مکتب کنترل سیل در دنیا تعطیل شده است


گفت وگو |

دکتر امیر سعدالدین دکترای مدیریت منابع آبخیز و دانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی است. با ایشان در خصوص سیل در گلستان گفت و گو کرده ایم که باز نشر می شود.

 

بحث  ما سیل است  و مسایل تبعات  مربوط به آبخیزداری استان. گزارشی از وضعیت عمومی استان به ما بدهید، اصلا آبخیزداری یعنی چه ؟به زبان ساده اگر بخواهم برای عموم مطلب را تشریح کنیم آبخیزداری  معادلش مدیریت آبخیز از نظر واژگان  مدیریت حوزه های آبخیز  است؛  البته باید اول بدانیم آبخیز چیست و بعد مدیریت. آبخیز در واقع  سرزمین محصور به یال ها (خط الراس ها) است که وقتی نزولات جوی را دریافت می کند، روانابی که تولید می شود، رسوباتی که  حرکت می کنند، همه ی اینها جمع می شوند در درون آبراهه ها و بعد به ترتیب شاخه های بزرگتر ابراهه را ایجاد کرده و بعد  رودخانه که از دهانه ی خروجی آبخیز خارج می شود. این  مجموعه نقاطی که این فضا را  تشکیل می دهند، می شود یک حوزه ی آبخیز. حالا مدیریت این سرزمین که شامل جوامع گیاهی، جانوری و انسانی است در واقع  مدیریت همچین اکوسیستمی را می گویند آبخیزداری.  پس هدفش این است که در نهایت بتواند در یک افق بلندمدت توسعه ی پایدار حوزه  را رقم بزند. می توانیم از این حوضه به طور نادرست  بهره برداری کنیم و  به همه عناصر و فرایندهای آن آسیب بزنیم و اینکه برعکس به یک افق  بلند مدت هم بیندیشیم، به نحوی که ضمن بهره برداری و کسب منافع  اقتصادی به فکر سلامت و پایداری اکوسیستم هم باشیم تا برای نسل بعدی هم باقی بماند. 

 

توسعه ی پایدار یعنی چه ؟ توسعه پایدار هم ناظر است به توسعه و هم پایداری. قطعا برای اینکه هر  توسعه  ای پایدار باشد باید به ارکان آن توجه کنیم. ارکان آن را می توان به سه رکن بزرگ تقسیم کرد.  رکن اقتصادی، رکن اجتماعی و رکن اکولوژیک.  اگر این سه پایه با هم باشند توسعه ای که بر آن بنا نهاده می شود، در درازمدت باقی می ماند اما  اگر در فرایند توسعه به هر یک از این ارکان توجه نکنیم، ما ممکن است به طور  موقت به رشد و توسعه برسیم؛ ولی پایدار نخواهد بود. به عبارت دیگر برای افق بلند مدت نمی توانیم اطمینان حاصل کنیم که این سیستم پابرجاست.

 

 به نظر می رسد در گلستان نتوانستیم به چارچوب معلوم ومتوازنی از توسعه ی پایدار  برسیم  حداقل در حوزه ی آبخیزداری یا آبخوان داری مثلا هر ده سال یک بارحدودا سیل خانمان برافکن آمده و بخش عظیمی از منابع گلستان را نابود کرده است. واقعا چه کار کنیم که به این سمت و سو برویم که این اتفاق نیفتد؟واقعیتش این است که اینکه می فرمایید شاخصه هایمان نشان می دهد که توسعه ی پایدار در گلستان محقق نشده. به طور کلی این گزاره جوابش مثبت است اما اینکه وقوع سیل های دوره ای را نشانه اش بدانیم این گونه نیست. یعنی این دو مترادف هم نیستند. سیل پدیده ای طبیعی است،  یعنی ما چه خوب  حوضه های رودخانه ای را مدیریت کنیم و چه حتی به آن ها آسیب بزنیم، سیل اتفاق می افتد منتها گستره ی سیل، ارتفاع و سرعت  سیل، زمان تداوم سیل و به تبع آنها تخریب سیل در نهایت متفاوت خواهد بود. یعنی نمی توانیم بگوییم باید مطلقا بدون رخداد سیل باشیم. سیل فرآیندی طبیعی است و اتفاقا اثرات مثبتی هم دارد به شرطی که در محدوده طبیعی باشد. اگر ما می توانستیم  منشا سیل را مدیریت کنیم، سیل هایی با تخریب کمتر یعنی با اثرات منفی کمتر و اثرات مثبت بیشتر می داشتیم و اگر ما به این نگاه کنیم  این خودش نمایه ای از نداشتن توسعه ی پایدار است.  البته مسایل دیگر هم هستند چون سیل پدیده ای چند بعدی است.  هم عوامل انسانی موثرند و هم عوامل طبیعی و عوامل انسانی  و هم عوامل سازمانی ومدیریتی. پس پیچیدگی زیادی دارد عواملی که در بالادست اثر دارند و عواملی که در پایین دست اثر دارند یا کوتاه مدت و  بلندمدت. فرآیند خیلی پیچیده ای است و ما باید به منشا سیل بیشتر توجه کنیم  و برگردم به مفهوم اول. آبخیزداری تلاش می کند روابط بین بارش و رواناب را مدیریت کند. یعنی باران داشته باشیم  ولی رواناب با سرعت وارتفاع کمتر و زمان تداوم بیشتر داشته باشیم به جای اینکه جریان خروشان بیاید با حجم زیادی از رسوبات و آسیب بزند.  آبخیزداری تلاش می کند که این رابطه را اصلاح کند تا به شکل طبیعی دربیاید.  در اکوسیستم های طبیعی بدون دخالت انسانی معمولا این  فرآیند خودش متعادل است. ما چون با اقدامات و بهره برداری های نامتناسب و نامتوازن تعادل را به هم می زنیم، منجر می شود به رواناب بیشتر.  سیل بزرگتر و رسوب بیشتر و  تخریب بیشتر.

 الان سیل گلستان یک مساله ی ملی شده است ما به هر دلیل  نتوانستیم مدیریت کنیم که تخریب نداشته باشیم و هر بار نیز  تخریبی سنگین داشتیم  ؟درست می .  یعنی سیل های استان گلستان از معروفیت جهانی برخوردار شده است. اما متناسب با قواره ی این مشکل  ما برایش آمادگی کافی و طرح جامع  و کارا نداریم. یعنی کشور برای آن طرح ریزی به معنی عملیاتی نکرده است. از منظر طرح ریزی،  طرح کلان ملی مدیریت جامع حوزه های آبخیز این طرح ابعادی دارد که می خواهد چشم انداز و برنامه حوزه های آبخیز کشور را رقم بزند.  پروژه  هایش هم در ذیل فاز یک شروع شده ولی هنوز فاز یک تمام نشده است.  فاز دو و سه هم در جای خودش طراحی شده است. اگر این طرح  به ثمر برسد حمایت شود و بودجه ی کافی داده شود در نهایت تعدادی از پروژه هایش مربوط می شود به مخاطرات محیطی مثل سیل، خشکسالی،  فرسایش و حرکتهای توده ای. اگر مدیریت جامع آبخیزها را داشته باشیم، منشا این مخاطرات هم مدیریت می شوند. می خواهم برگردم به سوال شما. الان این معضل سیل  استان گلستان یا لرستان و خوزستان آسیب شناسی شده اند.  هیات ویژه سیل که در دانشگاه تهران تشکیل شده با یک تیم بزرگ از دانشگاه های دیگر گزارش پایانی شان را آذر ارایه می دهند فقط  آسیب شناسی سیل اخیر را انجام داده اند. بر این اساس باید  از درس آموخته ها برای برنامه ریزی آینده استفاده کنیم و امیدوارم این اتفاق بیفتد و در کنار حمایت از طرح های کلان مرتبط، برای این پدیده خاص یعنی سیل براساس رویکرد علمی ریسک محور، برنامه مشخصی داشته باشیم. توصیه می کنم  در استان گلستان برای مدیریت جامع سیل، طرح ریزی شود که  حتی برای کشور پیشاهنگ بشود. کما اینکه  حوزه ی زیارت  که بالادست گرگان هم هست یک حوزه ی سیل خیز با حرکتهای توده ای زیاد و مستعد خدای نکرده یک روز یک فاجعه است  و اگر این اتفاق بیفتد حتی برای شهر گرگان هم آسیب بسیار خطرناکی خواهد بود.  برای چنین سیستمی که در واقع در کنار گوش مرکز استان است، زنگ خطر را متخصصین می شنوند و به سیاست گذاران و مدیران می گویند که باید یک برنامه دقیق اجرایی و مشارکتی با کمک جوامع محلی داشته باشیم. البته این قسمت  نیاز به توضیحات بیشتر دارد و برای اینکه اطاله ی کلام نشود بسنده می کنم.

 

 گفتید حوضه زیارت مرکز مستعد سیل است دیگر  مکانهای مستعد سیل گلستان کجاست؟سیل های  گذشته سیل سال 80 ،81 و 97 به تعبیر یکی از همکاران یک آزمایشگاهی است که نشان می دهد کجا می تواند دوباره تکرار شود. باید بر اساس تجربه رخدادهای قبلی خودمان را تجهیز کنیم، ولی چرا زیارت را تاکید کردم به این دلیل که شهر گرگان از نظر موقعیت جغرافیایی دقیقا در خروجی حوزه زیارت واقع شده و اگر هر اتفاقی بیفتد غیر از روستای زیارت مشکل جدی برای شهر گرگان بوجود می آید. اینها واقعیت هایی هست که  کاملا مشخص است. ما شاید حدود  ده دوازده سال پیش به فرمانداری گرگان  این هشدار را گفتیم ولی آن باور هنوز اتفاق نیفتاده است.

 

مکانهای دیگر در ذهنتان نیست؟دهنه محمد آباد یکی از نقاط دیگر بحرانی است و  همچنین حوضه  رامیان و همین طور سرشاخه تنگراه که با احداث سد گلستان واقع در بالادست گنبد مقداری مدیریت شد. در رخداد سیل 1380 سد بوستان را نداشتیم و با وجود سد گلستان شهر گنبد محافظت شد،  ولی مدیریت این سدها خیلی مهم است.  صرفا احداث سد کافی نیست. سد یکی از راههای مدیریت سیل است ولی  تنها راه نیست؛ اگر خوب مدیریت نشود یعنی فرآیند آبگیری سد کنترل نشود، می تواند نه تنها آسیب را کم نکند، بلکه افزایش هم بدهد. اگر به ویژه  بالادست سدها به درستی مدیریت نشوند و در نتیجه حجم زیادی از رسوبات پشت سد انباشته شود  و مخزن  ما گنجایش کافی برای کاهش حجم سیل را نداشته باشد در واقع کارایی سد کاهش یافته است.  آق قلا یکی دیگر از مناطقی است  که قبلا هم آسیب دیده و باز هم  می تواند آسیب پذیر باشد. مناطق پست پایین دست که سیل اخیر در آنجا رخ داد مثل گمیشان، مجددا می تواند مشکل ساز بشود چون به لحاظ توپوگرافی  مستعد سیلگیری هستند.

 

حالا این مناطق پست عملا در شرایطی قرار گرفتند که هر چه رواناب است می رود سمت آنها ، اینها را می شود با روش دیگر مدیریت کرد؟ما هم مناطق سیل گیر داریم هم سیل خیز. مناطق  پایین دست مناطق سیل گیر ما هستند ولی مناطق سیل خیز در  دامنه ها و ارتفاعات  هستند. در حوزه های کوهستانی و مناطقی که مشرف به  رودخانه ی اصلی گرگانرود هستند، همه سیل گیرند مثل رامیان  و چهل چای شاخه هایی که  در دامنه  جنوبی گرگان رود هستند  و معمولا یک تیپ دیگر از سیل ها را داریم به نام  سیل های ناگهانی  یا یکباره که در این مناطق اتفاق می افتند اگر به آمار دقت کنید معمولا در بهار و اوایل تابستان رخ می دهد. نحوه تشکیل این تیپ سیل ها متفاوت است. معمولا  یک بارش کوتاه مدت با شدت زیاد در یک پهنه ی کوچک اتفاق افتاده و منجر به عکس العمل سریع هیدرولوژیک می شود که به شکل سیل ناگهانی با رسوبات زیاد بروز می کند. از نظر پراکنش مکانی  ممکن است حوضه مجاور حتی در همان زمان سیل نداشته باشد. مثل دهنه محمد آباد هم بارها  تکرار شده و از مناطق آسیب پذیر است.  در این شاخه ها معمولا در تابستان مشکل داریم. از کردکوی نگاه کنید و بروید تا نزدیک جنگل گلستان  این شاخه هایی که مشرف به  رودخانه های قره سو و گرگانرود هستند اینها در بهار و تابستان هم می توانند سیل های یکباره را داشته باشند. اینها فرق دارند، سیل های کوتاه مدت ناگهانی  با حجم رسوب زیاد و تخریبشان هم قابل ملاحظه است. جاده و تاسیسات را آسیب می زنند ولی در پایین دست معمولا  از نظر توپوگرافی مناطقی هستند که مستعد جمع شدن آب و سیل گیر هستند. جابجایی شهر راه حلش نیست اینها  راه حل هایی مکانیکی است که تبعات  سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دارد کما اینکه  طبیعت، این راه را به ما گفته که راه حل ها باید  منطبق با طبیعت باشد. طبیعت می گوید  وقتی رواناب زیادی به عنوان  سیل در رودخانه اصلی گرگانرود جاری می شود از یک جاهایی که انشعابات طبیعی از گرگانرود خارج شده آب وارد تالابها و دشتهای اطراف میشود و این حسنی که دارد  باعث احیای تالابهای اطراف می شود و به طور طبیعی هر چند سال آبگیری می شوند و  اکوسیستمشان  احیا می شود.  هم  ضربه گیر هستند و آب زیادی را از رودخانه جذب می کنند و هم  خود اکوسیستم از نظر پوشش گیاهی و جوامع جانوری احیا می شود.  ما نتوانستیم متاسفانه  از این ظرفیت استفاده کنیم کما اینکه  در سیل اخیر 98-97 یکی از این انشعابات به نام بند ولی به طور طبیعی انشعابی بود که به اطراف آب را هدایت می کرد،  آمده بودند در مسیر خروجی از رودخانه به این انشعاب استخر پرورش ماهی زده بودند و دیگر  آب نمی توانست وارد منطقه ی طبیعی اطراف بشود.  خب از این آیتم ها زیاد داریم اگر شناسایی بشوند و  مدیریت شوند و آبراهه ها پاکسازی شده باشد. مهم تر از این در بالادست فکر نکردیم  منشا را مدیریت نکردیم ما دامنه های زیادی داریم که در آن دامنه ها کشت می شود، اراضی شیب دار تا یک شیبی مجاز است ولی  بالاتر از آن مجاز نیستیم غیر اینکه  الزاماتی را رعایت کنیم.  مثلا می تواند تبدیل به باغ  شود و اگر رعایت بشود و ما کشت محدود را داشته باشیم در اراضی که مجاز  هستیم و آنجا که مجاز نیستیم برایش تمهیدات دیگری قایل شویم در عین حال که مردم معیشتشان دیده می شود اگر آن روابطی که عرض کردم رعایت بشود  ما در بالا دست ضریب رواناب کمتری  خواهیم داشت در نتیجه تولید رواناب کمتری داریم به عبارت دیگر تا ما بالادست را مدیریت نکنیم  مفهومی ندارد بخواهیم هزینه کنیم  و مردم را جابجا کنیم، چون هر کار کنیم باز یک سیل بزرگتر می تواند رخ دهد. سیل یک پدیده ی  استوکستیک است. معنی آن این است که قابل پیش بینی نیست،  یعنی اگر الان یک سیل اتفاق افتاد روز بعد، ماه بعد یا سال بعد ممکن است همان سیل یا حتی بزرگتر از آن دوباره اتفاق بیفتد کمااینکه در سال 1380 سیل بزرگی  داشتیم و در سال 1381 مجددا سیل بزرگی در استان رخ داد. در همین حوضه ی گرگانرود ما باید  بالادست را مدیریت کنیم تا ضریب رواناب کمتر بشود بدین ترتیب سیل های کوچکتری خواهیم داشت آنوقت منافع بیشتری دارند به جای اینکه بشوند بلا. ما با اقدامات نامناسب درواقع نعمت را  تبدیل می کنیم  به نقمت.  روش های مکانیکی مانند سد ساختن، ایجاد بند انحرافی و  دیواره ی سیل بند ساختن راه حل نیست.  اینها همه در کنار راه حل های اساسی مانند رعایت اصول آمایش سرزمین و در نتیجه کاهش در معرض قرار گرفتن  و نیز کاهش آسیب پذیری از طریق توجه به ظرفیت های سازگاری و  مواجهه با سیل و کاهش حساسیت زیر ساخت ها به سیل می توانند موثر باشند. همه این مولفه ها در رویکرد ریسک محور سیل مطرح است.

به جز سد چه چیزهایی مانع سیل است  و اقدام و برنامه ای  پیشگیرانه محسوب می شوند؟باز در یک جمله نگاه و درس گرفتن از طبیعت، خودش به ما می گوید. در طبیعت یک اصلی است که هر چیزی در جای خودش قرار می گیرد به طور کاملا قانون مند و  نظام مند جایی که مستعد جنگل هست، جنگل می شود؛ جایی که مستعد مرتع است،  مرتع می شود. ما اگر کاربری هایمان متناسب با  پتانسیل و محدودیت های سرزمین طراحی کنیم، خود به خود مشکل حل می شود. جایی که نباید  خانه بسازیم در حاشیه رودخانه که حریم می گوییم ساخت و ساز می کنیم،  طبیعی است که باید تخریب بشود. خانه واژگون شود، چون  در حریم رودخانه ساختیم  کاملا طبیعی است آنجا جای ساخت و ساز نیست یا در اراضی شیب دار با شیب 40 یا 50 درصد  یا بالاتر داریم کشت می کنیمف خب آنجا جای گونه های زراعی نیست، می تواند گونه های درختی باشد حتی درختان مثمر  یا ترکیبی  باشد. موضوع دیگر اینکه اگر جایی هم حالا داریم ساخت و ساز می کنیم اگر  قواعد ساخت و ساز را رعایت نکنیم خانه ها مقاوم در برابر سیل نباشند، آسیب پذیر باشد طبیعی است که آسیب می بیند غیر از بحث رعایت اصول آمایش سرزمین که هرچیزی در جای خودش قرار بگیرد  دوم استفاده از پتانسیل  پوشش گیاهی  و این هم طبیعت به ما یاد می دهد هم در دامنه ها  که سیل خیز هستند و هم در آبراهه ها و هم در رودخانه ها و حاشیه ها  می تواند نقش خیلی موثری داشته باشد بهش می گویند جوامع گیاهی حاشیه رودخانه.

این جوامع گیاهی حاشیه رودخانه در واقع یکی از با ارزش ترین اکوسیستم ها هستند. از نظر هم کنترل سیل  و هم کاهش آلاینده ها. چون  نتوانستیم از پوشش  گیاهی خوب حفاظت کنیم در دامنه ها  هم ضریب رواناب مان بالاست چون  تراکم  پوشش گیاهی کافی نیست حتی در مناطق  جنگلی هم جاهایی است که کیفیت جنگل پایین آمده یعنی تراکم کم شده و  سلامت جنگل ها آسیب دیده اینها باعث می شود که ما  تعادل رواناب و بارش را  از دست بدهیم پس در یک جمله ی کوتاه روشهای منطبق با طبیعت راه حل دراز مدت است.

 

بحثی که در سیل به نظر می رسید  تغییر اقلیم است که به  یکباره سیستم مدیریت را شوکه کرده بود؛ یعنی تصور عامه  این بوده که بارندگی به این معنا نخواهیم داشت ، آسمان به سمت خشکی رفته است. به این خاطر با هر مدیری هم صحبت می کردید اصولا این باور وجود نداشت که  سیل  بیاید وسه روز پشت سر هم  بارش داشته باشیم. هیچ کدام پیش بینی و باورشان این نبود.  بفرمایید تغییر اقلیم چگونه است  و  چه تاثیری روی پدیده های طبیعی می گذارد؟واقعیت این است که دو نکته است. تغییر اقلیم را اگر کسی  خوب بشناسد اتفاقا اگر مدیری یا کارشناسی در بخش های اجرا از تغییر اقلیم صحبت می کند اگر وقوف کامل داشته باشد، اتفاق تغییر اقلیم  یک اصل کلی دارد که دانشمندان می گویند:  تغییر اقلیم باعث شده مقادیر حد تغییر کند یعنی  به قول خودمان  "ترین" ها بیشتر می شود یا بارش های کوچک یا بارش های بزرگ کوچک ها کوچک تر می شوند. بزرگ ها  بزرگ تر سیل ها همین طور وقتی  می گوییم سیل های کوچک، کوچک تر می شود به سمت خشکسالی می رویم  یا از سوی دیگر اتفاقا سیل های مهیب تری ایجاد می شود  یعنی اگر کسی تغییر اقلیم و مفهومش  را تعقیب کند، اتفاقا باید آماده تر باشد چوم رفتار ملایم طبیعت دیگر تغییر کرده مثل انسانی که  یا یک دفعه زود عصبانی می شود یا زود نرم می شود رفتار یکسان و یکنواخت و قابل پیش بینی را ندارد. پس نشان می دهد  افرادی که اینجوری غفلت کردند، مفهوم تغییر اقلیم را خوب نشناختند. نکته دوم اینکه  به نظر می آید بعضی وقتها بعضی  دستگاهها و یا مدیران، کم و کاستی هایشان را در پشت  تغییر اقلیم مخفی می کنند. یعنی تغییر اقلیم شده ماسک و یک سپر بلا برای کم کاری و بی برنامگی یا روزمرگی ما. اتفاقا اگر به تغییر اقلیم  قایلیم خودمان را به برنامه ریزی مناسب باید مسلح کنیم که دربرابرش بتوانیم پاسخ مناسبی بدهیم.  پس اینجا از تغییر اقلیم  گاهی استفاده ابزاری می شود. این را می شود با مصداق بیشتر توضیح داد.

 

چشم انداز آتیه گلستان در سیل چگونه است.  با برنامه ریزی که اینک انجام می شود، می توانیم  امیدوار باشیم که ازین به بعد رواناب و سیلاب تبعات آنچنان هزینه زایی برای استان نداشته باشد؟صادقانه خیر. یعنی من معتقدم که هیچ کس نمی تواند تضمین کند به این دلیل که تفکر هنوز تفکر مکانیکی است.  یعنی چه ریاست جمهوری چه وزیر نیرو چه شرکت های آب منطقه ای استانها هنوز نگاهشان این است که ما  می توانیم سیل را با تکیه بیشتر بر روش های مکانیکی کنترل کنیم. به این واژه دقت کنید، کنترل یک کلمه ی انگلیسی است به معنای افسار زدن.  انسان نمی تواند بر پدیده های طبیعی لجام بزند و  قابل لجام زدن نیست، ما با پدیده های طبیعی باید  همزیستی کنیم و در بهترین شرایط مدیریت کنیم،  یعنی اگر خیلی هنر کنیم. در واقع به مدیریت جامع نیاز است چون باز این  مرتبط است با خیلی عناصر دیگر پس مدیریت جامع  می خواهد. اصلا مکتب کنترل سیل در دنیا تعطیل شده.  این مکتب متعلق به دهه هشتاد میلادی بوده ولی از آن به بعد در دنیا از آن عبور کردند،  چون دیدند حتی تکنولوژی های بالاتر از ما،  منابع مالی بالاتر از ما و نیروی انسانی ماهرتر از ما هم نمی توانند کاملا سیل را کنترل کنند. دیدند  مثلا رودخانه ی می سی سی پی را با روش های کنترل سیلاب مانند احداث دیواره های سیل بند نمی توانند کنترل کرده وایمن کنند. ارتفاع دیواره های سیل بند را زیاد کردند. قطرش را زیاد کردند باز سیل بعدی و سیل های بعدی چون عرض کردم سیل  پدیده ی کاملا تصادفی است. بعد نگاهشان را عوض کردند. نگاهشان شد  مدیریت جامع سیل.

در یک منظر تکامل نظری و عملیاتی ، الان در دنیا مدیریت جامع ریسک سیل مطرح است.  حتی یعنی  ریسک سیل را مدیریت می کنند. وقتی می گوییم ریسک، ریسک سه مولفه دارد.

مولفه ی خطر سیل.  اینکه در رودخانه چقدر  ارتفاع سیلاب است و چقدر دبی جریان است، چقدر  تداوم دارد و چقدر سرعت. اینها مشخصه های خطر سیل هستند.

مولفه ی دوم در معرض بودن حالا ما چقدر در معرض سیل هستیم.

مولفه ی سوم می شود مولفه ی آسیب پذیری.  حالا ما چقدر در مقابل آن جریان آسیب پذیریم، چقدر خانه هایمان آسیب پذیر است، چقدر زیرساخت ها و  چقدر خودمان آسیب پذیریم. به عنوان توضیح بیشتر، آسیب پذیری باز  زیر مولفه هایی دارد که در این مجال نمی گنجد. برایند  این سه مولفه می شود  ریسک سیل و ما باید ریسک را مدیریت کنیم.

 اگر روشهای مکانیکی باشد ما بالادست سد بزنیم نهایتا می توانیم  بخشی از جریان را کنترل کنیم تازه  اگر مدیریت باز و بسته کردن دریچه ی سد را خوب انجام بدهیم  نه مثل بعضی موارد که نتوانستیم به موقع واکنش نشان بدهیم بخشی از سیل را می توانیم بگیریم.  اگر سیلی بیاید بالاتر از  ظرفیت مخزن سد که خالی نگه داشتیم مازاد بر آن را می خواهیم چه کنیم. اتفاقا  بعضی روشهای مکانیکی  مثل سد، دیواره سیل بند و سیل گیر یک حس کاذب امنیت برای ما ایجاد می کنند . پایین دستش یا در کنارش برای ساخت و سازها و توسعه هزینه می کنیم جوامع انسانی را می بریم  سکونت گاه ایجاد می کنیم قبلا این کار را نمی کردیم  چون از سیل نگران بودیم الان چون  این سازه ها را زدیم  سرمایه گذاری های کلان انسانی و مالی را به ظاهر امن می دانیم ولی اینها هیچ وقت نمی توانند ما را بیمه کنند اگر سیلی آمد بالاتر از دوره بازگشت طراحی آنگاه چه؟!  سازه ها تا یک جایی ظرفیت دارند و موثر هستند. اتفاقا این دفعه  میزان خسارت چند برابر می شود چون ما خودمان را در معرض قرار دادیم و بیشتر از گذشته رفتیم در حریم رودخانه. پس پاسخ به سوال جنابعالی منفی است. چون  روشهای مکانیکی هنوز کانون توجه مهندسین هستند. ما فکر می کنیم صرفا با سد نرماب میتوانیم سیل را مدیریت کنیم.  توجه به اظهارات استاندار محترم در این خصوص موید همین مطلب است. ولی کسی که هیدرولوژی بلد باشد کسی که  علم سیل را  بداند این به معنی بیمه کردن نیست در واقع بخشی از کار را کنترل کردیم ولی  نباید بسنده کنیم.  مهم تر از همه این است که هر سه مولفه را با هم مدیریت  کنیم. هم خطر، هم آسیب پذیری وهم در معرض بودن.

 

حرف دیگر ی هست درباره سیل گلستان؟

عرض آخرم  این است که جوامع محلی هم در بالادست هم در پایین دست هستند ، هم بهره بردارند، هم ساکن ،  هم ذی نفع خیلی هم اثرپذیر هستند  چون معمولا جوامع شکننده اند.  اگر می خواهیم سیل را مدیریت کنیم  باید مدیریت ریسک محور کنیم.  باید جوامع محلی را اهمیت شان را هم در مرحله قبل از سیل هم حین سیل و هم  بعد از سیل بدانیم و ازین ظرفیت استفاده کنیم.  صرفا نباید به نیروهای دولتی و سازمانها بسنده کنیم. در بهترین حالت هم باز توان این بخش ها محدود خواهد بود. در کشورهای پیشرفته که امکانات به مراتب بیشتر دارند، اتفاقا آنها بیشتر روی جوامع محلی و نقش شان  تاکید دارند، بخصوص در بحث پیشگیری و اینجا بحث آموزش پیش میاد. بحث  استفاده از ظرفیت هایشان و توان افزایی  این ظرفیت خیلی با ارزش است. امیدوارم ما به عنوان نیروهای دانشگاهی در کلاسهایمان ، تو جزوات در کتابهایمان هم بخش های اجرایی و سیاست گذاری به این حلقه ی گمشده و به ساماندهی این بخش بیشتر توجه کنیم.

 

 از حضورتان در این گفتگو سپاسگزاریم