الهیات مدرن


یادداشت |

  صادق مکتبی

 

 

 

 

 

بخش دوم_ رواداری_تساهل و تسامح یا به عبارتی رواداری از جمله خصلت‌های مورد نیاز جوامع بشری است که شرایط زندگی مسالمت‌آمیز و شکوفایی فرد را فراهم میکند. رواداری عبارت است از قبول آنچه که قبول نداریم و به آن معترض ایم اما این اعتراض همواره مقرون یک نوع خویشتنداری و صیانت خود از طرد و انهدام یک تفکر و اندیشه است. در جامعه ای که به رواداری باور دارد وجود تکثر و تنوع عقاید و افکار متنوع را پذیرفته و عدم پذیرش این نیکوروش جامعه را به سمت ریاکاری فریب و ظاهرسازی سوق می دهد.  در بحث رواداری اشارات قرآنی فراوانی شده است از جمله معروف ترین اشارات آیه۶ سوره کافرون می باشد که خداوند صریح بیان کرده :" پس اینک دین شما برای شما باشد و دین (توحید و خدا پرستی) من هم برای من"یا در آیه۲۵ سوره سبا ذکر می شود:" باز بگو:  شما مسئول جرم ما نبوده و ما هم مسئول کردار زشت شما هرگز نخواهیم بود". این اشارات قرآنی صرفاً بیان کننده پذیرش تنوع و تکثر موجود در جهان است. یقینا تا مادامی که انسان به یک ایمان یا عقیده وابستگی شدید نداشته باشد، برایش آسان خواهد بود که نسبت به پیروان عقاید و جریانات فکری دیگر رفتاری با گذشت و روادارانه داشته باشد. اما چنانچه انسان در برخورد با دگرباوران یا پیروان عقاید دیگر، عقیده خود را به مثابه حقیقتی مطلق مبنا قرار دهد، مساله مشکل خواهد شد،عدم پذیرش این تنوع در جهان از جهتی می‌تواند باعث ایجاد نزاع و درگیری های بی پایان در بین اندیشه ها  و اشخاص شود تقابلی که هیچ سودی ندارد و تنها مرگ انسان های بیگناه را در پی خواهد داشت. نه اشخاص و نه حتی دولت ها به بهانه دین، حق تجاوز به حقوق مدنی دیگران را ندارند  و کسانیکه نظر مخالف رواداری دارند اگر با خود تامل کنند به خوبی در خواهند یافت کاشتن بذر نفاق و جنگ چقدر زیان بارخواهد بود و دشمنی‌های بی پایان و غارت و کشتار هایی که از این طریق برای بشر به ارمغان می آورند چقدر مخرب و خطرناک است.

توضیح روزنامه: پس از انتشار یادداشت نخست نویسنده گرامی جناب صادق مکتبی درباره آزادی و ایمان  چند نقد و نظر به روزنامه رسید و یا در فضای مجازی منتشر شد که در میان آنها نوشته یکی از مخاطبان صاحب فضیلت در نقد یادداشت قبلی این نویسنده منتشر می شود.  امید که گفت و گو راههای بسته را بگشاید.

آنجا که مباحث علوم انسانی در قالب تحلیل و تفسیر به اخبار مذهب مواجه می‌گردد و گذر زمان و اثر پذیری عقل پرسشگر از نتایج تعقل مسیر تکامل بدست می‌آید همواره شاهد سر ستیز داشتن امر و وقوع امر هستیم. توضیح اینکه اخبار مذاهب و ادیان که از آن می‌توان به قوانین الهی یاد کرد در طول تاریخ بموازات تکامل عقل بشر همواره جدالش سخت تر و بغرنجتر شد در واقع هر چه عقل انسانی به تقلا درآمد، ستیز دو سو جریان که همان دستورات الهی و کارآمدی آن هست به جدال بیشتر درآمدند که نتایج آن در تاریخ گاها بصورت جنگ خود را نشان داد. قوانین الهی و غیرالهی در بستر تاریخ آنجا که با آزادی برمی‌خورند باید دید نتیجه کاربرد آن چگونه بود. به دیگر سخن باید گفت آن آزادی که وعده داده شد با آزادی بعد از بیان و بکارگیری آن آزادی؛ با آزادی چه کرد؟

آیا با عقل آزاد خوردن سیب انتخاب شد با منتخب آن چه کردند آیا او در آن باغ به خوردن سیب ادامه داد .؟ یا نه از آن باغ رانده شد؟

آن که خواست از همان آزادی برای سجده نکردن استفاده کرد و فرشته ماند یا نه صندلی صدارت فرشتگی را از او گرفتند؟

این دو مثال را آوردم تا بگویم .آنچه که از اینگونه تلقیها که همان قوانین الهیست به ما آموختن وزنش چیست و آنجا که خواسته باشیم در عصر مدرن از فلسفه الهیات قوانین امروزین استخراج کنیم درس زندگی ؛ نباید آن را آنسوی ترازوی بگذاریم که تلقی های برون دینی هستنند تا متوجه بشویم کاربرد کدامشان به نفع انسان هست ؟ در واقع پرسش این هست هدف از نشر قوانین الهی در عصر امروز مگر نه این هست که در زندگی اجتماعی بکارش بگیریم؟

اگر چنین هست چرا نباید آنطور که با دیگر تلقیها برای دریافت قانون زندگی که همان قوانین برآمده از عقل انسانی، نه دستورات الهی مورد تحقیق و کنکاش قرار داد و این کنکاش خروجی آن مانند خروجی دیگر درستی و نادرستی بر آن مترتب باشد. در همین پست چون وچرایی وجود دارد که اگر فرصت طرح پیدا کنند می‌توان نتیجه گرفت آزادی و ایمان چون آتش و آبند. ایمان برآمده از آزادی یک چیز است وایمان به اینکه قوانین الهی بی چون و چرا هستنند چیز دیگری ما با کدامیک از آنها می‌خواهیم زندگی کنیم و آنچه تا امروز بود و بر زندگی قالب امد آشتی ناپذیری بکار گیری قوانین الهی با نیاز به آزادی برای زندگیست و همه ی سامانه های تلقی بر اخباریست متقن و مستند به تاریخ و تاریخ ادیان.وقتی ما ایمان و آزادی را از دستورات الهی برای امروز استخراج کردیم و بکارش گرفتیم در واقع پذیرفتیم که می‌توان بعد از خوردن سیب یعنی انتخاب آزاد، تنبیه ومجازات شد و اگر سجده نکردی هر چند آزاد بودی مستوجب جزایی .‌پس آزادی اگر مجازات داشت تقدیر و برنامه ی الهیست و امریست پذیرفته و قابل قبول برای عقلی که این جریان به هم پیوسته را قبول کرده است آزادی را می‌توان محدود کرد با قبول محدود کردن آزادی .پذیرفتن تعاریف و تلقیها ازین دست که آزادی با خود تنبیه و مجازات دارد. ممکن هست هزینه از دست دادن بهشت و یا فرشتگیست و آنرا طبیعی و میمون تبلیغ و توجیه کردن و در قالب فرهنگ خواستن را عقل پرسشگر انسان امروزی علامت پرسش های زیادی جلوی آن گذاشته است. فقط می‌توان گفت عقل پرسشگر متکثر و متعدد می‌خواهد و می‌پردازد و نتیجه می گیرد و منقضیش میکند و به پیش می‌رود و هیچ تلقی غیر ازین در مواجه با جهان هستی را هماوردی با آن نیست اگر نگوییم تقابل .