دروغ محضه آقا!


یادداشت |

آصف ادهمی_ کامران شیردل فیلمساز دغدغه‌مند، پیشرو، تحصیل کرده، یاغی و متاسفانه هدر رفته‌ای است. هدر رفته از آن منظر که میتوانست آثار بمراتب بیشتر و بهتری مخصوصا در سینمای داستانی در کارنامه داشته باشد؛ اما به گفته خودش ناخواسته و اتفاقی وارد دنیای مستند سازی شده و در مسیری قرار گرفته است که خودش هم فکرش را نمیکرده. با این وجود او امروز از پیشگامان و پیشروان سینمای مستند ایران بشمار میرود و آثارش هنوز تازه و تأمل انگیزند. حماسه روستا زاده گرگانی احیانا مشهورترین و دیده شده ترین اثر وی است. اثری که سینماگران ایرانی آن را بسیار میستایند و در زمره بهترین مستندهای تاریخ سینمای ایران برمیشمارندش. از طرفی این فیلم ازحیث مضمون آن، یعنی نسبت واقعیت و حقیقت و همچنین دیدن، شنیدن و بررسی یک ماجرا از زوایای متفاوت و گاه متناقض، سینما دوستان را به یاد راشومون اثر جاودانه کوروساوا می‌اندازد. از این حیث شاید لقب راشومون ایرانی برازنده‌اش باشد. شیردل در انتخاب عنوان فیلم هم این دو پهلویی و عدم قطعیت را حفظ کرده و فیلم رسما دو عنوان دارد: اون شب که بارون اومد یا حماسه روستا زاده گرگانی که مخاطب را در همان ابتدای کار در دوراهی میگذارد و در ادامه مدام بین راست و دروغ بودن ماجرا به این سو و آنسو میکشاند. تقریبا تمامی مصاحبه شوندگان روایت مختص خود را از آن شب دارند و حتی روی اسم امامزاده نزدیک محل حادثه هم تفاهمی دیده نمیشود. در انتها تنها چیزی که برای مخاطب روشن است و رفقای ما همگی روی آن اشتراک دارند، فقط همین است که آن شب باران می‌آمده!اما تفاوت اصلی راشومون ما با نسخه ژاپنی در نوع تدوین فیلم است. شیردل اساسا فیلمسازی است که آثارش را در اتاق مونتاژ میسازد. تدوین آیزنشتاینی و کات‌های سریع از مشخصه‌های کاری شیردل است. یکی از برجسته‌ترین سکانس‌های فیلم که کاملا این موضوع را عیان میسازد، جایی است که بچه‌های مدرسه درحال دعا خواندن هستند و شیردل کات‌های موازی میزند به تراکتوری که در نزدیکی آنها درحال شخم زدن و کار است و صدای بلندش اجازه شنیده شدن دعای بچه‌ها را نمیدهد. البته لازم به ذکر است که این سکانس واضحا ملهم از سکانسی مشابه در فیلم ویریدیانا ساخته لوییس بونوئل فیلمساز پرآوازه اسپانیایی است که شش سال قبل از این ساخته شده و با توجه به تحصیلات آقای شیردل در ایتالیا و آشنایی وی با سینمای جهان و فیلمسازان بزرگ میتوان قاطعانه گفت که حتما آن را دیده بوده. بخش پایانی فیلم هم بسیار هوشمندانه طراحی شده، یعنی مرور کل فیلم همراه با کات های زیاد و سریع و کنار هم گذاشتن تمام اظهارات ضد و نقیض افراد در طول سی و چند دقیقه گذشته، که سرگیجه‌ای شیرین را رقم میزند.

جمعبندی:

اون شب که بارون اومد مستندی درجه یک و دلنشین است. نمک به اندازه‌ای دارد، تدوین فوق‌العاده‌ای دارد، یک فیلمساز در آن زمان جوان اما کاربلد و بشدت خوش‌ذوق پشتش است و اگر زمان ساخت فیلم یعنی سال 1346 و شرایط آن دوره سینمای ایران را در نظر بگیریم میتوان گفت که حتی معرکه است! دیدنش برای ما گرگانی‌ها واجب است و لذتی مضاعف دارد، مخصوصا پلان‌هایی که در آن میدان شهرداری در بکگراند دیده میشود و حسی نزدیک به سفر در زمان برایمان ایجاد میکند.

پینوشت: من اولین بار فیلم را به توصیه و با همراهی پدر تماشا کردم و ایشان نیز که در زمان وقوع ماجرا ساکن بندرشاه بودند تاکید کردند که این قصه ساختگی بوده و دروغ محضه آقا!