در فضیلت تفاوت و آزادی اندیشه ■دکتر سیدعلی میرموسوی




 

 

 

آرنت تحلیل خود از وضع بشری را با سخنی پر اهمیت درباره انسان آغاز می کند: ما در جهانی از پیش موجود زاده می شویم، ولی هر انسانی آغازی جدید  و آزاد است تا تفاوتی را پدید آورد. از نظر او مسئله جاودانگی، دغدغه همیشگی و پایدار بشر بوده  است. جاودانگی انسان نیز به تفاوتی بستگی دارد که در دوره کوتاه زندگی خود می آفریند. هر چه این تفاوت با ارزش تر باشد، آفریننده آن جاوید تر خواهد شد.  زنده یاد احمد شاملو نیز در سخنی به یاد ماندنی می ‌گفت انسان اتفاقی به دنیا می آید، ولی مرگ یک واقعیت است. الگوهای ما تنها به زندگی می اندیشیدند. ما در فاصله زندگی و مرگ فرصت داریم خود را جادوانه کنیم؛ جاودانگی در انسانیت! آنهم در فرصتی که بی شرمانه کوتاه است.

*تفاوت و ناهمسانی همچنان که قرآن نیز از آن  سخن گفته، اقتضای آفرینش و زیست آدمی است. با وجود این در جهان قدیم و جوامع سنتی، نه در عالم اندیشه از فضیلت ناهمسانی سخنی بود و نه در عرصه عمل شرایط برای ظهور تفاوت چندان فراهم بود. آثار این فرهنگ را امروز هم می توان در جوامع در حال گذار به آسانی دید. سال ها پیش از گردشگری اروپایی که به ایران آمده بود، نظر وی را درباره مردم ایران جویا شدند، او با تجلیل از برخی ویژگی های ایرانیان از این که بسیاری زنان ایرانی چادر مشکی به سر می کنند و بیشتر مردم خودروی سفید سوار می شوند، اظهار شگفتی کرده بود. این شگفتی ریشه در فرهنگ جهان مدرن دارد که ناهمسانی را ارج می نهد و به تفاوت اصالت می دهد. *در جهان مدرن در پرتو فردگرایی و آزادی نه تنها فرصت بسیار بیشتری برای ظهور ناهمسانی فراهم شد، بلکه تفاوت و در نتیجه تکثر فضیلت یافت. حتی می توان گفت شناسایی حقوق بشر نیز ابتکاری در این راستا بود، تا آدمیان بتوانند با احترام به تفاوت های گوناگون یکدیگر، بی هیچ تبعیضی از حقوقی یکسان برخوردار شوند. به بیانی دیگر نفی‌ تبعیض و حفظ تفاوت دو روی یک سکه اند؛ اولی در واقع تدبیری برای پاسداشت دومی است. خشونت نیز در اصل حذف تفاوت و در  برابر رواداری احترام به تفاوت است. انسان مدرن می کوشد تا از فرصت زندگی بهره ببرد و در هر زمینه ای که بتواند از خود تفاوتی هر چند اندک بر جای گذارد. * نظام های ایدئولوژیک اما بر نفی تفاوت استوارند و بقای آن ها بر همسان سازی استوار است. آنها می کوشند بر ناهمسانی ها سرپوش بگذارند و همه را یکسان و همانند جلوه دهند. آرمان شهر آن ها جامعه ای یکدست و یکصداست، افرادی که یکسان بیندیشند و همسان زندگی کنند. سرشت زندگی بشر، اما با این آرمان همسو نیست، از این رو ناهمسانی ها به شکل های آشکار و پنهان ظهور می کنند، تا جایی که نظام نه تنها نمی تواند بر آن سرپوش گذارد، بلکه ساختارهای آن نیز تاب پذیرش و درونی کردن آن ها را نیز ندارند. این آغاز  روندی است که در پایان به فروپاشی یا دگرگونی نظام می انجامد.*تفاوت های موجود در جهان بشری یکسان نیستند، از این رو پرسش مهم این است که از میان انبوه تفاوت های موجود ، کدام یک با اهمیت تر است و بیشتر نیاز به احترام دارد؟ می توان پاسخ این پرسش را در یک کلمه بیان کرد: اندیشه و خردورزی. بنیاد مدنیت بر اندیشه استوار است؛ با اندیشیدن آدمی مرزهای خود را با دیگران مشخص و  به خود هویت  می بخشد. فردی که جرات اندیشیدن ندارد و از سر تقلید و یا از روی ارادت، اعتقاداتی همسان دیگران دارد، نمی تواند از خود تفاوتی پایدار برجا نهد و نیاز زیستی خود به جاودانگی را پاسخ دهد. در نهایت اندیشیدن با سعه صدری که در پی دارد، انسانیتی را تحقق می بخشد، که بی آن تحقق پذیر نیست، زیرا اندیشه جدی و صادقانه، احتمال خطا را در خود مکنون دارد و پذیرش این احتمال نیز رواداری در برخورد با دیگری را به همراه دارد. بنابراین آزادی اندیشه و بیان، احترام به تفاوتی است که بیشترین ارج و اهمیت را داراست.

 

استاد دانشگاه