تحول در نظام پژوهش، فنآوری و منابع انسانی در آموزش عالی ■ بخش دوم دکتر سّیدرضا هاشمی
آگاهیای که علم جدید به انسان داده است را شاید نتوان با هیچ ثروت مادی جایگزین کرد. بهطور مشابه شاخههایی از معرفت را در نظر بگیرید که اساساً کارکردشان آگاهیبخشی و غنای معرفت انسانی است. علوم انسانی چون الهیات، تاریخ، فلسفه و ادبیات و علوم اجتماعی در این زمینه به ذهن میرسند. اصرار بر این که مشروعیت این شاخههای معرفت و بلیط باقیماندنشان در عصرجدید بایستی اثرگذاری اقتصادی باشد، صرفاً ناشی از یک نگاه نفعزده به علوم است. ایدههایی چون تجاریسازی علوم انسانی که در فضای کشورمان گاهی به گوش میرسد را میتوان در این راستا فهم کرد. تحمیل قالبهای مناسب برای بخشی از فعالیتهای علمی به کل علم و معرفت نتیجهای جز شکست به دنبال ندارد. بخش مهمی از مسئولیت نهاد علم بهعنوان یک نهاد اجتماعی اثرگذاری اجتماعی است. ولی این که این اثرگذاری را در تولید ثروت و کارآفرینی خلاصه کنیم، ناشی از یک نگاه محدود به این اثرگذاری است. آگاهی بخشی و فرهنگ سازی بعد دیگری از اثرگذاری اجتماعی است که اساساً مقایسه یا تلاش برای تقلیل آن بعد اقتصادی نابه جاست. جالب این جاست که اساس شکلگیری نهاد دانشگاه و سیرتحول آن ناشی از تأملات علوم انسانی و تغییرات اجتماعیای بوده است که آگاهیبخشی این علوم پدیده آورده است.
■ آیا تغییر نسل دانشگاهها وتحول در نظام پژوهش و فناوری مهم است؟
دلیل و اساس تغییر دانشگاهها در طول این سالیان نقش آنهاست. نقش دانشگاه نسل اول، دفاع از حقیقت جامعه بود اما در نسل دوم دانشگاه با پرچمداری به دنبال کشف حقیقت و ابلاغ آن به جامعه بود و نقش دانشگاه نسل سوم خلق ارزشها به عنوان هستهی جامعه است. روش دانشگاهها نیز در طول سالها از نقل فلسفی در گام اول به روش علمی تکرشتهای در گام بعدی و در نهایت روش علمی بینرشتهای با توجه به نیازهای جامعه در گام آخر است. با توجه به روش هر نسل میتوان گذار تربیت افراد حرفهای و بعد دانشمند و در نهایت کارآفرین را مشاهده کرد.
دانشگاه کمبریج واقع در منطقه فقیر کمبریجشایر انگلیس توانست با ایجاد یک محیط مختص توسعه کسبوکارهای دانشبنیان، از نوآوری و دانش پژوهشگرانش استفاده کند. شرکتهای کوچک و بزرگ برآمده از این دانشگاه در زمان کوتاهی موفق شدند این منطقه را به یکی از قطب¬های اقتصادی انگلیس تبدیل کنند، به نحوی که شرکت¬های مختلف از سرتاسر جهان برای حضور در این ناحیه مشتاق بودند. دانشگاه خصوصی استنفورد آمریکا نیز مدل مشابهی را در آمریکای شمالی پیگیری کرد و با تأسیس دره سیلیکون(Silicon Valley) یکی از قطب ای نوآوری جهان را ایجاد کرد. این دو نمونه موفق به سرعت به یک الگو برای دانشگاه-های دیگر تبدیل شدند. دانشگاهی که صرفاً به دنبال پژوهش و آموزش نیست و سعی دارد با سرمایهگذاری روی نوآوری و تجاریسازی ایده های تولیدشده در دانشگاه، به تولید ثروت و کارآفرینی بپردازد. در دانشگاه های نسل سوم و چهارم، آموزش و پژوهش همه ذیل نوآوری و کارآفرینی تعریف می شود. خطوط پژوهشی دنبال-شده در این دانشگاه ها آن هایی هستند که به نیازهای جامعه و صنایع و کسبوکارها پاسخ میگویند. آموزش ارائه شده نیز فراخور نیازهای بازار کار است و طرح درس بایستی دانشجو را برای نوآوری و تولید ثروت آماده کند. جالب این است که در این مدل از نهاد دانشگاه، حتی پژوهش های بنیادی در علوم پایه نیز ذیل پژوهش-های کاربردی تعریف میشود.
حال این سوال مطرح است که آیا هرتحولی در دانشگاه مصداقی از تغییر نسل است؟ برای مثال آیا نقش روزافزون فضای مجازی در آموزش و ارتباطات بینالمللی به مثابه ورود به نسل جدیدی از دانشگاههاست؟ به طور واضحتر، اگر زمانی فرا برسد که تمامی کلاسهای درس به صورت مجازی برگزار شود و بهترین اساتید از سرتاسر جهان صرفا به صورت مجازی به تدریس و راهنمایی پژوهش دانشجویان بپردازند، آیا وارد نسل جدیدی شدهایم؟ به طور مشابه آیا انقلابصنعتیچهارمکه سیستم های سایبرفیزیکی، اینترنت اشیاء و شبکهکردن همه چیز را شامل میشود، سبب میشود که مفهوم جدیدی از دانشگاه پدید آید؟ به نظر جواب به هر دو سوال خیر است. هرچند تحول ایجادشده توسط این تغییرات بسیار زیاد است، ولی همان طور که ذکر شد، ادعای تغییر نسل در دانشگاه نیازمند تغییرات بنیادی در مفهوم دانشگاه است.
امروزه، صحبت از دانشگاههای نسل چهارم زیاد شنیده میشود. جالب است بدانید که بازار این مفهوم در داخل کشور داغتر از خارج ایران است. در واقع با اندکی جستجو در ادبیات بحث درمییابید که به جز تعداد انگشتشماری مقاله در زمینه دانشگاه نسل چهارم هیچ ادبیاتی در این حوزه وجود ندارد. با این وجود در ایران میشنویم که گفته میشود دنیا به سمت دانشگاههای نسل چهارم رفته است و ما هنوز اندر خم کوچه دانشگاه نسل سوم هستیم.
این سراسیمگی برای رسیدن به چیزی که وجود خارجی آن محل تردید است، بسیار جای تعجب دارد. به نظر میرسد تجربه تلخ کندی جامعه ایران برای همپاشدن با تغییرات جهانی سبب شده است تا دغدغهای وسواسگونه برای همپاشدن با تغییراتی به وجود آید که اساساً وجود خارجی ندارد.
یک مفهوم روشن و کارآمد نیازمند تأمل بسیار است. کم وزیاد کردن برخی ویژگیها برای خلق یک نسل جدید کافی نیست. ابتدا اجازه دهید ببینیم در ادبیات کم حجم موجود، دانشگاه نسل چهارم به چه معنا است.دانشگاه نسل چهارم دانشگاهی است که صرفاً مانند یک بنگاه اقتصادی به صورت منفعلانه به دنبال پاسخ گویی به نیاز بازار نیست. این دانشگاه سعی میکند تا به صورت فعالانه محیط اجتماعی اقتصادی پیرامونش را شکل دهد. ایجاد یک جامعه بهتر هدف نهایی ای است که دانشگاه نسل چهارم پیگیر آن است.
وجه تمایز اصلی و روند اصلی پوستاندازی ساختار دانشگاهها از گذشته تا به امروز نحوهی سازماندهی دانشگاههاست. در زمان گذشته دانشگاه سازمانی متشکل از کالج و دانشکده بود که پس از مدتی تنها به مجموعهای صرفاً دانشکدهای تبدیل شد اما یک دانشگاه نسل سومی و چهارمی شامل مراکز و مؤسسات پژوهشی میشود که میتواند با هدفگذاری که دانشگاه روی آموزش افراد حرفهای و کارآفرین دارد مطابقت داشته باشد.
همچنین اگر به تاریخچهی دانشگاههای بینالمللی سر بزنیم میبینیم که در ابتدا زبان اصلی آموزش در شروعبهکار دانشگاهها به صورت لاتین بوده است و پس از آن زبان اصلی و غالب آموزش، زبان ملی هر کشور بوده است. این در حالیست که یک دانشگاه نسل سوم از زبان انگلیسی که زبان بینالمللی است به عنوان زبان اصلی آموزش خود بهره میبرد.
مدیریت یک دانشگاه هم از افراد حکومتی مانند صدراعظمها و وزرا امروزه به مدیران حرفهای تماموقت رسیده که نشان از اهمیت مدیریت حرفهای در دانشگاهها دارد. این در حالیست که یک دانشگاه نسل دوم توسط اساتید پارهوقت مدیریت میشود که معایب بسیاری دارد و مهمترین آن عدم اشتغال و تمرکز مسئولین دانشگاهی در سمت اصلی خود یعنی کُرسی استادی دانشگاه میشود.
■ چرا تغییر نسل مهم است؟
بالابودن نرخ بیکاری بین فارغالتحصیلان و سهم پایین آنها در ایجاد اشتغال مبین این امر است که شیوههایی نظیر مقالهنویسی دانشجو در دانشگاههای نسل اول و دوم باید جای خود را به اقدامات عملی در حوزهی کارآفرینی در دانشگاههای نسل سوم دهد تا بدین ترتیب شاهد فارغالتحصیلان کارآزمودهای شویم که به جای تمایل به جذب در ادارات دولتی، درصدد راهاندازی کسب و کار خود باشند.دانشگاههای نسل سوم علم را کاربردی کرده و با پاسخدادن به نیازهای اقتصادی جامعه، از دانش و شاخههای بین رشتهای ثروت میآفرینند. به عبارتی دانشجویان، علاوه بر نیازسنجی بازار، در قالب شرکتهای دانشبنیان خدمات علمی و پژوهشی را تجاری میکنند.
فرآیند توسعهی کسب و کار و ایجاد مشاغل جدید باید به روش علمی انجام شود. در سالهای گذشته بحث توسعهی کمی در آموزش عالی بیشتر مورد توجه قرار میگرفت، اما اکنون باید توجه به کیفیت آموزشها و حرکت دانشگاهها به سمت دانشگاههای نسل سوم و چهارم باشد، چرا که دانشگاههای پیشتاز در حال گذار از نسل سوم و ورود به دانشگاههای نسل چهارم هستند و ما همچنان نسل اول و دوم دانشگاهها را در کشور تجربه میکنیم.
در گذشته هر صد سال دانش بشری دوبرابر میشد و به مرور زمان این تغییرات هر بیستوپنج سال یکبار رخ داد؛ اما در عصر کنونی هر دوازده ساعت یکبار دانش بشر دوبرابرمیشود و همین امر نقش دانشگاهها به عنوان بازیگران اصلی کسب و کار را نشان میدهد.
درواقع باید گفت درصورت تسریع حرکت دانشگاهها به سمت دانشگاههای نسل سوم و چهارم، انقلابی در حوزهی کارآفرینی کشور رخ میدهد.
■ ما در کجای این ساختار هستیم؟
در رابطه با نسل نظام آموزش عالی و دانشگاهی ایران مقالات و نوشتههای بسیاری نوشته شده است و بسیاری از اندیشمندان، دانشگاههای ایران را کماکان دانشگاه نسل دوم اما در لباسی از نسل سوم طبقهبندی میکنند که بین تغییر نسل دچار معضلات بسیاری شدهاست. دولتیبودن اکثر مراکز علمی شاخص کشور با توجه به اولویتهای نظام و دولتها، یکی از دلایل اصلی در عدم ورود دانشگاهها به ورطهی کارآفرینی است و گاهی شاهد این هستیم که کارآفرینی در بعضی دانشگاهها بصورت کامل از برنامه حذف میشود. پس به طور کلی دانشگاههای ایران را میتوان دانشگاه نسل سوم مبتدی دانست که در گذار طولانی مدت خود قرار دارد. البته توجه به این نکته که در بسیاری از دانشگاههای پیشرو این تغییر بسیار طولانی بوده است، میتواند قابل توجه باشد.
■ عضو هیات علمی و مدیر مرکز رشد واحدهای فناور دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان