خورشید جاودانه تاریخ بشریت


یادداشت |

■  حمیدرضا فرشیدنیا

 (خداوند روزى شما را ضمانت كرده و شما را به كار و تلاش امر فرموده، پس نبايد روزى تضمين شده را بر آنچه كه واجب شده مقدّم داريد، با اينكه به خدا سوگند آنچنان نادانى و شك و يقين به هم آميخته است كه گويا روزى تضمين شده بر شما واجب است و آنچه را كه واجب كرده اند، برداشتند. پس در اعمال نيكو شتاب كنيد و از فرارسيدن مرگ ناگهانى بترسيد، زيرا آنچه از روزى كه از دست رفته، اميد بازگشت آن وجود دارد، اما عمر گذشته را نمى شود. باز گرداند، آنچه را امروز از بهره دنيا كم شده مى توان فردا به دست آورد امّا آنچه ديروز از عمر گذشته، اميد به بازگشت آن نيست، به آينده اميدوار و از گذشته نا اميد باشيد. (از خدا بترسيد و جز بر مسلمانى نميريد) خطبه 114 نهج البلاغه

صفحات سیاه تاریخ ورق خورد وناگهان میدان باز شد و جهان آنچنان وسعت یافت که همه خلق را در دل خود جای داد و آنگاه بود که دیگر یک شخصیت بزرگ واقعی، که نمی توان او را به یک طایفه و یک گروه و یک ملت اختصاص داد، از آن همه توده ها شد... و این چنین بود ناگهان علی بن ابیطالب، بزرگ مرد شرق به جهانیان تعلق گرفت و وجود او مانند دیگر بزرگان جهان، هم اکنون مانند خورشید که بر سراسر زمین، کوه ها، بیابان ها و دره ها، جلگه ها، پستی ها و بلندی ها، دریاها و خشکی ها، بطور یکسان روشنایی و حرارت میدهد و بر ما انسانها تکلیف است که از پرتو نور آن بهره مند شویم و در برابرش دیواری برپا ننماییم و در این زمان که سرما همه زمین را فراگرفته از حرارت آن گرم شود و این گرمای جانبخش را از خودمان دریغ نکنیم.

علی متعلق به زمان و مکان نبوده و ابدیت و جاودانگی از خصوصیات بارز این دانشمند بزرگ جهان هستی می باشد. در اینجا با چند سوال سعی در روشن شدن زوایایی از زندگی حضرت را دارم.

آیا عقل نیرومند و کاملی را شناخته ای که چندین قرن پیش، حقیقت اجتماعی بزرگی را دریافت و به افسانه و موهوماتی که هزار و یک ریشه داشت پایان دهد و آشکارا اعلام کند: هیچ بینوایی گرسنه نماند مگر به آن جهت که ثروتمندی از حق او بهره مندشود، و برای تثبیت کامل این حقیقت افزود: هیچ نعمت فراوانی را ندیدم مگر آنکه در کنارش حقی ضلیع شده باشد.

آیا در تاریخ شرق اینچنین ثبات عقیده ای را سراغ داری که هیچ سستی در آن راه نیابد و از آتش فشان ها و زلزله ها بر آن لرزه نیافتد؟

کدام زلزله ای برای یک عقیده سهمگین تر از تراکم و فزونی دشمنان نیرومند و مجهز به سلاح تخطیه و تکفیر و کدام آتشفشانی برای یک عقیده مهیب تر از تهدید به مرگ و یا خود مرگ است؟

کدام مبارزه در راه ایمان و عقیده را سراغ داری که در آن هیچ نشانی از فریب، سازشکاری، سود پرستی، برتری جویی نباشد و به دنبال مصالح شخصی نباشد؟... مگر آنکه بپذیریم: پیروزی ایمان و عقیده، خود از هر مال و جاه و مقامی برتر است.

آیا بزرگ مردی را شناخته ای که قدر دوستی و وفاداری را بیش از دیگران دریافته بود و به این محبت و وفا جز در چهارچوب سرشت خالص آن، که آمیخته با جان و دل او بود نمی نگریست؟ همه را دوست داشت و دریافته بود که آزادی، دارای قداستی است که هستی و جهان، خواستار آن است و هیچ چیزی را جای آن نمی پذیرد و در محور آن هر عاطفه و هر فکری دور می زند و محبت و وفا بدون هیچ حایلی بر گرد آن می چرخد.

آیا در مهد عدالت بزرگی را می شناسی که اگر همه جهانیان به عداوتش برخیزند، او از مسیر حق و عدالت دور نشود... و دشمنانش با صف بیشمار همگی باطل و گمراه باشند؟

آیا از فرمانروایی خبر داری که خود نان سیر نخورد زیرا که در کشور او کسانی یافت می شدند که با شکم سیر نمی خوابیدند و برادر خود را به خاطر یک دینار که بدون حق از بیت المال طلب می کرد، مورد بازخواست قرار داد؟

آیا از میان مردم امیر و سرداری را شناخته ای که بر زمان و مکان فرمان براند ولی به دست خود آسیاب را بچرخاند و از مال دنیا کم یا زیاد چیزی را پس انداز نکرد زیرا هدف  در زندگی این بود حق بینوایان و ستمدیدگان را از ستمگران بازستاند و زندگی سالم و آرامی را برای آنان فراهم آورد.

آیا در کانون دشمنی ها بزرگی را شناخته ای که سودپرستان- که در میان آنها گروهی از نزدیکان و خویشان وی هم بودند- با وی جنگیدند و آنها که بر او غلبه یافتند شکست خوردند و او که شکست خورد پیروز نهایی گردید؟ زیرا مفاهیم انسانیت، کسانی را که بر او غلبه کردند، محکوم و رسوا ساخت. چون پیروزی آنها با حیله و فریب و توطئه و به خاطر به دست آوردن دنیا با شمشیر ستمکارانه بود و او که شکست خورد مقامی بس بلند یافت زیرا که شکست او در روشنایی عقل و قلب متضمن جوهر شهادت در راه شرافت و فضیلت انسان و حقوق بشر و به خاطر میل به عدالت ومساوات بود و از اینجاست که پیروزی ظاهری آنان شکست واقعی و شکست ظاهری او، پیروزی بزرگی برای ارزش های انسانی بود.

آیا هیچ پیشوای دینی و رهبر مذهبی را به یاد داری که به فرماندارانش درباره مردم چنین توصیه کند: مردم یا برادر دینی شما هستند یا انسانی مانند شما میباشند، با آنان از گذشت و اغماض خود، چنان روا دارید که دوست دارید خدا از شما بگذرد و ببخشاید.

ای روزگار اگر در هر عصر و زمانی بزرگ مردی چون علی، باهمان عقل و همان قلب، همان زبان و همان شمشیر، به جهان ارمغان می دادی، تورا چه می شد؟ به راستی که تاریخ، گواه راستینی بر روح بزرگ اوست.

انشالله که همه ما با عمل و اقتدا به مولایمان علی ابن ابیطالب مصداق شیعه واقعی و حقیقی باشیم چرا که بنا به فرمایش حضرت: دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد.