سال نو بهشتی شویم


یاددداشت اول |

■  با مسوولیت سردبیر

 

کم کم صدای پای بهار طنین انداز می شود 

و دشت و دمن جامه ای از شکوفه و سبزه به تن می کند. روزگار نفس تازه می کند و دم میزند، می ایستد و در کسری از لحظه بهار بر صحن دنیا متجلی می شود. رودها در رودخانه و پرندگان در آشیانه ترانه می خوانند و  پایکوبی می کنند که روزگار تازه شده است. انسان اما در این میانه پیچیده ترین و مدعی ترین پدیده ی هستی است. همه ی کاینات را تسخیر خود کرده است اما خود اسیر اوهام و خیال است و آشفته در وادی شناخت خویش. همه ی دنیا را کشف کرده است اما در شناخت حقیقت خود درمانده  است.  آن چنان که جناب حافظ فرمود:

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت

سال نو میشود و ما باید برای روزگار تازه برنامه ای نو ساز کنیم. جامه ی تکرار از تن به در آریم و بذر مهر و محبت در دل بکاریم. دنیا را دوباره مرور  کنیم و رفتارهایمان را بسان خردمندان صاحب فضیلت بازخوانی کنیم. اشکالات را از خود بشوییم و بکوشیم خلق و خویمان را بهاری کنیم، اگر از کسی  کینه در دل نگه داشته ایم اینک همان لحظه ی موعود است که باید آن را بدور انداخت. راستی مگر چقدر زمان برای ماندن و بودن داریم که دل را مملو از بغض و کینه نگه داریم، سرما و زمهریر رفته است بهتر نیست کینه و بغض را هم به کور و کبود بفرستیم، بخل و حسادت و چشم و هم چشمی را نیز باید کنار گذاشت. بهار نمونه ای از بهشت برین است اگر میخواهی این بهشت در وجودت جاری شود چاره ای نداری جر آنکه در وجودت مهر و محبت و ادب و احترام را جاری کنی تا باغسار وجودت سبز شود و بهشت در وجودت متجلی شود آنگاه تو زن یا مرد بهشتی هر کجا که پای بگذاری زمین را سبز می کنی و درختان به احترامت، قامت افراشته می کنند. اگر نه با کینه، بخل و حسد و تنگ چشمی  دوزخ وجودت را تسخیر می کند و اهریمنان زشت خو تن و جانت را در تصرف میاورند. پس برخیز و گل افشان کن و زندگی را با بهشتی شدن  در سال نو آغاز کن که دنیا مهلت چند روزه ای بیش نیست پس اینک که هستی و زنده ای شادمان باش و بهشتی زندگی کن و آرامش را به خود و همراهانت هدیه کن  که جناب خیام نیکو فرموده است:

 فردا که از این دار فنا در گذری

با هفت هزار سالگان سر بسری