رسانه های محلی و روابط عمومی


یاددداشت اول |

روز 27 اردیبهشت، روز جهانی ارتباطات و روابط عمومی است و هر سال در کشور ما فعالان حوزة ارتباطات و به خصوص روابط عمومی‌های سازمان‌های مختلف، این روز را گرامی ‌می‌دارند و در برخی موارد به بررسی جایگاه روابط عمومی‌ها در نظام ارتباطی کشور می‌پردازند.به نظر می‌رسد یکی از محور‌هایی که می‌توان به بحث دربارة آن پرداخت، ضرورتی است که ویژگی «محلی بودن» اجزای نظام ارتباطی دور از مرکز، ایجاب می‌کند؛ یعنی «رسانة محلی بودن» و «روابط عمومی سازمان محلی بودن (سازمان‌های استانی/شهرستانی)». در حقیقت «محلی ‌بودن» الزاماتی برای این دو جزء مهم نظام ارتباطی یک جامعه ایجاد می‌کند که بی‌توجهی به این الزامات، باعث اختلال در کارکرد نظام ارتباطی جوامع محلی می‌شود که بخشی از توسعه‌نیافتگی جوامع محلی ریشه در همین اختلال کارکردی دارد.به نظر بدیهی می‌رسد که اولویت اول رسانه‌های محلی باید پرداختن به مسائل محلی باشد؛ ولی مطالعات مکررا نشان داده‌اند که اولویت رسانه‌های محلی معمولاً متأثر از اولویت رسانه‌های سراسری (کشوری) است و در بهترین حالت اولویت رسانه‌های سراسری را رنگ‌وبوی محلی می‌دهند و کمتر مستقلاٌ به تعیین دستورکارهای خود می‌پردازند و بخشی از بی‌مخاطب بودن رسانه‌های محلی به همین امر بر می‌گردد.

اما یکی از دلایلی که رسانه‌های محلی و به تعبیری گسترده‌تر ارتباطات محلی در ایران در توسعه جوامع محلی تأثیر کمی دارد،به فقدان ارتباط کارآمد روابط عمومی‌های سازمان‌های محلی با رسانه‌های محلی بر می‌گردد.در واقع ارتباط کارآمد رسانه‌های محلی و روابط عمومی‌های سازمان‌های محلی بدین معناست که درهم‌تنیدگی روابط این دو نهاد ارتباطی باید در جهت حل مسائل جوامع محلی باشد

و معمولاً دو مانع عمده از سوی روابط عمومی‌ها از شکل‌گیری چنین ارتباط کارآمدی جلوگیری می‌کند؛ یکی عدم گذار بیشتر روابط عمومی‌ها از الگوی یکسویه و تبلیغاتی و سازمان‌محور به سوی الگوی دوسویه و جامعه‌محور (به تعبیر دیگر الگوی دوسویة همسنگ) و دیگری ترجیح رسانه‌های سراسری نسبت به رسانه‌های محلی از سوی روابط عمومی‌های سازمان‌های محلی برای اطلاع‌رسانی است.

استان‌ها و جوامع محلی پر از مسائل خاص خود هستند که حل آنها مشارکت همة ذی‌نفعان و به خصوص مردم جوامع محلی را می‌طلبد. بررسی کشورها و مناطق توسعه‌یافته بیانگر آن است که بدون دخیل کردن شهروندان و مردم محلی در فرایندهای حل مسائل، توسعه پایداری به دست نیامده است. اما واقعیت آن است که طرح مسائل هر منطقه و در دستور کار قرار دادن آنها، برای درگیر کردن همه ذی‌نفعان در حل مسائل، بدون تلاش‌های مشترک اجزای اصلی نظام ارتباطی محلی (یعنی رسانه‌های محلی و روابط‌عمومی‌های محلی) امکان‌پذر نیست. به نظر می‌رسد تلاش مشترک اصلی این دو عنصر ارتباطی محلی باید به سمت رهایی از سیطرة دستورکارهای اجزای نظام ارتباطی مرکز و فعالیت مستقل درچارچوب‌ها مسائل محلی و بومی باشد. چرا که هر استان مشکلات و سطح توسعة مشخصی دارد که رسانه‌های محلی به کمک روابط عمومی‌ها باید در دستور کار همة مخاطبان خود قرار دهند؛ در این باره روابط عمومی‌های محلی معمولاً کمتر شماتت شده‌اند و همیشه رسانه‌های محلی به خاطر نپرداختن مداوم و پیگرانة مسائل استانی /محلی مورد سرزنش قرار گرفته‌اند. این در حالی است که رسانه‌های محلی بدون همکاری روابط عمومی‌های محلی نمی‌توانند مسائل و مشکلات را مطرح کنند و گفتگوی‌های اجتماعی برای حل آنها را برپا دارند، این‌جاست که روابط‌عمومی‌ها باید با گذر از رویکرد تبلیغاتی/یکسویه به رویکردی که مسولیت اجتماعی محور اصلی فعالیت آن است، پاسخگویی به مخاطبان/ذی‌نفعان از طریق رسانه‌های محلی را آغاز کارزاری قرار ‌دهند که در نهایت می‌تواند به حل مسائل بومی و توسعة پایدار منجر شود.