چند شعر از آسا قربانی


شعر و ادب |

هفته گذشته  انجمن شعر و ادب گرگان از کتاب پرنده زمستانی رونمایی کرد در این آیین که با حضور شاعر آسا قربانی برگزار شد خسرو بنایی و علی بایزیدی سخن گفتند. متن سخنرانی علی بایزیدی پژوهشگر تاریخ و ادبیات و مدیر فصلنامه استارباد را بهمراه چند کار از این مجموعه را می خوانیم. لازم به ذکر است آسا قربانی متولد  خرداد ۶۲ است و اشعار این کتاب مربوط به سالهای ۹۱ تا ۹۵ است.

 

1

 لال

بدنیا می آیند اشیا

لال

از دنیا می‌روند

معجزه ی شومیست

بعد از رفتن‌ات

خانه

به تمام زبان‌های زنده و مرده‌ی

دنیا

حرف می‌زند

 

 

2

 به آینه گفتم:

ما

گفت: خودت را پس بگیر!

خیال کردی شناسنامه داری؟

دیدم

مادرم اسم مرا صدا نزد

پیرهن آینه را عوض کرد و او را با

خود برد

 

 

3

 ما

که بر مردگان زار می‌زنیم

و به وقت بازگشت

سنگی به یادگار گرفته

به اولین سگ

پرتاب می کنیم

 

 

4

 اى كاش مى‌شد

از گلهاى پیرهنم

به خاكسترى خیابان‌هاى شهر

چیزى گفت

سال‌هاست

پیرهن هیچ زنى

در آفتاب كوچه عسل نداده

سال‌هاست

عكس رنگى‌ام

سیاه و سفید سوار اتوبوس مى شود

و هر بار كه به خانه بر مى‌گردم

روى دیوار مى‌نویسم

امروز ،

یكى از رنگ‌ها

به جنگ رفت و بر‌نگشت

 

5

 آن قسمت از نداشتنى

كه آینه ها به رخ مى‌كشند

وقتى،

خسته به خانه برمى‌گردی

تا شانه ى پهنى

از شاهنامه بیرون بزند

و چاى دم كند

 

6

 از دوست داشتن

به شمایل سیب قناعت كردیم

از آزادى همین كه سیگارمان

روى تخت روشن شود

بى آنكه بدانیم هر روز

مى توانی زیبایى اولین بوسه را

در اداره تعریف کنی

بى آنكه سایه‌ى درختى بترسد!

از افتادن بر نقشه‌ى آسفالت

ایكاش

جاى نام خانوادگى‌ام

مرا از دسته‌ى پرندگان

یا گیاهی بخوانند

تا دستى

براى مشت كردن نداشته باشم

 

 

7

 به توان ریشه‌ای از گیاه امید

بسته‌ام

که در مغزم پیش روی کرده

به شکلی از عشقه می‌شود تو را

بوسید

اگر احتمال مرگ را دوست داشته

باشی

هر ثانیه

گیس‌هایم را از لابه‌لای حشرات

بیرون می کشم

تا شب

در تن خالی‌ام تب نکند

تا روز

در کابوس تن خالی‌ات تب نکند

و من فکر می‌کنم می‌توان معشوقه‌ی

زمین بود

گاه در انتظار باران

گاه برف/

گاهی سخت زرد که می تواند

ترتیب فصل‌ها را بهم بریزد