یادداشتی برای نمایش آقای کاندیدا


یادداشت |

   حسین ضمیری

گرچه از روز ازل سرخوش و خندان بودم

 عشق آموخت  مرا  طرزِ دگر  خندیدن

عصر روز گذشته باحضور در سالن نگاه تالار فخرالدین اسعد گرگانی، دچار یک نمایشنامه به نامِ  آقای کاندیدا  شدم.  نمایشی که  در واقع می‌توان گفت سویه های یک طنز واقعی را به درستی درک کرده و به اجرا رسانیده بود. بازی های روان، موسیقی و نور خوب و حرفه ای، در امتداد یک متن و کارگردانی درست؛ بار دیگر مرا  به دیدار یک طنز  واقعی و درست نشاند.  می دانیم که  طنز  فاصله یِ مابین واقعیت و حقیقت است  و سیال بودن در این فاصله یِ شهودی  نیاز به درک صحیح جایگاه طنز در جامعه دارد. طنز پردازان در واقع سعی می‌کنند تا با زهرخندی ظریف، نکاتی از ابعاد مختلف زندگی در جامعه و مشکلات پیرامونیِ موجودی به نام انسان را به رُخنمون بکشند. کارگردان و نویسنده این نمایش جناب آقای امیر حسین صیدآبادی نشان داد که می توان به آینده یِ جوان حوزه نمایش استان گلستان امیدوار بود.در هنگامه ای که  جناب آقای مهدی کاویان، بازیگر کهنه کار، نمایش تمام حرف ها را در یک جمله گفت: کاری می کنیم که خودشان ماشه ها را بکشند.  به احترامشان ایستادم و تمام عناصر نمایش را تحسین کردم. بی هیچ تعارفی امشب دچار نمایش شدم. بازی روان جناب مهدی جان کاویانی عزیز، سرکار خانم رعنا زیادلو و جناب آقای محمد حسین صفایی  با استفاده صحیح از طنز موقعیت در پوشش، گفتار و بدن دیگر بار مخاطب را با واقعیت های پشت پرده هایِ دنیای کثیف سیاست  روبرو کرد و چه نیکو این مهم را به انجام رسانید. بر خود واجب دانستم که این اثر هنری را ارج نهاده و از تمامیِ  مخاطبین عام و خاص هنر والای نمایش دعوت کنم تا با حضور در جایگاه مخاطب نمایش،  هم به شور و شعور خود احترام بگذارند و هم تیم هنری را حمایت کرده و لذت دیدار آن را به دیگران نیز انتقال دهند.

 دانایی هزینه دارد  و داناگری نیز در تداوم آن  همت می طلبد.