نقدی بر رستاخیز کلمات استاد دکتر شفیعی کدکنی؛ رستاخیز ابهامات


شعر و ادب |

بنیامین دیلم کتولی_ پیش از هر سخنی باید بگویم که دکترشفیعی ‌کدکنی یکی از بزرگترین شارحان ادبیات سنتی ماست که شاگردی ایشان در این زمینه ارزشمند خواهد بود. اما بزرگانی چون خود ایشان به نسل ما اهمیت تفکرنقادانه critical thinking را با منش فکری خود آموزش دادند. پس بنده در این نوشتار برآن شدم در مورد ابهامات بسیار زیاد یکی از آثار ایشان(رستاخیز کلمات) چند خطی بنویسم. پیش از همه آنکه با تحقیقاتی که داشتم متوجه شدم این اثر حاصل دوره‌ایست که برای اولین بار به دکتر کدکنی پیشنهاد تدریس واحد درسی تازه‌ای برخلاف آنچه پیش از آن بیشتر در حوزه‌ی ادبیات سنتی ما داشته اند،داده شده و ایشان پس از این دوره تصمیم گرفتند چنین کتابی را گردآوری کنند! 

اگربخواهیم واقع‌گرایانه نگاه کنیم به حق که اگر ایشان به این حوزه وارد نمی‌شدند ارزشمندتر می‌نمود.بدون شبهه هرفردی که شناخت درستی‌از نقد ادبی و تاریخ تفکر غرب داشته باشد با خواندن این کتاب دچار ابهامات بسیاری خواهد شد!

دکتر کدکنی در این کتاب نگاهی ویژه به مسئله‌ی فرمالیسم روسی داشته است و چنان تحت تاثیر این تفکر واقع شده که گاهی ما با جملات شطح گونه از ایشان مواجه می‌شویم. اینکه چگونه کسی که آهنگین شدن زبان را‌ در بهره‌مندی ازعاطفه وخیال می‌بیند و همین عناصر را در تعریف نهایی خود از شعر قرار می‌دهد به یکباره فریاد می‌زند که: هنر فرم‌است و فرم‌است ودیگر هیچ!

حالا شما بگرد و رابطه‌ی این حکم را با آن تعریف پیدا کن! (البته اینکه ایشان خواسته متفاوت از دیگر چهره‌های نقد‌ادبی سنتی ما مثل زرین‌کوب ، همایی ، فروزانفر ، تقی‌زاده از آن شیوه‌ی تروماتیک عبور کند و تنها دید محتوایی به اثر نداشته باشد ارزشمندست).مشکل دیگر این کتاب در نامی‌ست که کپی‌برداری از رساله‌ی مشهور رستاخیز واژه از شکلوفسکی متفکر فرمالیسم روسی می‌باشد و در کنار آن بهره‌ای که دکتر از مقالات بسیاری از متفکران این حوزه برده بدون ذره‌ای تغییر درآن اما اشاره ‌ای در کتاب به آن نشده که دقیقا کدام سطور را ایشان گردآوری کرده‌اند و در منابع پایانی یا پیرامتن نیز اثری ازاین اشارات نمی‌بینیم!

 اما یکی دیگر از ابهاماتی که در نظرات دکتر کدکنی در این کتاب وجود دارد اینکه ایشان باپرداختن به سنت زیستی قومی روس ها این حکم را صادر می‌کنند که فرمالیسم رویکردی بیرون آمده از آن سنت است!در حالی که به خوبی میدانیم که جنبش‌های ساختارگرایانه چون فرمالیسم مدیون رویکرد تازه‌ی متفکر سویسی فردینادوسوسور می‌باشد و سوسور چنانکه خود نیز میگوید این رویکرد تازه را از سنتی فرانسوی،آلمانی بیرون کشیده بود. پس چنانکه می نماید آنچه دکتر کدکنی در مورد تبارشناسی ریشه ی فرمالیسم روسی ارائه می دهد بسیار سطحی نگرایانه بوده است. در جای دیگری می بینیم که دکتر کدکنی با مثالهایی که از هنر روسی می زد به جنبه ی مادی و تجریدی آن اشاره می کند. اما هنوز چیزی از آن نگذشته که ایشان ریشه ی این جریان را در مباحث کانت می بیند؟! حال سوال اینست دیدگاه ایده آلیستی و انتزاعی فلسفی کانت چه ربطی می تواند به آن جنبه های مادی داشته باشد؟! کجای فرمالیسم روسی را می توانیم با نگاه ایده آلیستی آلمانی متفکری چون کانت ربط و بسط بدهیم؟

! احساس می کنم این ابهام گویی حاصل از آنست که ایشان جایی خوانده اند که ریشه های آغاز نقد هنری را می توانیم در تفکرات کانت و مثلا نقد سوم او ببینیم اما متوجه مشخص کردن حدود این تفکر و روند اولسیونری آن نبوده اند. هر چند که اگر بخواهیم چنین سیر تاریخی را درنظر بگیریم باید به دستگاه فکری ارسطو برگردیم و کانت در این نگاه نقادانه در حوزه ی  زیبایی شناسی متاثر از کسانی چون باوم گارتن و نگاه راسیونالیستی کسانی چون وولف بوده است. اما از این ابهامات که بگذریم ابهام بزرگ دیگری که برای من در مواجهه با این کتاب بوجود آمد این بود که دکتر کدکنی به یکباره خود را پوزیتویست معرفی می کند!! (البته این می تواند از خاصیت های زیست عرفانی ایشان باشد که به یکباره درگیر سلوک می شوند و به معرفتی بزرگ در خویش نائل می گردد اما این با زیست پوزیتویستی ایشان در تضاد قرار می گیرد).

بماند که چقدر این حکم ایشان نسبت به کسی که از فرق سر تا نوک پا درگیر معنویات هستند نه مضحک که دهشتناک می نماید، این حکم نشان دهنده ی پارادوکس متفکر ایرانی ست. از طرفی یکی باید به این سوال پاسخ بدهد که این اثر ایشان چه ربطی با شفافیت متن و آثار پوزیتویستی دارد؟! و در انتها این حکم ایشان که فرمالیسم روسی را یگانه رویکرد نقد ادبی تازه در غرب دیده و متوجه جریانهای همپایی چون نقد نوی بریتانیایی، پارناسیسم فرانسوی و فنومنولوژی آلمانی نبوده نشان دهنده ی اینست که چقدر دانش ایشان در زمینه تاریخ تفکر جدید غرب محدود می باشد و به همین دلیل است که پس از توفیق اجباری ایشان در گذراندن واحد نقد ادبی با دانشجویان خویش تمام تفکر ایشان تحت اتوریته ی همان مواجهه ی اندک با فرمالیسم روسی قرار می گیرد! ابهامات زیاد دیگری در مورد نوشته های ایشان وجود دارد که امیدوارم فرصتی برای پرداختن بدان بیابم.