در ضرورت اصل شایسته سالاری در انتخابات و انتصابات


یادداشت |

 

■ عظیم  قرنجیک

یکی از عوامل متعددی که بر کاهش اعتماد شهروندان به دولت‌ها و نهادهای دولتی نقش تعیین‌کننده دارد، نادیده گرفتن اصل شایسته سالاری در انتصاب مدیران دولتی و پست های مدیریتی - سیاسی است؛ و این امر نشانگر آن است که حکومت و یا سیاستمداران به منافع گروه‌های خاص قومی،‌ منطقه‌ای، حزبی و امثال آن می‌اندیشند. در واقع غلبه نگاه های جناحی و قومیتی و ... ، و فقدان شایسته سالاری، از عوامل شکل گیری بی‌اعتمادی بهحکومت  می باشد. مثلا اگر چنانچه سیاستمداران و نظام تصمیم گیری، در انتصاب افراد در پست‌های عالی مدیریتی به اصل شایسته‌ سالاری عمل نکنند، باعث می‌شود عملکرد حکومت و در مجموع عملکرد دولت در عرصه‌های مختلف سیاسی، امنیتی، قضایی، اقتصادی و ... تضعیف گشته، و با ناکامی‌ در این عرصه‌ها، این احساس به مردم دست می‌دهد که صاحبان قدرت و سیاستمداران، بر اساس سیستم جناحی عمل می‌کنند و اعطای پست‌های مدیریتی به افراد، نه بر اساس شایستگی، بلکه با توجه به فعالیت‌های سیاسی ویا وفاداری آنان به سیاستمداران واگذار می‌گردد. البته مراد ما از شایسته سالاری، آن است که ،  در یک نظام و سیستمی، انتصاب افراد شایسته در مشاغل و مناصب، مرتبط با تحصیلات و تجربه کاری‌شان باشد . به‌گونه‌ای که توانمندی انجام آن کار را بیشتر از دیگران داشته باشند.  وشایسته‌سالاری در مفهومی عام و فراگیرتر، شامل پست‌های سیاسی و اداری هم می‌گردد. دراین مفهوم سیاستمداران مجاز نیستند به خاطر سیاسی بودن برخی از پست‌ها، بدون در نظرداشت استحقاق و شایستگی، افراد را در مشاغل و پست‌های نامرتبط با وظیفه‌شان به کار گیرند. به تعبیر دیگر، اصل شایسته سالاری ایجاب می‌کند تا علاوه بر مدیران و کارکنان اداری، مقامات سیاسی نیز مشمول الزامات این اصل قرار گیرند. 

 

در زیر به برخی از الزامات و یا ویژگی‌های نظام  شایسته‌ سالاری اشاره ای گذرا می کنیم ، که عبارت‌اند از:

1. داشتن دانش و مهارت داوطلبان و متصدیان پست‌های مدیریتی و اداری نسبت به شغل مورد نظر از جمله الزامات اصل شایسته سالاری است.

تردیدی نیست که رعایت این اصل در بسیاری از مشاغل حرفه‌ای پذیرفته‌شده است.‌ اما این تصور خام که گویا در مشاغل سیاسی داشتن دانش لازم در مورد شغل و یا منصب مورد نظر ضروری نیست، و توان مدیریتی و تصمیم‌گیری نقش برجسته‌تری دارد، باعث شده است که ، در برخی از انتصابات ‌، معیار داشتن دانش و تجربه لازم برای مدیران عالی نادیده گرفته شود، و گاهی افراد در پست‌هایی منصوب می‌شوند که حداقل آشنایی‌ با آن پست‌ها و مناصب را نیز ندارند.

2. دومین ویژگی‌ سیستم شایسته‌سالاری، داشتن بینش عمیق سیاسی و اداری مقامات مدیریتی عالی است. مدیرانی که دارای بینش و بصیرت لازم در امور سیاسی و اداری باشند، به‌آسانی تحت تأثیر فضای ایجاد شده توسط منفعت‌جویان داخلی و خارجی اداره و سازمان‌شان قرار نمی‌گیرند. دلیل این امر این است که وجود بصیرت و بینش در افراد، به‌منزله چراغ راهنماست، و باعث می‌شود که آنان مصالح و منافع سازمان و جامعه خود را بهتر درک کنند، و برای وصول به آن منافع و تأمین مصالح،  تفکر استراتژیک داشته باشند. 

3. نوگرایی و نواندیشی ، سومین ویژگی اصل شایسته سالاری است . منظور این است که، شایسته‌سالاری صرفا به مفهوم گذشته‌نگری نیست. به عبارت دیگر ، برای انتصاب افراد به مشاغل و مناصب مدیریتی، فقط گذشته و یا تجربه  افراد ملاک و معیار نیست، بلکه لازم است مدیران در کنار دانش، تجربه و بصیرت، دارای اندیشه و تفکری خلاق و نیز قوة ابتکار در مشاغل و مناصب مورد نظر باشند. 

4.ویژگی چهارم رعایت ضوابط و قواعد در انتصاب است . به معنای این که،  برای انتخاب و انتصاب افراد شایسته ، علاوه بر ویژگی‌های فوق، باید سایر معیارها و قواعد حقوقی و قانونی نیز مورد توجه قرار گیرد؛ و در انتخاب شایستگان ، نباید به یک مجموعه خاصی از آشنایان، هم‌صنفان، هم‌حزبی‌ها، ویا هم قومی بودن  و ... اکتفا شود. به تعبیر دیگر، باید  فرایند و مکانیزم‌های انتخاب مدیران در پست‌های اداری و مدیریتی، به‌صورت دقیق، با قواعد علمی و قانونی مطابقت داشته باشد. 

قدر مسلم این است که حاکمیت اصل شایسته سالاری در سیستم‌های اداری،  ضمن این که ، باعث توسعه و ارتقای سرمایه انسانی و توسعه کشور می شود. تحقق این امر - شایسته‌سالاری - در سیستم‌های اداری ، آثار و پیامدهایی دیگری هم خواهد داشت ، از جمله می توان، موارد زیر را برشمرد : 

• تأمین عدالت اجتماعی، 

•  افزایش انگیزش، پویایی، خلاقیت و نوآوری، و تحرک مدیران،

• کاهش فساد اداری و مالی،

• و نهایتاً این که ، افزایش بهره‌وری در سازمان و مصارف بودجه‌ای ادارات ، که در نتیجه آن ، بودجه‌های ادارت دولتی با معیار اثربخشی و کارآمدی بیشتری هزینه می گردد.