سیر کوتاه تحولات ترکمن ها در عصر مشروطه ایران■ محمد شریف دوجی




اغراق نیست اگر بگوییم انقلاب فرانسه و حوادث آن به تمام جهان روشنگری بخشید بطوریکه  میلیون ها کیلومتر آن طرف تر درژاپن به موجب ایجاد حکومت قانون و شرطی شدن خداوندگار قدرت ( پادشاه ) ، شرایط زندگی انسان ها دگرگون گردید . همان شرقی که به تعبیر هگل در آن فقط یک تن آزاد بود؛ شرایطی پیش آمد که آن یک تن (پادشاه مطلق العنان ) ازاقتدار هزاران ساله دست بکشد و از عرش کردگار به ورطه قانون تنزیل رتبه پیداکند و آزادیش در سلب آزادی دیگران کم تر شود ! در همسایگی کشور ایران نیز در امپراطوری عثمانی سیر تحولات به سرعت به سمت برقراری حکومت قانون و انحلال بساط خلافت پیش میرفت بطوریکه تبریز و آذربایجان نیز بوی خوش آن را استشمام کردند و درنهایت کردند آن چه باید میکردند !در روسیه نیز تزار در پس شکست سنگین از ژاپن مجبور به عقب نشینی و رفرم شد و از ترس وقوع انقلاب_که سالها بعد به واقعیت پیوست_شروع به مدرنیزاسیون و تجدید ساختار سیاسی روسیه  کرد .      منطقی است که تمام توده های میهنمان ایران در انقلاب مشروطه به اندازه ای سهیم بودند اما چنانچه قیام توده های پیشرو تبریز نبود انقلاب مشروطه و جنبش های مشروطه خواهی پدید نمی آمدند و یا حداقل به پیروزی نمی رسیدند . غرض این متن بررسی تحولات در گوشه دیگری از ایران یعنی ترکمن صحرا هنگام وقوع جنبش های مشروطه در ایران است و به همین خاطر عنوان این متن را « بررسی کوتاه بر سیر تحولات ترکمن ها در عصر مشروطه ایران» گذاردم . باید یاد اور شد  بیشتر مطالبی که تاکنون توسط نویسندگان و تاریخ نگاران ایرانی و غیر ایرانی پیرامون مشروطه و تحولات چند سده اخیر ایران نگاشته شده اند  در قالب مرکزگرایی ملی به رشته تحریر درآمده اند بطوریکه در مورد اقوام و طوایف به علت نقش ناچیز آنها در امور سیاسی مرکزی ایران به مانند تجدد و مشروطه خواهی به تعابیر نادرست تاریخی دست یافته اند . به این ترتیب ما با یک نگرش جزم اندیشانه پیرامون مشروطه مواجه میشویم که گروهی در آن نقش مشروطه خواه و در طرف دیگرگروهی نیزدر نقش طرفداران خفقان و شرور و ارتجاع نقش بازی میکنند . مشروطه خواهان برای ایران و سعادت آن و دیگران به خاطر جنون و شریک شیطان بودن به ترتیب مستحق حق و باطل میشوند ؛ اقوام هم همگی تحت همین هژمونی و رژیم حقیقت مورد ارزیابی و قضاوت قرار گرفته واین امر در نهایت موجب فروکاست کنش توده ها به چند حادثه یا رخداد عینی  می شود . به این خاطر سوال آن است که توده های تورکمن در عصر مشروطه ایران در چه شرایطی زندگی میکردند و چه نقشی در وقایع این تحول بزرگ میهنی ایفا نمودند ؛ لذا سعی میکنم تا عصر مشروطه ایران  را از زبان و نگاه یک تورکمن بررسی و تحلیل کنم . منطقی است که این نگاه نیز در پرتو تحلیل فوکو به تاریخ یک رژیم حقیقت خواهد آفرید و دارای نقص و فروکاست خواهد بود. 

                                                 

قضاوت تاریخی پیرامون تورکمن ها در عصرانقلاب مشروطه ایران :

بی بی رابعه لوگاشوا در کتاب ترکمن های ایران میگوید : « در انقلاب 1905_1911ایران ( انقلاب مشروطیت ) بسیاری از قبیله ها و خلق ها فعالانه شرکت کردند . دوری و نزدیکی از کانون های جنبش انقلابی وهستی آداب عشیرتی بود که ویژگی اقدامات قبیله ها و خلق ها را در دوران  انقلاب معین میکرد . قیبله ها از این رو نیز به مبارزه فعال سیاسی کشانده شده بودند که از یک سو نیرو های ارتجاعی در سیمای دربار شاه و دولت های امپریالیستی و ازدیگر سو مشروطه خواهان در جستجوی یاری از آنان بود . »بعد از اشغال سرزمین تورکمن ها درسال 1881 میلادی توسط رژیم امپریالیستی تزار و انعقاد قرار داد آخال ، مجموعه ای از نارضایتی ها برای تورکمن ها پیرامون رفتار حاکمان روس و ایران با آنها پیش آمد . باید دانست تورکمن ها  در عرصه قدرت سیاسی و حاکمیت ایران هیچ نقشی نداشتند . زندگی تورکمن ها بعد از قرارداد ننگین آخال به شدت دچار بحران و تنگنا شده بود . تورکمن ها که از حکام تزار و قاجار در دوسوی مرز ها دائما هدف بی مهری قرار میگرفتند به ملتی بدون استقلال سیاسی و امنیت مالی و جانی تبدیل شده بودند که می بایست از زندگی هزاران ساله ی سلحشورانه و کوچی خود دست برداشته و به حکام دو سمت مرز مالیات های سنگین بپردازند .یکی دیگر از حوادث تلخ این زمان که زندگی تورکمن ها را تحت تاثیر قرارداد قرار داد امپریالیستی 1906 انگلیس و روس بود که مطابق مفاد آن تورکمن صحرا اینبار به زیر چکمه ی سربازان رژیم تزاری رفت و مجموعه ای از حوادث دردناک در آن رقم خورد . روس ها در گنبد قابوس و انگلیس ها در استرآباد قرار گاه ها و سربازان نظامی و جاسوسان خبره خود را برقرار کردند . از جمله مهم ترین اینها آمدن لیانازوف روس و گردنکشان تزار به تورکمن صحرا بود . دولت قاجار که در پس شکست های متوالی پیشین در برابر روس ها حق کشتیرانی را نیز به روس ها واگذارده بود اینبار خاک خود را نیز دودستی به آنها تقدیم می کرد . بهترین  زمین های حاصلخیز در نواحی گنبد و بندرترکمن کنونی توسط لیانازوف و کوچندگان روس غصب شدند و حتی گزارشاتی مبنی بر فروش زمین های تورکمن ها به خود صاحبانشان در اسناد دیده میشود ! همچنین در غرب تورکمن صحرا و در کمش دپه به علت معیشت صیادی توده های آن مجبور به اجاره قسمتی از دریا شدند که در نوع خود قابل توجه است . این حوادث که اندکی بعد از استقرار مشروطه  در ایران رخ میداد پیکر نحیف نهاد مجلس و قانون را متزلزل میکرد . برای نمونه میتوان به حادثه ی دزدیده شدن تور های ماهیگیری لیانازوف در دریای خزر اشاره کرد که به دنبال آن لیانازوف تورکمن هارا مقصر دانسته و با تهدید آتاحاجی خوزینی  کسی که جنوب شرقی دریای خزر را اجاره کرده بود میخواهد تا دزدان را دستگیر کند و به دنبال آن حمله ناجوانمردانه روس ها با پراخود های جنگی و بمباران کمش دپه و خوجه نفس و کشتن مردم بی گناه آن در نهایت پول زوری به مبلغ کلان 6هزار و ششصد تومان از عثمان آخون و رجب آخون میگیرد. بعد از این حادثه بود که عثمان آخون و رجب آخون جهت بیان تظلم خواهی و ستمی که به مردم کمش دپه شده بود تلگرافی به مجلس میفرستند تا پول آنهارا برگردانند یا از دولت روس بگیرند که ضعف مجلس ایران در نبود استقلال سیاسی را اشکار میکند .به طور کلی 3 نوع مواجهه پیرامون مشروطیت را میتوان در تورکمن ها مشاهده کرد : 1- عدم دخالت در امور سیاسی ایران به علت حفظ استقلال ترکمن ها در پس اشغال سرزمین آنها  که عثمان آخون جزو این گروه بود 2_ مشروطه خواهانی که بهتر است مشروعه خواه ، مصلحت طلب و امنیت خواه تلقی کرد که رجب آخون صیادی از جمله اینهاست 3_ فئودال ها، مرتجعین و اربابانی هم چون شوخ بای که به خاطر منافع خود با استبداد همراهی کردند .گروه اول خواستار تجدید استقلال سیاسی تورکمن ها در پس قرار داد آخال و قراداد 1906 بودند ؛ این گروه هر گونه دخالت در امور سیاسی ایران را به منزله خیانت به توده های ستم دیده تورکمن تلقی میکردند لذا در انقلاب مشروطه طرفدار هیچ طیفی اعم از مشروطه خواه و یا استبداد نبودند . این جرکت در نهایت با روی کار آمدن دیکتاتوری دژخیم پهلوی سرکوب شد .گروه دوم که مشروطه طلب نامیده شده اند کسانی به مانند رجب آخون صیادی و ولیجان آخون وافی و دیگر شاگردان و هم فکران او بودند . این گروه در واقع مشروعه خواه و طرفدار امنیت و شریعت و قانون بودند تا بواسطه آن توده های تورکمن در سلامت به سر برند . گروه سوم فئودال ها ، مرتجعین و اربابانی به مانند شوخ بای بودند که به واسطه منافع مالی و بوسیله تحمیق توده های فریب خورده تورکمن از استبداد محمد علی میرزا حمایت کردند که مهم ترین آن در جریان حرکت محمد علی میرزا از روسیه به  بندر کمش دپه و از آنجا به تهران برای باز پس گیری حکومت و برقراری استبداد بود . شوخ بای از خوانین ثروتمند خواجه نفس محمد علی میرزا را در خانه خود برای مدتها سکونت داد . توده های تورکمن از ماهیت انقلاب مشروطه ، مفاهیم مدرنیته ،  تجدد و قانون غیردینی به علت دوری آنها از کانون های اشاعه ی مشروطه بی اطلاع بودند .  معدود افراد ترکمن  به مانند رجب آخون صیادی نیز که در کتب متعدد به عنوان مشروطه خواه معرفی شده اند از ماهیت غیر دینی مشروطه بی خبربودند و در واقع مشروعه خواه بودند . این گروه به خاطر امنیت ، وضع قانون و شریعت ، حفظ دین ، مال و جان مردم طرفدار مشروطه بودند و اطلاعی از مفاهیم مدرنیته و روح سکولاریسم و محتوای سنت گریز و غیر دین آن نداشتند . مشروطه خواهی این گروه هیچ گرهی از مشکلات و مصلحت های تورکمن باز نکرد . تورکمن ها در سال 1916 برعلیه روس ها قیام کردند که با سرکوب ارتش روسیه و سکوت رژیم ایران روبرو شدند . مجموعه ی این حوادث سبب شد تا تورکمن ها بعد ازگذشت نزدیک به سه دهه ستم دو جانبه از روس و ایران دوباره به دنبال راهی برای کسب استقلال خود باشند ؛ بطوریکه چنین وضعی سال ها بعد موجبات پدید امدن جنبش های رهایی بخشی تورکمن ها را فراهم کرد . انقلاب سوسیالیستی روسیه در سال 1917 موجب انحلال قرار داد 1906 گردید .  انقلاب روسیه بر  تورکمن های ایران نیز تاثیر گذاشت .همه ی این عوامل دست به دست هم دادند تا تورکمن ها در پس اشغال سرزمین مادری خود و اعتراض به وضع معیشتی و به خطر افتادن زندگی کوچی خود در دو طرف مرز ها  جانبدار جنبش های آزادیخواهی و ملی شوند . عثمان آخوند در ایران و جنید خان در خوارزم از بزرگترین جنبش های رهایی بخشی تورکمن ها بودند .در اخر باید گفت که تورکمن ها در شرایطی با انقلاب مشروطه ایران روبرو شدند که سیر حوادث ناگوار زندگی آنهارا بسیار تحت تاثیر قرارداده بود . گرچه افرادی از ترکمن ها بودند که به عنوان چهره های مشروطه خواه شناخته میشوند و از طرفی نیز خان ها و فئودال ها و مرتجعینی هستند که از استبداد محمد علی میرزا حمایت کردند ولی بخش دیگری از ترکمنها از هرگونه جهت گیری و طرف داری در امور سیاسی خودداری کردند . مشهور ترین  چهره این بخش  ، عثمان آخوند ،است که در نزد مردمان ترکمن نیز از محبوبیت فراوانی برخوردار است.