مشروطیت؛ چشمه ای از قدرت مردم


یادداشت |

عظیم   قرنجیک

مظفرالدین شاه در 17 خرداد 1275 بر تخت سلطنت جلوس کرد و تا 13 دی 1285 حکومت کرد. حدود شش ماه پیش از مرگ او، مردم ایران که از ظلم حاکمان مستبد به ستوه آمده بودند، دست به اعتراض علنی زده، خواستار قانون اساسی و به عبارتی حکومت مشروطه شدند. این اقدام در ژوئیه 1906 با اقدام خیره کننده ای به نتیجه رسید. قریب 16000 نفر از اهالی تهران، از همه قشرها، پس از شنیدن موعظه های روحانیون، در محوطه وسیع سفارت انگلیس و در مساجد و سایر اماکن متبرکه بست نشستند. تجمع مردم با نظم تمام صورت گرفت. تجمع کنندگان با اقدامات کاملاً مسالمت آمیز، شاه را وادار به عزل صدراعظم "عین الدوله" و موافقت با حکومت مشروطه کردند. شاه و دولتش پس از تلاش های گوناگون برای درهم شکستن این نوع خاص مقاومت، به ناچار تسلیم شدند. یکی از علل تسلیم آن ها، ترس از اقدامات بیشتر و فعالانه تر مخالفان بود و علت دیگر، احساس سرافکندگی شدیدی که با وارد شدن مردم از این راه به هیئت حاکمه دست داد. لذا در 5 اوت 1906 مقارن با 14 مرداد 1285 مشروطیت اعطا شد و مردم به سر خانه و زندگی شان برگشتند. بدین سان انقلاب کمابیش بدون خونریزی به بار نشست و استبداد دیرینه ی شاهان جای خود را به نظاماتی قانونی داد که البته خود از بسیاری جنبه ها هنوز ابتر بود. اما مهمتر این که، "مردم چشمه ای از قدرت خود را نشان دادند" و بیش از پیش مصمّم شدند که کشورشان را از راهی که مستقیم به تجزیه و انقراض می انجامید خلاصی بخشند. راهی که سلاطین موروثی ایران قرن ها چیره دستانه کشور را در آن مسیر هدایت کرده بودند. مهم ترین تعدیل در قدرت مطلق شاه که با این اقدام انقلابی رخ داد، برخوردار شدن مردم از حق داشتن مجلسی بود که در انتخاب وزیران و وضع قوانین اظهارنظر می کرد.

انتخابات عملاً در نخستین روزهای مهر 1285 برگزار و در 14 مهر آن سال هنوز وکلا از ولایات دیگر نیامده، مجلس اول در تهران و با قرائت نطق شاه گشایش یافت. مظفرالدین شاه در 13 دی 1285 درگذشت و ولیعهد، محمدعلی میرزا که در تبریز حاکم ایالت ثروتمند و پراهمیت آذربایجان بود، جانشین اش شد. وی در 28 دی 1285 پس از آن که سوگند خورد که حافظ قانون اساسی و حقوق اعطایی پدرش به ملت باشد، تاج سلطنت بر سر نهاد.

وی از ابتدا کینه ی مردم به دل داشت. دوره محمدعلی شاه شروع منحوسی داشت. او کارش را با بی اعتنایی به مجلس آغاز کرد. مجلس قصد استفاده از اختیاراتی را داشت که به سختی بدست آورده بود، ولی شاه با مقربان درگاهش ... به همان اندازه مصمّم به احیای حکمرانی خوسرانه و سرکوبگرانه ای بود که سلسله قاجار در آن ید طولایی داشت. او با روس ها، علیه ملت خود تبانی کرد و مجلسی ها، رفته رفته یقین حاصل کردند که شاه و دارودسته اش، آن ها را سد راه خود می بینند، لذا عزم جزم کردند تا اصلاحاتی را که ضروری می دانستند به اجرا درآورند. جلوی استقراض بیش تر وام از روس و انگلیس را گرفته و درصدد کاستن از دامنه فساد و تقلب در شیوه ی وصول مالیات ها که با مقاطعه دادن آن به نورچشمی های شاه صورت می گرفت و نیز پایان بخشیدن به نفوذ موسیو نوز بلژیکی بودند که از چند سال پیش تر با عده ای از هموطنش برای ساماندهی گمرکات کشور استخدام شده بودند و از این قِبَل، ثروت کلانی بهم رسانده و نفود مخربی در امور سیاسی و مالی کشور پیدا کرده بود. مجلس همچنین قصد داشت بانک ملی را با سرمایه داخلی تاسیس کند تا وابستگی کشور به کمک های مالی خارجی کاهش یابد. شاه در 20 بهمن 1285 ناچار به اخراج موسیو نوز شد و همین دستاورد به تنهایی کافی بود تا اعتبار مجلس را در نزد مردم بسیار بالا ببرد .....