شرح حال علما و ادبای استرآباد
یادداشت |
■ محمد انصار
شرح حال علما و ادبای استرآباد، نام رسالهایست که در سال 1256 (1294 ق)، به قلم شیخ محمدصالح استرآبادی نوشته شد. نخستین بار، این پژوهش در کتاب گرگان سرزمین طلای سفید (تألیف مسیح ذبیحی) و سپس با همکاری ایرج افشار و محمد تقی دانش پژوه در کتاب استرآبادنامه به چاپ رسید. همچنین بار دیگر، در سال 1386 به کوشش انتشارات امیرکبیر چاپ شد. سالهاست که از آخرین چاپ آن، میگذرد و به سختی میتوان آن را بدست آورد. اما نسخه الکترونیکی دارد که میتوان از آن، بهره گرفت. نگارش این رساله، برای پاسخگویی به درخواست ناصرالدین شاه قاجار بود. او به وزیر علوم دستور داد که زندگینامه دانشمندان همه مناطق ایران، فشرده و کوتاه، نوشته شود. جهانسوز میرزا که در آن دوران، پادشاه استرآباد بود، این کار را به استرآبادی سپرد. پس او می بایست مسائل امنیتی و مالی را درنظر بگیرد. یعنی اینکه او نمی تواند به گونهای بنویسد که شاه و حکومت ، آزرده و اندوهگین شوند. از نحوه نگارش او و ستایش های فراوانی که از شاه و فرمانروایان می کند و شعرهایی که برای آن ها سروده، برداشت می شود که این کار، پاداش خوبی هم داشته است و او نمی خواست آن را از دست بدهد. اگر چه آن با منش دانشمندان دینی، سازگاری ندارد.
او زندگینامه صد تن از بزرگان ایالت استرآباد را نوشت که شامل اهالی فندرسک و جرجان هم میشود. شاید پس از کتاب تاریخ جرجان (ابوحمزه سهمی)، دومین اثری باشد که در آن زندگینامه دانشمندان این سرزمین را یکجا میبینیم. استرآبادی زندگینامه خودش را هم به آن افزوده است. او مینویسد که در سال 1248 قمری به دنیا و از 14 سالگی به استرآباد آمده است. برای دانش اندوزی به عراق میرود. سالها در آن جا میماند و سپس به وطنش برمیگردد. چندین کتاب دینی نوشته است و با تخلص برهان، شعر میسراید. در پایان همین رساله، برخی از اشعارش را می آورد. تعداد علما و ادبای استرآباد، بیش از آن چیزی است که در این جا آورده شده است. نویسنده از ملاک گزینش خود، سخنی نگفته است. کسانی بودند که سالها در استرآباد زندگی کردند و همان جا به خاک سپرده شدند، ولی نامشان نیست. مانند خواجه حسین خضرشاه استرآبادی که شاعر و خوشنویس ماهری بود. امیر علیشیر نوایی پیش از قرن دهم هجری در کتاب مجالس النفائس (ص 38)، مینویسد: قبر او روبه روی مسجد جامع استرآباد است. همچنین سید باقر استرآبادی از دیگر دانشمندانی است که در جنوب مدرسه عمادیه به خاک سپرده شده است. استرآبادی در تعریف و ستایش از علما و ادبا، زیاده روی میکند. گاهی در یک سطر، القاب را میآورد. او میتوانست به جای آن، چیزهای مهم تری بنویسد. از نکات جالب این است که او برای درگذشتگان، از جملات یا کلماتی ویژه، بهره میگیرد که برای تاریخنگاران، ارزش دارد. با اینکه زبان نگارش، فارسی بوده، اما سرشار از لغات عربی است که بدون فرهنگ لغت، نمیتوان، معانی کلمات و جملات را دریافت. گاهی قلمش، ادبی و آهنگین میشود. کل مطالب او، حدوداً 100 صفحه است تنها در چند مورد، نام منابعی را که از آن ها بهره گرفته، آورده است. اگر او میخواست جامع و کامل بنویسد، میبایست سال ها وقت میگذاشت و چندین جلد کتاب مینوشت. این رساله برای شناخت بزرگان استرآباد، نمیتواند منبع دسته اول باشد. زیرا برای زندگینامه ها، باید از نوشتههای همان دوره یا نزدیک به آن بهره گرفت. مثلاً برای آگاهی درباره میرزا محمد استرآبادی (متوفای 1028 هجری)، باید به سراغ کتاب هایی که به قلم معاصرانش (مانند تفرشی، اردبیلی، عاملی و بحرانی) نوشته شده، رفت. اما از این جهت که این رساله، دربردارنده گزارش هایی از منطقه استرآباد است، میتوان گفت که آن برای پژوهش پیرامون این سرزمین، ارزشمند خواهد بود، زیرا که در جای دیگری، مطالب او گفته نشده است. در زیر، نمونه هایی خواهیم آورد:
1- آرامگاههای برخی از دانشمندان گرگان، در محلات تاریخی این شهر است که استرآبادی در این رساله (ص 195، 187، 186، 183، 163،172،170،168، 152، 129،144، 121،123) از آن ها نام می برد. او از مزار دانشمندانی مینویسد که تا چند دهه گذشته، نشانی از آن ها داشتیم، ولی در بازسازیها از بین رفتند. آرامگاه ملأ علی اشرفی (شریعتمدار استرآبادی) و نصرالله استرآبادی (پدر محمدحسین مقصودلو رهبر مشروطه خواهان استرآباد) در مسجد گلشن و سلطان حسین واعظ در محله سرپیر بود. همچنین مزارهایی بودند که مردم روزگار ما، جای آن ها را ندیده و یا از کسی نشنیدهاند. برای نمونه؛ در کنار مسجد جامع، دانشمندانی مانند میرزا محمد حسین (وفا استرآبادی) و همسرش عصمت خانم، محمدباقر ستون و صالح استرآبادی به خاک سپرده شدند. مزار نظام استرآبادی و سید طاووس عقیلی، به ترتیب بیرون از دروازه شمالی و غربی شهر استرآباد بودند. ملأ ابوالحسن در شرق امامزاده چهارشنبهای و نسیم استرآبادی در محله سرپیر آرمیدند.
2- در این رساله، گزارش هایی درباره سازندگان مساجد قدیمی شهر مانند ملارضا (حضرت امیر)، حاج آقا کوچک و گلشن دیده میشود. همچنین او از پیشنماز قدیمی مسجد بازار و بازسازی مسجد امام حسن عسکری (محله سبزه مشهد گرگان)، یادی میکند. (ص 150، 151،111، 112، 149، 163، 160)
ناگفته نماند که محمد صالح استرآبادی از نیاکان خانواده های سپهر استرآبادی است. امیدوارم که این رساله، دوباره از روی نسخه های گوناگونی که از آن به جای مانده، تصحیح و چاپ شود.
■ پژوهشگر