جایگاه انسان و آزادی بیان در حکایتی از مثنوی


یادداشت |

احسان مکتبی _ همواره تعریف جایگاه انسان در میان پدیده ها برای اهل نظر صاحب اهمیت بوده است. انسان چیست، انسان کیست و انسان صاحب چه اختیاری است - جدای از دیدگاهها و مکاتب مختلف  که جای بحث ما نیست- در ابیات 2642تا 2683 دفتر اول، ذیل حکایت "دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و..."در باره جایگاه انسان  در عرفان و متصوفه و حدودی که خداوند  متعال  به انسان اعطا کرده است سخن بمیان آمده است. 

 

در سه گز قالب که دادش وانمود      

 

هر چه در الواح و در ارواح بود

تا ابد هرچ بود او پیش پیش

  درس کرد از علم الاسمائ خویش

تا ملک بی خود شد از تدریس او     

قدس دیگر یافت از تقدیس او

آن گشادیشان کز آدم رو نمود  

در گشاد آسمانهاشان نبود

در فراخی عرصه ی آن پاک جان

تنگ آمده ِ عرصه ی هفت آسمان 

گفت پیغمبر که حق فرموده است   

من نگنجم در خم بالا و پست

در زمین و آسمان و عرش نیز  

من نگنجم این یقین دان ای عزیز1  

ابیات بالا نشان از جایگاهی است که عرفا و متصوفه برای جایگاه انسان به لحاظ معرفتی قایل بوده اند. آنها انسان را موجودی فراتر از عرش و آسمان و ... می دانسته و عالم همه آنچه در الواح و ارواح وجود داشته است و البته همه این دانایی و توانایی به امر خداوند متعال در اختیار آنها قرار گرفته است  و بخشی از حسرتهای آنها برای انسان ناشی از همین فهم از انسان است که مدام در میان آنها به گوش میرسد، آنها انسان را بخشی از خداوند می دانسته اند و به همین خاطر از اینکه انسان قدر خود را

 

نمی داند همواره در حیرت و حسرت بوده اند.

بود قدر تو افزون از ملایک 

تو قدر خود نمی دانی چه حاصل2 

و یا غزل بسیار  معروف

" سالها دل طلب جام جم از ما می کرد    

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد "    

حافظ شیرین سخن همین مضمون را تداعی می کند که انسان موجودی است که جایگاه خود را در هستی نمی شناسد و این عدم درک صحیح از موقعیت و جایگاه، یکی از بزرگترین خسارت هاست. نکته پر اهمیت  و بدیع در کلام حضرت مولوی آنجاست که از اعطای اختیارات الهی به انسان سخن  می گوید و اوج احترام خداوند به انسان را نشان می دهد. مولوی می گوید: خداوند خواسته است تا فرشتگان  در برابر پروردگار آزادانه سخن بگویند  و هر حرف ناگفته ای درباره انسان دارند، بیان نمایند و برای آنکه نوع رابطه فرشتگان با خداوند را نشان دهد به نوع رابطه پدر و فرزندی اشاره می کند و از فرشتگان می خواهد که با فراغ بال  و بدون لکنت زبان سخن بگویند و جالبتر  آنکه به آنها خطاب می کند در شما "داعیه ی اشکال و شک" را ودیعه گذاشته ام تا هر چه دل تنگتان می خواهد بگویید و اگر می خواهید به عمل من اشکال کنید و به رفتار من شک نمایید، در واقع خداوند برای فرشتگان

 

آزادی مطلق بیان و پس از بیان قائل شده است تا آنها راحت با پروردگار  متعال سخن بگویند.

حکم حق گسترد بهر ما بساط 

که بگویید از "طریق انبساط"

هر چه اید بر زبانتان "بی حذر"

همچو طفلان یگانه با پدر

زانک این دمها چه گر نالایق است

رحمت من بر غضب هم سابق است

از پی اظهار این سبق  ای ملک  

در تو بنهم داعیه ی" اشکال و شک"

تا بگویی و نگیرم بر تو من   

منکر حلمم ، نیارد دم زدن 3

استفاده از تعابیری مانند" هر چه بر زبانتان می آید بدون واهمه بیان کنید"  یا از "طریق انبساط " و یا "داعیه  ی اشکال و شک " ، انسان را به شگفتی وا می دارد، علاوه بر اینها خداوند متعال گویا نگران آن است که فرشتگان حرف های دل خود را نزنند، به این خاطر به آنها دوباره اطمینان می دهد که او دریای حلم و بردباری است و بردباری پدران و مادران در برابر شکیبایی خداوند همانند کف روی آب است  و می فرماید:

صد پدر صد مادر اندر حلم ما

هر نفس زاید در افتد در فنا

 

حلم ایشان کف بحر حلم ماست

کف رود آید ولی دریا بجاست

خود چه گویم پیش آن در،این صدف     

نیست الا کف کف کف کف 4 

و باز جالبتر آنکه خداوند متعال اذعان میدارد آماده ی امتحان پس دادن نیز هست  و چنانچه کسی هوس آزمون خداوند را دارد، می تواند آزمون نماید.

گر به پیشت امتحان است این هوس   

امتحان را امتحان کن یکنفس

سرمپوشان تا پدید آید سرم      

امر کن تو هرچه بر وی قادرم

دل مپوشان تا پدید آید دلم 

تا قبول آرم هر آنچه قابلم 5

اهمیت و درک این مفهوم در جامعه شناسی و عصر امروز زمانی بیشتر فهمیده می شود که بخواهیم بر اساس آموزه های دینی و اخلاقی مبانی آزادی بیان را تبیین نماییم و بدنبال تعریف چارچوبی در زندگی روزمره باشیم، در آن هنگام درک جایگاه انسان و حدود اختیار سخن گفتن او بسیار بکار می آید.درک این نکته پر مغز که خداوند باری تعالی از فرشتگان در خواست کرده است تا حرفهای دل و زبانشان را بدون واهمه ابراز دارند و نگران هیچ عقوبتی نباشند زیرا خداوند دریای حلم است، آموزه ای بس بزرگ

 

را در دل خود برای ما حمل می کند و آن آموزه به گمان این بنده عبارت است از اینکه اگر می خواهیم رفتار خداوندی بیاموزیم و اگر می خواهیم از رشحات لطف خداوندگار بهره ببریم لزوما باید برای دیگران حق سخن گویی قائل شویم و بر اساس آنچه خداوند می فرماید در برابر اشکالات، نقدها و شک و شبهه ها با مدارا و بردباری، شنوای همه حرفها باشیم و در میان آنها بهترین را انتخاب نماییم.                   

 

1- ابیات 2648 به بعد دفتر اول  -نسخه نیکلسون

2-  بابا طاهر

3-  ابیات 2670 تا 2674 همان

4_  ابیات 2675 به بعد دفتر اول

5_ ابیات 2680 به بعد دفتر اول