تاریخچه ی فروردین ماه و فرور


یادداشت |

حسین ضمیری 

گویند که پادشاه پیشدادیان جَم  بر شانه ی دیوهای خود  نشسته و به بالای بلندترین کوه ایران فرود آمد. چون سپیده در آمد و خورشید تابیدن گرفت، تابشی از خورشید در تاج جم انعکاس پیدا کرد. جم پسوند شید را به نام خود افزود و از آن روز خود را جمشید نامید و آن روز را روز نو خواندند و آن روز  نوروز شد.  دستور بر آن شد تا این روز را گرامی داشته و جشن ها بر پا کنند و آن روز اول برج حَمَل - فروردین- بود.

 در سِفر پیدایش- در انجیل عهد عتیق -خداوند مخلوقات را در شش روز می آفریند .در تاریخ ایران کهن نیز، اهورامزدا   جهان مادی را از رویِ بخشایش جهان فَروَری، برشش گُهَنبار  می آفریند. در صد و پنجاهمین روز    آب ها ، در صد و هشتادمین روز    خاک و  زمین و در سیصد و شصتمین روز سال، انسان را می آفریند.

آفرینش انسان در آخرین روز اسفند ماه بوده و آدمی در آن روز  از قالب اسطوره ای به قالب پیکر مادی درآمده و در اول فروردین ماه به زمین فرود می آید. برای همین نخستین ماه سال به نام آنها فروردین نامیده می شود. واژه فروردین یا فرورتِن  مرکب است از  فَروَرَت به اضافه پسوند en یعنی منسوب به فروَر.

 گاسانیک

فرورهای نیاکان در ۵ روز آخر سال که اهورا آنها را خلق کرده  به زمین می آیند و از همین روست که گیاه می روید ،شکوفه و گل و برگ بر شاخه می نشیند. پنج روز آخر سال را روزهای گاسانیک می‌گویند و مخصوص یادآوری درگذشتگان است.

گِرَهَن

هم اکنون هم در خانواده های زرتشتی دفتری دارند با نام دفتر آمرزش روان -گریفن به آلمانی - .  نام درگذشتگان را در آن نوشته و این نسبت نامه برای آن بوده که نام کسی از قلم نیفتاده و در واقع به معنی نگارنده و حفظ کننده ی نام درگذشتگان است.

جشن فروردین و مهرگان

جشن فروردین، جشن دینیِ ایرانیان شمالی ایران بوده که در آن روزگار، مهد آیین زرتشت است و آداب و رسوم اَوِستایی در آن بیشتر رایج بوده است. هخامنشیان- ایرانیان جنوبی- جشن اول سال را در مهرماه می گرفتند و آنرا به نام اَفغَکان می نامیدند. کلمه ی سال  از ریشه ی سارِدا همان سرد  گرفته شده و آغاز آن  آغازگاهِ فصل سرد یعنی مهر ماه بوده و در لهجه های میانی ایرانی و ارمنی، نوروز را نو سَرد می‌گفتند. در دوره ی ساسانیان با آن که خودشان جنوبی بودند، به سُنَت های شمالی و اوستایی بیشتر علاقه داشتند، جشن دینی فروردین  را گرامی داشته و رونق و شکوه ویژه ای به آن دادند.

مراسم نوروز در آیین پارسیان

حتماً تمام خانه و اگر نشد حداقل همان اتاق مهمان پذیر را سفید میکند و بر روی میز،کوزه ی آب، گلدان گل و ظرفی از آتش می‌گذارند و با چوب های صندل و عود  خانه را معطر کرده و نیرو می دهند. هر فردی از خانواده باید تکه چوبی را بر آتش روشن بگذارد و نامِ در گذشته ای را یاد کند. در این ایام آتش برپا کرده و چراغ می افروزند. این روشنایی نشانه ی آن است که چراغ فرزندان نیاکان، روشن و شاد است.

چهارشنبه سوری

واژه ی سوری  فارسیِصفت پهلویِ سوریک است.  ایک پسوندِ نسبت  است و سور به معنای سرخ. پس به هر چهارشنبه ای که در آن آتشِ سرخ،  افروخته می‌شود، چهارشنبه سوری گفته می شود. در واقع  فرورها با دیدن آتشِ پایان سال   محل فرود آمدن خود را می شناختند. شب ها  روی بام‌ها و برجها آتش می افراشتند و در روز  نیز  دود  برپا می داشتند.

 یا یک آتش -به نماد وحدت اهورا-  یا ۳ آتش -به نماد سه پاسِ بزرگ:  گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک- برپا می شد. در زمان ساسانیان  به دورِ آتش حلقه می زدند و شادی و پایکوبی می کردند و کسی از روی آتش نمی جَست. جَستن را بی‌حرمتی به آتش مقدس می‌دانستند. آتش نماد پاکی و تطهیر بوده است.

واژه ی  جشن

این واژه ی کهن از ریشه یَز به معنای نیایش و پرستش است. هم ریشه ی یَسن و یَشن .  ایزد به معنای نیایش شده،  یزدان  به معنای نیایش یا سرودهای نیایشی است-جمع ایزد است.-.  ایزدان یادگار زمانی ست که مجموعه ی فرشتگان، نیایش می شدند و اندیشه وحدت گرای ایرانیان   این اسم را به معنای خدای یکتا درآورده است.

 شهر یزد از همین ریشه است. در سانسکریت هم یَجنَه به معنی نیایش است.

آئین های نوروزی:

آئین های نوروزی از چهارشنبه سوری قبل از نوروز آغاز و در سیزده بدر فروردین ماه پایان می پذیرد.

 فال کوزه

 این فال در روستاها بنابر اسطوره ی فرورها استوار بوده است. ایشان معتقد بودند که فرورها از گذشته، حال و آینده خبر دارند. هر فرد یک چیزی در کوزه می انداخته - کوزه ی آب ندیده و  ویژه ی نوروز خریداری شده و در داخل تنور یا اجاق خانه می‌گذاشتند- نخستین گذرگاه فروهر   آتش بود- .  بامداد   دختری نابالغ   کوزه ها را درآورده و مَرواگر بنا به حال و نیت اندیشه ی فردِ موردنظر، فالی را به نیکی  برایش باز می کرده است. فروهرها مرواگران را به نیکی راهنمایی می کردند  مروا گران  پیرانی روشندل بودند.

فالگوش

فالگوش در بین دختران رایج بوده، دختران مجردی که در جشن بزرگسال،جشن زایشِ آدمی، آرزوی همسر و فرزند دارند.  دختران کلیدی با خود داشتند، در چهار راهی، در گوشه کناری می ایستادند و کلید را زیر پای خود می گذاشتند.  چهارراه نماد گذرگاه است- گذرگاه فرورها-  کلید   نمادی است از گشایش، فشردنِ پا بر روی کلید نمادِ انجام کاری سخت و بسته است.  در واقع دختران از فروهرها  یاری می طلبیدند که کار بسته ی  آنها را گره گشایی کنند.

قاشق زنی

در بالای پشت بام ها برای فروهرها غذاهای گوناگون می گذاشتند. در زمان  ابوریحان بیرونی هم بسیار بوده است و در روستاهای استان فارس هنوز هم هست.  قاشق و ظرف مسی برای مهمانانی است که تازه از راه رسیده اند و تشنه و گرسنه اند. فروهرها  موجوداتی پنهان و ناشناخته اند و نامحسوس، پس تمثیل آنها هم باید ناشناس بماند. پسران  چادر به سر می کنند و دختران روی می‌پوشانند. کوشش بر آن است تا آنها نیز  ناشناس بمانند. قاشق کوبیدن بر ظرف فلزی، نشانه ی غذا خواستن است. توانگران ظرف های شان را پُر می‌کردند و قاشق زنها آن غذاها و آجیل ها را به خانواده‌های کم بضاعت می‌دادند تا آنها نیز در برابر فروهرهای خود خجل نمانند. آجیل مشکل گشا نیز از همین جا آمده است.

کوزه شکستن

در نوروز همه چیز  نو  می شود. پوشاک ،خانه، ظرف.  هرچه کاسه و کوزه ی چرکین و کهنه بوده را از بالای پشت بام ها به پایین می انداختند و به جای آنها کاسه و کوزه های تازه می‌خریدند. در واقع این آیین، باعث رعایت بهداشت خانواده می‌شده است.

پختن حلوا

کنار غذا و آبی که بر روی بام‌ها می‌گذاشتند،  حلوا نیز پخته می‌شد. مانند آخرین شب جمعه ی سال که بر مزار درگذشتگان هنوز هم حلوا می‌گذارند.  به نام هر درگذشته ای  یک مُشت آرد  می ریختند، نامش را ذکر می کرده و به آن  یادآوریِ نام    گِرَهَن می‌گفتند.

حاجی فیروز

حاجی فیروزها در واقع پاسبان آتشکده ها بودند و برای آنکه سیاهی چهره را که در اثر دود آتش بوده، بپوشانند   به شوخی و طنز با یکدیگر و مردم برخورد می‌کردند تا نیروی شادی و برکت خنده به مردم برسد. این  شادی و سرور را به  ارواح نیاکان و همچنین مردم حاضر هدیه می دادند.

خوان نوروزی

سفره ای که بر آن مِیَزد قرار می گرفت.مِیَزپان همان  میزبان است و پاینده ی خوانِ فدیه.  خوراک و نوشیدنی ها را بر آن گذاشته و مراقب بود تا به همه از  این خوان  چیزی برسد.

هفت سین

در روزگار ساسانیان، قاب های زیبایی منقوش و گرانبها از جنس کائولین از چین به ایران آورده می شد. آن کالاها را به همان نام کشور چین  نامگذاری کردند. ظروف فلزی را سینی و  ظروف کائولین را چینی نامیدند. ایرانیان برای چینش خوان نوروزی  از آن ظرف ها استفاده می کردند  که نقوش بسیار نفیسی داشته و با نگارگری و نقاشی تزیین شده بود. به عدد امشاسپند- عبارت از اردیبهشت، خرداد، مرداد، شهریور، بهمن، اسپندارمزد و خود اهورا   که هفت می‌شده است،  هفت  سینی را پر از نقل و قند و شکر و شیرینی می کردند و بر خوان نوروزی می گذاشتند.

سبزه نو دمیده

غلات را می کاشتند و خوب روییدن هر کدام از آنها را به فال نیک می گرفتند.  ۷ یا ۱۲ سبزه ی مختلف را کاشته و هر کدام که بهتر جواب می داد،آنرا در مزارع خود کشت می کردند. جو، ارزن، برنج، لوبیا، عدس، باقلا، نخود، کنجد و  گندم. روز ششم آن سبزه ها را برمی چیدند و به نشانه برکت و باروری در تالارها پخش می‌کردند.

در خانه‌ها، سه قاب سبزه به نماد هومََت (اندیشه نیک)  هُوَخت (گفتار نیک) و   هووَشت (کردار نیک) بر سر سفره می گذاشتند. سبز نماد رنگی ملی و مذهبی ایرانیان بود.  هر سه   نمادِ اَمُرداد اِمشاسپَند بودند و تمثیلی از برکت و باروری.

آتشدان

از آتش خاندان مایه می‌گرفت. در آن دود و اسپند می‌ریختند، مانند آنچه که امروزه در خانه های مان،  اسپند دود می کنیم.

کوزه ی آب

کوزه های آب از آسیاب ها   توسط دختران نابالغ   پُر شده و  با تزییناتی از گردنبند های رنگارنگ،  بر سر سفره نوروزی نهاده می شد. کوزه های سفالی که امروزه روی آن را با سبزه و روبان می‌پوشانند، نمادی از آن دوران است.

نان

نماد برکت است. با نام دَرون که به  اندازه ی کف دست  بوده،  بر آن نان‌ها  آفرین می خواندند و برکت می بخشیدند و  با کنجد، افزون باد یا افزایاد تزیین می شده است.

شمعدان

نمادی از دنیای فروغ بی پایان بود.  دنیای روشنایی قلمرو اورمَزد است و اهریمن به آنجا راه ندارد.

شیر

نماد غذای نوزادان کیهانی به خاطر آفرینش انسان در آخرین روز اسفند است.  گاه آن را با فشرده ی گیاه هوم مخلوط می کردند و می‌ خوردند. پنیر هم به عنوان نمادی از شیر و هم اندیشه‌ه ای از باروری و مایه و استحاله ی نهفته در آن است. پادشاهان ساسانی  در بامداد نوروز   خرمایی که درون شیر قرار داده شده بود را در کنار پنیر تازه می خوردند ، به نماد برکت افزونی بیش از پیش.

تخم مرغ

تخم مرغ   بن مایه اصلی خوان نوروزی در روز جشن تولد آدمیان است.  نمادی که به زودی باید جان بگیرد، زندگی کند و زایشی کیهانی را انجام دهد. پوسته ی تخم مرغ   نمادی از آسمان و طاق کیهانی ست.  در روستاها تخم مرغ را روی آینه می گذارند و معتقدند که در هنگام تحویل سال، وقتی که  گاو آسمانی   کره ی زمین را از شاخی به شاخِ دیگر می افکند   تخم‌مرغ در روی آینه خواهد جنبید.

آینه

 آینه نیز همان نیروی آدونَک  است. یکی از نیروهای تشکیل دهنده ی انسان. از دو واژه ی آد و  ریشه یِ  وِن به معنی دیدن . آیینه چیزی است که در آن،  شکل را می بینند.

سمنو

از جوانه ی  تازه رسیده ی گندم  تهیه می‌شود.  این فرورها هستند که سبب روییدن گیاه و جوانه زدن آن و باروری طبیعت می شوند. سمنو که از شیره ی همین جوانه ها ست، نماد ویژه ای برای زایش گیاهی و بارور شدن آن توسط فروهرها است.

 سنجد

بوی برگ و شکوفه درخت سنجد،  محرک عشق و دلباختگی است که از مقدمات اصلی تولد است. به عنوان انگیزه زایش کیهانی در خوان نوروزی جای دارد.

ماهی

اسفند  ماه  حوت بوده  و حوت به معنای ماهی است. در تحویل سال ماه  حوت به ماه حَمل تحویل داده می‌شود و نماد ماه آخر به ماه اول در این میانه حضور دارد. ماهی از نمادهای آناهیتا، فرشته آب و باروری نیز هست و وجود آن در خوان نوروزی   سبب برکت در سال است. ماهی پلویِ شب عید، از این روست.

سیب

سیب را در خُم هایی ویژه نگه می‌داشتند و پیش از نوروز به عنوان هدیه به دوستان و آشنایان می دادند تا بر خوان نوروزی به کار آید. اغلب پیری آن را به دو نیم کرده و هر نیم  را به یک زن یا مرد می‌داده تا از عقیم بودن و نازایی رها شوند. سیب هم نماد دیگری از باروری و زایش و برکت است.

انار

این میوه ی  مقدس، با برگهایی سبز و همچنین  شکل و رنگ غنچه ی گُل آتشدان را به یاد می آورد.  پر دانِگی انار هم   نماد باروری ناهید است.

پول زرد و سفید

سکه  نمادی از شهریور اِمشاسپَند که مُوَکِل است بر فلزات.  بودن آن بر سر خوان نوروزی   موجب برکت و سرشاری کیسه است.

 دانه های اسپند

اسپند  نامی وام گرفته شده از اِسپانتا به معنی مقدس است. برای رفع چشم زخم   بر روی آتش می پاشیدند.

شیرینی

 نماد شیرین کامی  و کامروایی در سال است.

آرد

 نماد سفیدی و برکت است بر خوان نوروزی.

 اسطوره ی سیزده

آئین های مذهبی.  با شادی و خنده که نوعی تزکیه ی نفس است-  همراه بوده و تمثیلی ست برای فروریختن اندیشه‌های تیره و پلید. مثل حام رفتن  اول عید که پاکسازی و تطهیر روح و جسم است.  روز سیزدهم   گویا   روز باران طلبی بهاری برای کشتزار های نو دمیده بوده است. روز سیزدهم،  متعلق به ایزد باران است. این ایزد  همواره به صورت اسبی با خشکی و خشکسالی که آن را دیو اَپوش می‌نامند، در جنگ و کشمکش است. اگر پیروز شود، آب های چشمه ها به نیروی اسبی روان   می تاختند و سرزمین ها  از سالی خوب و خوشی بهره مند می‌شدند. مردم پس از برگزاری مراسم نوروزی و دمیدن سبز و یا در روزی که متعلق به ستاره ی باران است، به دشت و صحرا می‌رفتند و با نیاکان خود خداحافظی می‌کردند.

 

 

پژوهشگر فرهنگ عامه، شاعر