حال شعر خوب نیست


شعر و ادب |

مریم جعفری_سرزمین استر آباد از دیرباز مامنی امن برای شاعران این خاک بوده. فخرالدین اسعد گرگانی، صوفی استرابادی، مختومقلی فراغی و دیگر شاعران و نام داران این سرزمین، چون کیمیاگران، کلمات را به نیروی عشق و شفا بدل کرده اند. کلمات روح و جان آدمی است. آن ها همانقدر که می توانند موجب درد و ناخوشی شوند، ابزاری برای شفا نیز هستند. اوج شفابخشی کلمات را می توان شعر دانست. شعر زندگی کلمات است و شاعر بودن در تمام لحظات زندگی لازم است. شاعر بودن یعنی انسان بودن. تنها شاعران هستند که زندگی کلمات را باور دارند. آن ها با کلمات صمیمی هستند و معنای زندگی را از درون آن بیرون می کشند. علی اکبر آغاسیان یکی از فرزندان گلستان است که زندگی اش سال هاست با کلمات عجین شده. این شاعر جوان و توانمند  در  مینودشت به دنیا آمده و تا کنون دو مجموعه شعر با نام های « تهران دل من است» و «نشدن ها» به چاپ رسانده است. آغاسیان از دوران دانش آموزی آغاز به نوشتن شعر کرده و نوجوانی اش را با حضور در انجمن های ادبی شهرستان مینودشت گذرانده است.

گلشن مهر گفتگویی با این شاعر توانای گلستانی داشته که با هممی خوانیم:

 

نظر شما  راجع به شعر و رابطه اش با زندگی چیست؟ جامعه ما چقدر نیازمند شعر است؟ به عنوان یک شاعر نظری کلی در خصوص شعر دارم و آن است که بدون شعر نمی توان زندگی کرد. به عقیده من هر مسئله ای و هر کاری که انسان انجام دهد در متعالی ترین شکل خود به هنر تبدیل می شود. هنگامی که یک عمل به اوج خود برسد به هنر تبدیل می شود. کلمات نیز از این قائده مستثنی نیستند. صحبت کردن یکی از مهم ترین دستاوردهای بشری است و  کلمات در متعالی ترین شکل خود به شعر تبدل می شوند. بدیهی است که جامعه ای که در آن هستیم نیازمند به تعالی رسیدن کلمات است. شعر تنها جنبه زیبایی ندارد و قادر به انجام کارهای بزرگی است. شعر در اکثر اتفاقات بزرگ تاریخ دخیل بوده و این معنای بیداری آن است و همانند یک رسانه می تواند موجب هوشیاری بشریت و جامعه شود.

 

حال و روز شعر در وضع فعلی ایران چطور ارزیابی می کنید؟ خوب نیست. اوضاع شعر در جامعه فعلی ما اصلاً مناسب نیست. نه تنها شعر، بلکه اکثر  هنرهای ما وضع خوبی ندارند. در این امر علل زیادی دخیل است و فقط یک مسئله نیست. در دوران حکومت صفویه شاهد مهاجرت تعداد زیادی از شعرای ایرانی به هندوستان بودیم. آن زمان شاهان صفوی به ادبیات  بهایی نمی دادند و این باعث شد که شاعران به سمت دربار هند کشیده شوند، چرا که در هندوستان به شعر فارسی اهمیت زیادی می دادند. عقیده من این است که وضع شعر و شعرای امروز ایران بی شباهت به دوره صفویه نیست.  با این تفاوت که شاعران معاصر ایران جایی ندارند تا به آن پناه ببرند و این امر موجب شده تا شاعران خوب ما منزوی و گوشه گیر شوند.

 

عموماً قالب و مضامین اشعار شما چیست؟ قالب شعرهای من بیشتر غزل است اما سعی کرده ام در اکثر قوائد بخت خود را بسنجم. اما قالبی که خودم انتخاب کرده و بیشتر به آن می پردازم غزل است. در طول این سال ها مضمون اشعارم عموماً عاشقانه، اجتماعی و آیینی بوده و در حال حاضر تمرکزم بر مضامین عاشقانه و اجتماعی است.

 

به عقیده شما شعر در روزگار فعلی باید چه خصوصیات و مضمونی داشته باشد؟ در طول قرن ها و سال ها، شعر کارهای بزرگی در کشور ما انجام داده است. کمتر هنری در ایران وجود دارد که مفاخر آن را جهانیان شناخته باشند. شعر در هر دوره ای آینه ای برای آیندگان است. این که در روزگاری چه گذشته را می توان از اشعار یک شاعر فهمید. در زمان های پیشین و در هر  عصری شاعران بنا به  شرایط خود، از معضلات آن عصر سخن گفته اند.  در روزگار ما نیز باید به  مبارزه با ریا و عشق پرداخته شود. چرا که به نظر من  عشق نجات بخش است و اگر عاشقانه به همه چیز نگاه کنیم مطمئناً شرایط فعلی جامعه، که بخشی از آن به دلیل بی مهری ها است، از بین خواهد رفت.

 

از چه کسانی در شعر نوشتن تاثیر گرفته اید؟ چه کسانی آغازگر راه شما بوده اند؟  به عقیده من هر هنرمندی دو دوره در زندگی هنری خود دارد. اول تاثیر پذیری و دوم تاثیر گذاری. ما صد در صد تحت تاثیر افرادی  هنر را  شروع می کنیم. هوشنگ ابتهاج و سید اشرف الدین گیلانی از اولین شعرایی بوده اند که بر هنر من تاثیر گذاشتند.من در همان ایام آغاز سرایش به انجمن بیدل مینودشت می رفتم و در آنجا  استادی داشتم که بسیار دلسوز و آموزنده بودند. من در محضر استاد مختار رنجیده  که  شاگردان زیادی را  تحویل جامعه ادبی گلستان داده اند آموزش دیدم و تا همیشه مدیون ایشان هستم.

 

چرا شعر می گویید و در شعر چه چیزی را جستجو می کنید؟  یک انسان هرچقدر  علم داشته باشد و بیاموزد، اما تا زمانی که طبع خوبی ندارد امکان شاعر شدن برای وی وجود ندارد. به عقیده من شعر افراد را انتخاب می کند. تا زمانی که طبع ضعیفی داشته باشیم امکان پیشرفت در این حوزه وجود ندارد. شعر یک هدیه الهی است که کار آن بیان احساساتی است که بشریت نتوانسته برای آن ها نامی پیدا کند. انسان احساسات فراوانی دارد که نمی داند چگونه باید آن ها را صدا بزند و تنها با شعر خواندن و شعر نوشتن می توان آن احساسات را وصف کرد.

 

احساسات تان را راجع به این چند شاعر ایرانی بیان کنید.

سلمان هراتی: هراتی یک شاعر متعهد شعر و اعتقاداتش بوده است.

محمدعلی بهمنی: به نظر من خود محمدعلی بهمنی وصف کاملی از عشق و صفا است. اشعار ایشان بسیار زلال و دلپذیر است.

هوشنگ ابتهاج: استاد  همیشه با بقیه شعرا برای من فرق داشتند و با خواندن اشعار ایشان به سرایش علاقمند شدم. به عقیده من ایشان تنها بازمنده یک نسل طلایی هستند.

سیمیمن بهبانی: خانم بهبهانی شاعر خیلی خاصی هستند. توجه ایشان به وزن و مضامینی که کمتر کسی به آن می پرداخته موجب این خاص بودن وی شده است.

شهریار: به نظر من شهریار یکی از پیامبران اولوالعزم غزل ایران است. شاعری که به سادگی نمی توان از  کنار آن رد شد. وی کسی است که نشان داد ارزش ادبیات و علوم انسانی به مرتب خیلی بالاتر از نجات دادن جان آدم ها است. عقیده من این است که یک پزشک در طول دوران طبابت در بهترین حالت جان هزار نفر را نجات می دهد اما یک شاعر و کسی که در حوزه علوم انسانی و تربیت فعالیت می کند می تواند بشریت را نجات داده  و راه درست را به انسان ها نشان دهد.

گفتگو با یک شاعر همیشه پرشور و لذت بخش است. زندگی از زاویه دید شعرا بسیار زیبا و پرمفهوم بوده و می توان تنها با خواندن یک شعر در این نگاه با آن ها شریک باشیم.

 

در انتها یکی از آخرین سروده های علی اکبر آغاسیان را می خوانیم.

گرچه جایم در جهان از دیگران پایین تر ست

یک ترازو هرچه پایین رود سنگین تر ست

من شروع سال هایم را به آبان داده ام

ماه آبان من از هر حیث فروردین تر ست

گاه دنبال هوس هستی و عاشق می شوی

عشق ابرویی کمان تر، دامنی پرچین تر ست

تیغ جان، خون مرا پیش چشمانش بریز

تا ببیند خون من از دیگران رنگین تر ست

زندگی را دوست دارم بی تو در چشمم ولی

مرگ باور کن که از این زندگی شیرین تر ست