بزرگداشت حمید مصدق


یاددداشت اول |

با مسوولیت سردبیر

 

ما به خوبی میدانیم ملتی که با ادبیات بیگانه شود، اندک اندک از خود تهی می شود. ادبیات و ادب هر ملتی نشانه تمدن و ریشه های سترگ آن ملت است  و فقدان ادبیات در

 

یک جامعه نشانه های افول یک تمدن است. بر این اساس است که گفته اند باید همواره اهل هنر و فرهنگ در صدر بنشینند و قدر ببینند. دهم بهمن ماه نیز تولد یکی از بزرگان شعر و ادب ایران بوده است؛ شاعری که بسیاری اشعار او را گاه زمزمه کرده اید و گاه شنیده اید و برخی از اعجاز کلمات او توان ضرب المثل را نیز دارند اما شوربختانه مانند همه نسیانهای بزرگ  دیگر، او نیز به فراموشی سپرده شده است و نامش را از یاد برده ایم. باری گاهی باید به سازمانهای متولی فرهنگ در این کهن دیار یادآوری کرد بزرگداشت جایگاه شاعران و نویسندگانی مانند اخوان ثالث، سهراب سپهری، شاملو، بهبهانی، دولت آبادی، گلستان، حمید مصدق، منزوی و... نیز جزو وظایف شماست.

 

کنار گذاشتن این بزرگان نه ممکن است نه مطلوب، ممکن نیست چون نمی توان زمزمه های  اشعار و نوشته های این بزرگان را از ذهن شهروندان پاک کرد  و مطلوب نیست زیرا با حذف آنها کسانی سر بر می آورند که هیچکس آنها را نماد فرهنگ یک ملت نمی داند. دقیقا شبیه آنچه در موسیقی ایرانی اتفاق افتاد و نتیجه آن را نیز با روح و روان لمس کردیم.  به هر حال دهم بهمن سالروز تولد حمید مصدق است. شاعر چیره ای که توانسته  است به گنجینه

 

ادب فارسی بیفزاید و نام خود را در فهرست ناموران ثبت کند. بخشی از شعر ماندگار  قصیده آبی،خاکستری، سیاه مصدق را با هم  زمزمه کنیم:

چه کسی می خواهد /من و تو ما نشویم/ خانه اش ویران باد /من اگر ما نشوم، تنهایم /تو اگر ما نشوی، خویشتنی /از کجا که من و تو /شور یکپارچگی را در شرق باز معنا نکنیم /از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم / من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه بر می خیزند / من اگر بنشینم /تو اگر بنشینی /چه کسی برخیزد /چه کسی برخیزد/چه کسی  / پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد / دشت  ها نام تو را می گویند /کوه ها شعر مرا می خوانند / کوه باید شد و ماند رود باید شد و رفت / دشت باید شد و خواند ....

بخاطر داشته باشیم بزرگداشت نام بزرگان نشانه بزرگی ماست. بزرگان را پاس داریم تا پاس داشته شویم.