حضور نهادینه نخبگان ■ دکتر جلال الدین سیدی




 نخبگان  گروهی از مردم جامعه اند  که منزلت اجتماعی و امتیازات و ویژگی های خاص دارند"

درخصوص این شق از تعریف نخبگان بنظرم بایستی تصحیح صورت بگیرد وآن اضافه کردن عبارت "درجامعه ی مدنی" به اول تعریف مزبور است. زیرا درجوامع غیر مدنی که مبتنی بر "نخبه سالاری" نیستند نخبگان نه تنها از امتیازی برخوردار نیستند بلکه قابلیت های آنها نیز بخاطر حسادت و تنگ نظری متولیان بی کفایت، در بوته ی انزوا ذوب می شود.موضوع اصلی تعریف نخبه و تشریح فواید نخبه سالاری نیست. زیرا این مبحث تئوریک تاریخی از زمان افلاطون وسقراط وارسطو تا امروز دستمایه ی گفتارها، گفتگوها و گفتمان های بسیار مطول و غامضی بوده است. مساله اصلی اینست که تحقق یک امر در یک نقطه ازجغرافیا وتاریخ در درون یک بستر که جامعه است و بطور کلی تحقق یک سری شرایط است که توان عینیت یافتن پیدا می کنند. بنابر این بدون وجود شرایط وبسترهای تحقق نخبه سالاری که با شایسته سالاری تفاوت دارد اما عموما یکی تلقی می شود، نمی توان به رعایت آن امید بست. مضافا این که اگر عده یی مانع از تحقق نخبه سالاری باشند، بررسی علل و منشا آن از نظر  اجتماعی ضروری است. لیکن بصورت مجمل بایستی عرض کنم:درجریان بحث پیرامون استفاده از نخبگان و قابلیت های آنها پس از ارائهء تعریفی حدالامکان جامع ومانع، بایستی به موضوع مهمتری که به نوعی "تشریح بالینی مسئله "است پرداخت و آن یافتن پاسخهای مناسب چند سؤال دیگر(غیر ازنخبه کیست و نخبه سالاری چیست) می باشد و آن اینست: فرض بگیریم معنی واهمیت نخبه و استفاده از نخبگان درجامعه برهمگان مسجل است زیرا اگر جامعه به لحاظ تئوریک اهمیتی به نخبگان وتخصص آنها نمی داد اینهمه موسسات آموزش عالی در کشور شکل نمی گرفت. اما اولا چه کسی بایستی از نخبگان استفاده کند؟ آیا استفادهء لازم را می کند یا نه؟ اگر پاسخ منفی است، چرا؟ برای اصلاح وضعیت چه باید کرد؟به تعبیر دیگر: برای این که جامعه توسعه پیدا بکند صرفنظر از مباحث  علمی مبحث که پیرامون تعریف واژهء توسعه ونیز شناخت از "ضرورت‌ توسعه یافتن" بعنوان پیش زمینه ی بسترسازی تفاهم درجریان بحث لازم است، بایستی یک "اراده ی مصمم" برای رسیدن به "توسعه ی  جامعه محور" در متولیان قدرت و وجود برنامه برای رسیدن به اهداف تعیین شده وتبیین شده و نیز وسایل رسیدن به آن اهداف، موجود باشد. در اینجا آن وسیله ی مورد نظر ظرفیت های نخبگان سیاسی واجتماعی است.اما اگر چه حقیقت اینست محصول اینهمه هزینه و دانشگاه و استاد وزمان وتحصیل وتجربه که نخبگان هستند و سرمایه های ملی هرجامعه یی محسوب می شوند چرا جایشان در لایه ها وسطوح مختلف از نهادهای قدرت خالی است؟در ردیف اول اهم سؤالاتی که بایستی برای آسیب شناسی و اصلاح وضعیت "عدم استفاده از سرمایه ی  ملی ظرفیت نخبگان" به آنها پرداخت این سوالات بصورت برجسته به چشم میخورند:آیا نهادهای قدرت واقعا ارادهء اصلاح وضعیت موجود را دارند یانه؟ اگرنه چرا؟ اگر بله، چگونه؟