشتر آشنا شویم. تعداد غزل های دیوان حافظ (حدود 495 تا 500) از غزل های سعدی (700 غزل) و مولانا (2800 غزل) کمتر است. تاکنون حدود 1700 نسخه خطی از دیوان حافظ شناخته شده است. که نسخه های متفاوتی از این آثار به چاپ رسیده است. اما در سال 1320 علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی 18 نسخه پیش روی خود گذاشتند و پس از مطالعه و بررسی بسیار، تصحیح معروفشان را منتشر کرده اند. دکتر ناتل خانلری نیز با بررسی 18 نسخه و دکتر نیساری با بررسی 51 نسخه تصحیحی بر دیوان حافظ انجام داده اند. هوشنگ ابتهاج نیز در سال 1373 تصحیحی از حافظ به چاپ رسانده اند و  اعتقاد دارند که هنگام تصحیح و انتخاب نسخه باید ضبطی را انتخاب کرد که شاعرانه تر باشد. دکتر عیوضی هم در سه نوبت دیوان حافظ را تصحیح کرده است. سید محمد قدسی نیز در سال 1276 چاپی از دیوان حافظ ارائه داد که ترکیبی از کار علمی نسخه شناسی و ذوق یک شاعر شیرازی بود. زیرا برخی اندیشمندان معتقدند که زیبایی زبان حافظ را یک شیرازی بهتر درک می کند. شرح های مختلفی بر دیوان حافظ و یا غزل های ایشان نوشته شده است. مجموعه چهار جلدی دکتر هروی شرح ساده ی تمام غزل ها را در بردارد. کتاب حافظ شناسی دو جلدی استاد بهاالدین خرمشاهی با انتخاب  و شرح تعدادی از مهم ترین و پیچیده ترین غزل ها، یکی از معتبرترین کتاب ها در زمینه حافظ پژوهی است. و همینطور مجموعه سه جلدی این کیمیای هستی از استاد شفیعی کدکنی نیز به عنوان یکی از مرجع های معتبر در زمینه پژوهشی به شمار می رود. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

■ رومینا روح افزایی 

گرگان. پایه پنجم

کتاب خواندن به جز اینکه فایده دارد یک راه برای گذراندن اوقات فراغت ما هم هست. من از کودکی کتابهای زیادی خواندم. حتی وقتی سواد خواندن هم نداشتم مادرم هر شب برایم کتاب میخواند. گاهی اوقات یک کتاب را اینقدر برایم میخواند که من جمله های کتاب را حفظ میشدم و از روی عکسهای کتاب داستان را میخواندم. من بیشتر به کتابهای رمان و یا داستانهای قدیمی ایرانی علاقه دارم. البته موقع مدرسه زیاد کتاب نمیخوانم چون بیشتر مشغول درس خواندن هستم و بیشتر روزهای تعطیل کتاب میخوانم. همیشه اول که میخواهم کتابی را شروع کنم برایم سخت است ولی وقتی که شروع به خواندن میکنم جذب آن میشوم و تا آخر آن را میخوانم. بچه تر که بودم همیشه دوست داشتم برای مناسبتها به اسباب بازی فروشی بروم و برایم کادو بخرند ولی الان فقط دوست دارم برایم کتاب هدیه بخرند. کتاب میتواند بهترین راهنما، همدم و دوست ما باشد اگر با آن دوست شویم.

 

 

 

 

امیرحسین کیان کرد والش آبادی، نویسنده ی کتاب «بغبغو و سنجاب کوچولو» کلاس چهارم است و در کلاس نویسندگی خانم حکیمه آخوندی معلم خوب گلستانی شرکت می کند. امیرحسین جان کلاس چهارم است و از آ ن دسته کودکانی است که بلد است چگونه طرح و فکر و ایده هایش را روی کاغذ پیاده کند. امیرحسن جان خلاق اهل کتاب خواندن است و به عنوان دانش آموز در کنار درس خواندن، یاد گرفته است تا به عنوان انسانی در اجتماع کتاب بخواند و به فعالیت های غیر درسی نیز بپردازد. قطعا حمایت خانواده امیرحسین جان در پرورش خلاقیت هایش تاثیرگذار بوده است. این کتاب ماجرای آشنایی سنجاب کوچولو با پرنده ای زخمی است که روزی سنجاب کوچولو را ترک می کند. با آرزوی موفقیت برای امیرحسین جان کودک نویسنده گلستانی. 

 

 

 

 

 

 

 

 

■  آنیتا پرنور. 14 ساله. پایه نهم

 

ما وقتی کتابی را مطالعه میکنیم انگار در مغز یک نویسنده رفتیم و از نگاه او جهان را می بینیم. به نظر من وقتی کتاب می خوانیم حتی آن دسته تجربه های مستقیم خودمان را از نگاه عینک نویسنده ای دقیق تر می بینیم.  این همیشه مرا شگفت زده میکند وقتی میبینم که در یک تجربه تنها نیستم و اینکه دارم تجربه خودم را به زیبایی هرچه تمام تر، از زبان فرد دیگر میشنوم و میخوانم. از این نوع هم، مطالعه های زیادی را به خاطر میاورم. از جمله با ارزش ترینش که الان درحال خواندنش هستم. کتاب «شازده کوچولو« از «آنتوان دو سنت اگزوپری» هست. به عنوان مثال، یکی از آن صدها جمله ی طلایی آنتوان دوسنت اگزوپری برای من این بود: «شازده کوچولو گفت: از کی اوضاع بهتر میشود»؟ روباه گفت: «از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی دارد». و چقدر شگفت زده شدم، وقتی همین چیزی که گاهی در خودم نسبت به خواندن یک کتاب و الان نسبت به این کتاب، حس میکنم و در بالاتر بهش اشاره کردم را از زبان خودِ آنتوان دوسنت اگزوپری در همین کتاب خواندم. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

■ دلارام تبیانیان. ده ساله. ساری

 

 

کتاب را دوست دارم. از کودکی  آموختیم کتاب یار مهربان  است. وقتی با سواد شدم شوق خواندن کتاب داشتم. در کلاس اول وقتی توانستم الف ب را یاد بگیریم کتاب داستان ها نوع به نوع را دوست داشتم بخوانم. چون کتاب حس آرامش به من میداد.  چون کتاب هیچ منتی وقتی می‌خوانم سرم نمی گذارد و نمی گوید دیدی چیزی از من آموختی! حرفی نمی‌زند ولی دریای  بیکران است دریای پر از ماهی های زیبا. کتاب دوست ماست. کتاب پر از حرف های زیباست. کتاب ما را یاد خاطرات می اندازد. کتاب رویای شیرین و آموزگاری مهربان است.        

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

■ سیده پریا مجاورعقیلی. ۱۴ ساله 

 

کتابی را که ما میخوانیم به ما درس میدهد و در زندگی کمک میکند و همچنین فن بیان را هم به درستی یاد میگیریم. حال نمیدانم کتاب های شما به چه صورتی است و به چه نحوی میخوانید هر طور است هر کتابی می تواند نجاتگر زندگیمان باشند. چه انسان هایی که وقتشان را صرف نوشتن کتاب میکردند تا مارا به کمال برسانند و چه انسانی که کتاب میخواند هدفش مشخص است، دیدگاهش نسبت به زندگی فرق میکند پس بیایم باهم جمعیت کتاب خوانان دنیا را افزایش دهیم. وقتی قلم را میگیری و میخواهی کتابی، متنی را بنویسی در ذهن چیزهای شگفت انگیزی روانه میشود و همین باعث پرورش دادن ذهن انسان میشود. من تنها کتابی را که بین این همه کتاب به دلم نشست  و میخواهم به شما معرفی کنم کتاب سرزمین پست است که در آخر کتاب به خودشناسی تاکید داد. 

 

 

 

 

 

 

 

هیچ وقت بهم دروغ نگفته، همه حرفاش راسته، باهام رو راست بوده، ندیدم تاحالا باهام قهر کنه، هروقت دلم گرفت میرم سراغش، هیچ وقت روشو از من برنگردونده، بدونه اینکه انتظاری ازم داشته باشه، تمام داناییشو با من تقسیم میکنه، با زبون بی زبونیش خیلی چیزا بهم یاد داده، خیلی مهربون و صبوره، همدم شب های تنهایی و روز های دل تنگی ام؛ یار مهربانم کتاب.

 

■  نگین نورمحمدی. دوازده ساله. تهران

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

■ رکسانا سادات حسینی

کلاس دوازدهم

 

در جامعه ایی که  تنها تفریح جوانان و نوجوانان بازی های رایانه ای و گشتن در فضای مجازی به طور مداوم است، تو می توانی برای آرامش اعصاب و کنترل ورودی های ذهن خودت کتابی را انتخاب کنی و در خلوت خود مشغول مطالعه شوی. شاید بتوان گفت که با کتاب خواندن و تجسم هریک از کارکتر داستان به نوعی قوه تخیل خود را نیز قوی می کنی. حال و هوای کتاب خواندن را می توانم اینگونه توصیف کنیم: در منزل خویش هستی اما در دنیا و کشور دیگر و حتی غرق در فرهنگ دیگر هستی، و چه قدر به شناخت فرهنگ ها می تواند کمک کند. فرهنگ هایی که امروزه ممکن است به جز کتاب های باقی مانده اطلاعات چندانی از آنها نمانده باشد. از زیباترین کتاب های معاصر که در باب عشق و غم آن است؛ می توانم به کتاب «دختری که رهایش کردی» اشاره کنم و به سرعت می توانم بگویم با بند بند آن اشک ریختم. و از کتاب های فلسفه هم می توانم به سرگذشت فلسفه،‌ و تسلی بخش های فلسفه اشاره کنم. در عصر های پاییزی کرونایی برای دور ماندن از فشار های عصی می توانید با خواندن کتاب خود را سرگرم کنید.

 

 

 

 

 

 

         

 

 

چرا باید 

کتاب بخوانم؟

 

■ تبسم صفاری. پایه هفتم

 

کتاب یا همان یار مهربان که از کودکی می‌شناسیم. این روز ها به خاطر فضای مجازی کتاب رو به فراموشی رفته است و تعداد کمی از انسان ها کتاب میخوانند. اول باید بدانیم که چرا باید کتاب بخوانیم و فواید خواندن کتاب چیست؟ فواید خواندن کتاب: «1. خواندن کتاب تمرکز را بیشتر می کند. 2. داشتن اطلاعات بیشتر 3. تفریح سالم و سرگرم کننده. 4. موفقیت جمعی . 5. تاثیر بر سطح علمی» در این روز ها فقط به فضای مجازی عادت کرده ایم و علاقه ای به کتاب نداریم. ولی کتاب خواندن می تواند یک تفریح خوب و سرگرم کننده باشد. همچنین کتاب خواندن می‌تواند باعث شود معنای کلماتی را که نمی‌دانیم بدانیم. کتاب به ما یاد می‌دهد تا آدم ها را بشناسیم و با زندگی مردم در گذشته آشنا شویم. اگر کتاب بخوانیم در آینده آدم موفقی خواهیم بود.

 

 

 

 

 

 

کتاب مانند اقیانوسی بزرگ است

 

■ سبا مازندرانی. 15 ساله 

کتاب مانند اقیانوسی بزرگ است که  تا دلت بخواهد میتوانی موجودات  جدید در آن کشف کنی. کتاب سرشار اسرار پنهان است تو میتوانی با خواندنش، آن اسرار را کشف کنی و درهای بسته ی روبرویت را باز کنی! امروزه با پیشرفت تکنولوژی و شیوع بیماری کرونا طی دو سال اخیر کمتر کسانی پیدا میشوند که  اوقاتشان را در کتابخانه ها صرف کنند. اوایل شیوع بیماری کرونا همه فکر میکردند مردم وقتی در قرنطینه هستند به سمت پر کردن اوقاتشان با کتاب میروند و به آگاهیشان می افزایند ولی کاملا برعکس انتظارمان شد مردم به سمت علم تکنولوژی حجوم  بردند. افراد پیری را میبینم که با کتابی در پارک ها  قدم می‌زنند و روی نیمکت ها یا سبزه ها می نشینند و با آواز پرندگان کتاب هایشان را ورق میزنند. چه بسا که هر صفحه چقدر می‌تواند آنها را از مشکل های زندگیشان دور کند. این کتاب چه اسرار پنهانی است که خانم هریت بیچر استو برای اتمام برده داری  در آمریکا کتابی نوشت که  همین کتاب یکی از دلایل آزادگی بردگان در آمریکا بود. از فرد سالخورده ای پرسیدم: «تو چشمانت ضعیف است میتوانی بجای کتاب خواندن اوقاتت را با چیز های دیگری سپری کنی» در جواب حرفم پاسخی داد که از بازگو کردن حرفم پشیمان شدم. «شاید چشمانم ضعیف باشد ولی  سالها تجربه کسب کردم و الان در آن نقطه از  زندگی هستم که می دانم چقدر کتاب میتواند من را در دنیای خودش غرق کند و نتوانم درک کاملی از اتفاق های اطرفم  داشته باشم. چشمانم ضعیف شده ولی برعکس چشمانم  فهمم و درکم بالا تر رفته. گاهی خودم را جای شخصیت های داستان قرار میدهم گاهی لیلی هستم، گاهی درختی جوان در روستایی دور افتاده. میدانی این چه  لذتی دارد» همینجور که سرم پایین بود گرمای  دستش  را روی شانه ام حس کردم سرم را بالا آوردم و به او خیره شدم. با آن دستش اشاره ای به میز بغل تختش کرد و گفت می‌دانستی من شعر هم می نویسم. با تعجب به چشم های او خیره شدم انگار تعجب  را در چشمانم دید که گفت: «برو آن دفتر را بگیر و چند تایشان را بخوان» از جایم بلند شدم و دفتر را گرفتم و باز کردم. شعر ها وزن و قافیه نداشتن ولی آنقدر  هر شعر تاثیرگذار بود که آدم به وزن و قافیه دقتی ندشت. گاهی چه زیباست این زندگی که درونش در حال غرقیم. 

 

 

 

 

 

 

خاندان کتاب

 

■ شمیم شاه‌دادی. دهم ریاضی و فیزیک

 

 

کتاب، این یار مهربان و پرورش دهنده روح و قلم انسان، خاندان پرباری دارد که انسان های زیادی را به خود جذب می‌کند. کتاب ‌ها شامل خانواده فلسفه، رمان، تاریخ، آموزش و غیره هستند؛ که هر فرد با توجه به سلیقه اش چند تا از فرزندان آن خانواده را بر می گزیند تا از خاطرات و دانسته های آن کتاب ها استفاده کرده و به دانسته های خویش بیفزاید. نویسندگان گروهی از انسان ها هستند که نه تنها خالق کتاب ها هستند، بلکه بیش از هر قشر دیگری به کتاب ها اهمیت می دهند؛ آنها اگر نخوانند نمی توانند آن طور که باید بنویسند. در واقع خواندن کتاب مغز انسان را به گونه ‌ای  پرورش می دهد و باعث افزایش دایره لغات فرد می گردد که وقتی قلم در دست می‌گیری و می خواهی متنی بنویسی، حتی نوشتن یک نامه، کلمات زیباتری در ذهنت تداعی می‌شود و باعث می‌شود متنت را با کلمات درخشان تر و جذاب تری آذین ببخشی و خیلی عمیق تر احساساتت را به طرف مقابل انتقال دهی و آن فرد همان چیزی در ذهنش تداعی شود که تو با آن هدف چنین متنی را نوشتی. یکی از برترین کتاب‌ ها از خانواده آموزش و آگاهی، کتاب زبان بدن است که آلن پیز آن را نگاشته است؛ در آن کتاب، نویسنده در نهایت زیبایی به بیان این پرداخته که انسان ‌ها شاید بتوانند به خوبی در زبان کلامی دروغ بگویند اما در زبان غیر کلامی به هیچ وجه نمی توانند حقیقت را پنهان کنند. یکی دیگر از کتاب ‌های جذاب، از خانواده روانشناسی است که آن کتاب ویژه دختران است و توسط ریچل‌ هالیس نوشته شده و در آن  دختران جهان را به قدرت ‌مند بودن و هدفمند بودن دعوت می‌کند و به آنان روحیه خودباوری تزریق می‌کند. در واقع کتاب ‌ها غذای روح انسان هستند و با خواندن و مرورشان مغز انسان رشد کرده و روح انسان با طراوت می شود؛ به همین سبب است که انسان هایی که کتاب نمی خوانند مغزهای کوچک و تیره ای دارند که به هیچ وجه نور کتاب به آن خطور نکرده است و آنان همواره مورد تاسف جامعه قرار دارند. در اصل کتاب خوب را باید خوب خواند تا شخصیت انسان به زیباترین شکل ممکن تشکیل شود.

 

 

 

تا حالا برایتان پیش آمده که نوجوان دانش آموزی را ببینید و کتاب خوان نباشد؟ کتاب خوان بودن مهم است؟ آیا کتاب خواندن علاقه است؟ نیاز؟ یا ضرورت؟ آیا ما همجنان باید بر اساس غریزه زندگی کنیم یا به عنوان انسانی در دنیای مدرن گاهی با  مطالعه حرکتی رو به جلو داشته باشیم؟ این هفته با چند دانش آموز کتاب نخوان آشنا شدم. از آنهایی که در کلاس فیزیک می گویند امتحان شیمی داریم و در کلاس شیمی می گویند زیست شناسی داریم و حرف از کتاب غیر درسی که می شود، همیشه درس دارند و وقت کتاب خواندن ندارند. جالب است که از نظر بیشترشان آسان ترین درس، نگارش است؛ اما حتی از عهده ی ساده ترین جمله نویسی ها بر نمی آیند. آنها مدام در حال غصه خوردن هستند و ناراضی از اینکه وقت ندارند و وقت پیدا نمی شود. آنها خوشحالند که به زودی پزشک و یا وکیل می شوند. به هر حال ما جهان سومی هستیم. قرار نیست همه ما جهان سومی ها کتاب خوان باشیم. بعضی ها به طور غریزی مادر می شوند و بعضی ها به طور غریزی پدر. پدر و مادرهایی که بلد نیستند فرزند کتاب خوان و اهل فکر ترتبیت کنند. مشکل از کجاست؟ آیا معلم ها باید خلاق باشند یا سیستم آموزشی؟ البته دنیا به همین چندتا کتاب نخوانی که این هفته دیده ام پایان نمی پذیرد. نوجوانان نویسنده، شاعر و کتاب خوان گلشن مهر ثابت کرده اند که استان گلستان چه دانش آموزان باهوش و دست به قلمی دارد. برای ما از علاقه به درس نگارش بنویسید. همکلاسی هایتان با درس نگارش چگونه کنار می آیند؟ آیا نمره ای که برای درس نگارش دریافت می شود با میزان سواد نوشتاری و جمله بندی دانش آموزان تناسب دارد؟ از همکلاسی های کتاب نخوان و کتاب خوان خود برای ما بگویید.