نگاهی به شعر و آثار راحمه شهریاری


شعر و ادب |

راحمه شهریاری متولد اردی بهشت۶۶در گرگان،  کارشناس ارشد ادبیات فارسی، فارغ التحصیل از دانشگاه فردوسی مشهد در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه گلستان

 

آثار چاپ شده:

مجموعه شعر: «هنوز آینه بودن برای من زود است»؛ شعر بزرگسال؛ نشر مایا

«کوچه غرق شادی است»؛ شعر کودک؛ نشرصریر.

«تو خودت گل هستی»؛ شعر کودک؛ نشر سوره مهر

«تُرجه» ؛ گرداوری شعر و داستان کودک و نوجوان استان گلستان؛ نشر مقسم

«اخرین روز فروردین»؛ داستان کودک با الهام از زندگی شهید افشین زورقی.

 

1

قدر یک نقطه نیستم اما نقطه نقطه به درد خوکردم

تا که صبر از دلم جوانه زند، درد را درخودم فروکردم

نقطه نقطه کشیدم از هرجا، هی تلمبار می شدم در خود

روی هم رفته هی چروک شدم داغ را بر تنم اتو کردم

درد تاجی ست از ازل با من، صبرطوقی ست از الست انگار

لوح محفوظ بوده ام شاید هرچه او گفت بازگو کردم

ای خداوندگار  ممنونم، ای خدا درد را نگیر از من

من به این دردهام مغرورم، -اعترافیست- تازه روکردم

 

2

 چقدر دست به دامن شوم که چشمانت

به سایبانی اش عادت دهد نگاهم را

چقدر گریه کنم تا که چتر برداری

و زیرِ چتر تو پیدا کنم پناهم را

تو مهربان تر از آنی که نه بیاری و من

به التماس بخواهم طلب کنم چیزی

منی که وردِ زبانم نخواستن بوده است

پر است کاسه ام و همچنان تو می ریزی

هنوز کودکم آری، هنوز می ترسم

نخواه گم کنم اینگونه روزگارم را

صدای من به خودم هم نمی رسد گاهی

چگونه می شنوی این چنین هوارم را

چقدر ترسم از امید بیشتر شده است

نخواه زل بزنم این چنین نگاهت را

هنوز آینه بودن برای من زود است

برای روز مبادا گذار آهت را

 

3

 رفته بودی، خبرنداشتمت

رفته بودی و خوب شد حالم

آه از عطرهای بی انصاف

یک نفس گیر کرد در بالم

داشتم اوج می گرفتم در

آسمانی که صاف و آبی بود

داشتم... الغیاث از آن عطری

کز ازل کار آن خرابی بود

یک دمم در گذشته جامانده

بازدمها اگرچه در حال است

از نفس های نصفه فهمیدم

عطر کارش شکستن بال است

آسمان را بگیر و زود برو

آسمان را به ساکنانش ده

من زمینی ترم که پربزنم

جرعه ها را به استکانش ده

گیر کردم میان درز زمان

آه از خاطرات سرگردان

آه از عطرهای بی قوطی

عطرها را به شیشه برگردان

 

4

به گویش گرگانی

 « غم تَلو داره»

عشق تو پِزِقه زِده بازم میان سینه م

عَینَهو اوساره، خودمِ تو دستش می وینم

هرچی اون بگه، زُبانم کوتائه، «اَره» مِگم

بِم بگه:« راشّو» مگم:«چشم»، «بیشین!»، میشینم

سربزیر بودم، دیدم کَله کِشک کرد عشقت

بارا اینه گوگیجه گرفتم و همچینم

غم تَلو داره، مِدانم خودم اینا رِ ولی

هرجا تُرجه بزِنه خودم مِرم میچینم

 

شرح کلمات شعر :

پِزِقه: جرقه

عینهو: عین، مانند

اوسار: افسار

خودمِ: خودم را

می وینم: می بینم

بِم: به من

راشّو: پاشو

کَله کِشک: نگاه مخفیانه و دزدکی

گوگیجه گرفتن: بی تمرکز شدن

تَلو: تیغ

تَرجه: جوانه

مِرم: می روم

 

5

« تور بی ماهی»

مامان برایم دوخت امسال

پیراهنی همرنگ دریا

هی موج می زد دامن من

با هر نسیم و باد زیبا

بر موج های دامن من

دیدم که توری شد شناور

ماهی ندیدم توی آن تور

ممنونم از این کار مادر