دو شعر از علیرضا ابن قاسم


شعر و ادب |

 

1

حتمن

برای گفتن حرفیست

 که نقطه می شوند در آسمانی دور

حرفی که لپر می زند از حاشیه

 تا متن را

از نقطه پر سازد.

کبوتر ملقی ها را نمی دانم چرا

 من دوست می دارم

کلاغی خش خش اش را بر در و دیوار می کوبد

من از این

 کفتران جلد می ترسم

ومی ترسم که هی در آسمانی دور

 طوقی

 کاکلی و

 سینه سرخی

 باز

نمی دانم

کبوتر ملقی ها را چرا

   من دوست می دارم

 

2

بگذر از این هوای مضرس و

بگذر از این کتابت پست

که در تمایز ترس

سپید شنفتن است و سیاه نوشتن

ذوزنقه ای به شکل بهار

در موازی پاییز

ومربعی

که صدایش هوای نقل دارد و قناری ها

قبیله ای به قبله ی قفل

و قرنفلی که قافیه از جوارحش می ریخت

بگذر

بگذر از این همیشه های بی هم و

همه های بی هم همه

بی هم هم و بی هم همه

بی هم هم  و بی هم همه