آخرین لبخند با شكوه آقای گیل




كاظم طلیعی

 

 

 

سریال تله‌ویزیونی «هزار دستان» ساخته‌ی زنده‌یاد علی حاتمی یكی از پُربیننده‌ترین سریال‌های تله‌ویزیونی بود كه خاطره‌ی خوشی از خود در اذهان هنردوستان به یادگار گذاشت. از این سریال، شخصیت‌های زنده و جان‌داری در خاطره‌ها مانده است. به‌جز شخصیت‌های رضا خوش‌نویس و مفتّش شش‌انگشتی، یكی دیگر از شخصیت‌های كلیدی آن، «شعبون استخونی» بود نقش‌اَش را محمدعلی كشاورز بازی می‌كرد. این كاراكتر، در برخی از صحنه‌ها كاملاً یادآور «شعبان بی‌مخِ» دوران 28 مرداد و در واقع، نمایی از این الگو بود، اگرچه بازه‌ی زمانی داستان، مربوط به سال‌ها پیش از روزهای سیاه 28 مرداد است.نقش‌آفرینی  محمدعلی كشاورز در این سریال، چه آن‌جا كه در خرابه‌ای مسكن دارد و نان خشك در كاسه‌ی آب‌گوشت «تلیت» می‌كند و چه به هنگام بدمستی‌اَش در می‌گساری‌های شبانه و «نفس‌كش» طلبیدن و چه آن‌جا كه اتوكشیده و شق و رق در لباس «داش‌مشدی»ها حضور دارد و چه آن‌جا كه سرِ بازپرس پلیس را در سلمانی، با قساوت گوش تا گوش می‌بُرد، چنان زنده و جان‌دار و باورپذیر است كه متحیر می‌مانی از این‌همه هنر و زیبایی كار.محمدعلی كشاورز، از سال 43 با فیلم «شب قوزی»، كارِ فرخ غفاری پا به سینما گذاشت و هم‌چون سایر دوستان تئاتری‌اَش كـه یك‌یك بـه سینما روی آوردنـد، خوش درخشید. از جمله بازی‌های زیبا و به یادماندنی او، باید از فیلم «مادر» ساخته‌ی دیگر علی حاتمی یاد كرد كه در نقش یك بازاری مرفّهِ لات، بازی زیبایی ارائه داد. یك بازاری مرفّهِ بی‌درد كه به‌رغم «لن‌ترانی»های مُدامش به خواهران و برادران، در برابر مادر، خاشع و مطیع بود و برای رضایت او، دست به هركاری می‌زد. كشاورز برای نقش‌آفرینی در این فیلم كاندیدای سیمرغ بلورین نقش اول شد . از دیگر نقش‌آفرینی‌های او در سینما باید از فیلم‌های رگبارِ بهرام بیضایی، خشت و آیینه‌ی ابراهیم گلستان، كمال‌الملك و دل‌شده‌گان، ساخته‌ی علی خاتمی ناصرالدین شاه ساخته‌ی محسن مخمل‌باف و چند فیلم دیگر یاد كرد.هم‌چنین بازی زیبای او در سریال تله‌ویزیونی «پدرسالار» كه در آن نقش یك پدر سنتی سخت‌گیر و منضبظ را به زیبایی و باورپذیری تمام ایفا كرد و مورد قبول عامه‌ی «تماشائیان» قرار گرفت. از دیگر سریال‌هایی كه او در آن نقشی ایفا كرده است می‌توان از دایی‌جان ناپلئون، آتش بدون دود، سلطان و شبان و..... نام برد.محمدعلی كشاورز در سال‌های نیمه‌ی اول دهه‌ی 50 به همراه گروهی از بازی‌گران تئاتر، به گرگان آمد و نمایش‌نامه‌ی معروف اكبر رادی، «لب‌خند با شكوهِ آقای گیل» را به صحنه برد كه بسیار مورد استقبال قرار گرفت.مرگ این هنرمند بزرگ ضایعه‌ای برای سینمای ایران است که در این سال‌های بی‌برگ و باری، هنرمندان بزرگ خود را یکایک از دست می‌دهد؛ هنرمندانی که بسیار به‌سختی می‌توان جای‌گزینی شایسته برای آنان پیدا کرد.

فعال فرهنگی