برای تولد احمد شاملو  متبرک باد  نام تو


یاددداشت اول |

 

 

 

با مسوولیت سر دبیر

 

ایرانیان و ساکنان خراسان فرهنگی قدیم همواره این ابیات را از استاد سخن سعدی با خود زمزمه می کنند که:

نام نیک رفتگان ضایع مکن 

تا بماند نام نیکت ماندگار

ای که دستت میرسد کاری بکن

پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

 نگفته پیداست برای بزرگداشت بزرگان، دهها دلیل منطقی وجود دارد، اما شاید بتوان در میان آنها یکی دو مورد راتاکید کرد زیرا  هنگامی که نسلی قدرشناس تلاشگران نسل قبل خود باشد به راحتی و آسودگی بزرگ منشی  و ادب را می تواند به نسل بعد از خود انتقال دهد و ملتی که برای بزرگی تربیت می شوند قطعا اینده ای بزرگ را نیز برای خود رقم می زنند.

علاوه بر این، انسانها از بزرگان الگو می گیرند، ادبیات آنها، رفتارشان، کلامشان، نوع روابط و .. همه و همه می تواند الگویی برای انسانهای معاصر و یا بعد از آنها باشد و همه اینها منجر به تربیت میشود و بدینگونه انسانهایی با شخصیت و تربیت متعالی در جامعه تکثیر می شوند. به این خاطر همواره باید قدردان انسانهایی که در روزگار گذشته برای سامان بخشی این سر زمین تلاش کرده اند باشیم و بدانیم همانگونه که ما قدر شناسی خواهیم کرد دیگران نیز شاید به همان اندازه از ما قدر شناسی کنند و دیر یا زود نتیجه افعال و عملکرد ماست که به ما بازخواهد گشت. یکشنبه سالروز تولد احمد شاملو شاعر و پژوهشگر معاصر بود که تاثیرات بسیاری بر ادبیات و هنر این سرزمین داشته است. کتاب کوچه ی او، بسان یک فرهنگ ارزشمند، ادبیات کوچه و خیابان ایرانیان را مکتوب کرده است. ابداع قالب سپید در شعر از تلاشهای دیگر این شاعر نامدار فارسی است. او از ادامه دهندگان دانای نیما بود و توانست در دهه ی چهل و بعد از آن موج عظیمی از هنرمندان را به خود جذب کند و زمینه ساز ارتقای شعر و نثر فارسی باشد. برخی از اشعار او زمزمه ی کودکان امروز است و مردم بی آنکه بدانند اشعار او را می خوانند. حال چه نسل ما او را قدر بگذارد یا از کنار نام آنها بی توجه رد شود، بزرگی بزرگان کاستی نمی گیرد پس شایسته است نام بزرگان را به بزرگی بیاوریم و ارج آنها را پاس بداریم.

ادامه در صفحه2

 

 

 

 

برای تولد احمد شاملو

 متبرک باد

 نام تو

 

 

انتهای کلام را با کلامی از شاملو به پایان می رسانیم که گفت:

مرا/تو/بي سببی/نيستی/به راستي/صلت كدام قصيده ای/اي غزل ؟/ستاره باران جواب كدامین سلامی/به آفتاب /از دريچه تاريك ؟//كلام از نگاه تو شكل مي بندد/ خوشا نظر بازيا كه تو آغاز می كنی/پس پشت مردمكان /فرياد كدم زندانی است /كه آزادی را/به لبان بر آماسيده/گل سرخی پرتاب می كند؟/ورنه این ستاره بازی/حاشا /چيزي بدهكار آفتاب نيست /نگاه از صدای تو ايمن مي شود /چه مؤمنانه نام مرا آواز می كنی /و دلت /كبوتر آشتی ست،/در خون تپيده/به بام تلخ/  با اين همه/چه بالا/چه بلند/پرواز می كنی