موج نو


یاددداشت اول |

به پاس خدمات

داریوش مهرجویی

 

 

 علی درزی

این اصطلاح موج نو در سینما و هنر هر کشوری، بیشتر به موج و رویه ای اطلاق می شود که توسط اشخاص نخستینی پایه گذاری می شود و بعدها توسط دیگران به تکامل می رسد. گاو، داریوش مهرجویی در کنار قیصر مسعود کیمیایی را می توان، از فیلم‌هایی در روندِ موج نوی سینمای ایران دانست که موج ایجاد شده را به معنای امروزی‌ اش به عموم معرفی کردند. مهرجویی با تحصیلات فلسفه در غرب و علاقه‌اش به سینما و مواجه شدن با فیلم‌های روز و آوانگارد اروپایی زمانه خودش، تاثیرات مطلوبی را از آنها پذیرفت و با بازگشت به ایران و ساختن دومین فیلم خودش یعنی گاو تاثیر شگرفی بر سینمای ما گذاشت. مهرجویی از آن هنرمندان چند وجهی بود که در زمینه نویسندگی هم دستی داشت و هیچ گاه از علاقه خاصش به موسیقی هم نمی شد چشم پوشی کرد. تفاوت بزرگ و زیرکی مهرجویی را می توان اقتباس و برداشت‌های او از داستان ها، رمان ها و نمایشنامه ها دانست. نام هایی همچون سالینجر، بونوئل، ساعدی،ایبسن، گلی ترقی، هاینریش بل و حتی علی نصیریان کسانی بودند که مهرجویی از آن ها اقتباس کرد. کاری که کمتر کارگردانی در ایران توانسته انجامش بدهد، با این تعداد اقتباس بر مدار موفقیت ماندن کم نیست. او با فیلم هایی همچون گاو، هامون، اجاره نشین ها، سنتوری سهم بسزایی در معرفی جامعه از نوع متفاوتش داشته. کلمه روشنفکری اگر چه امروزه بیشتر دست مایه تیکه و لغز شده، ولی واقعا نمی شود، از کنار ابراز عشقی که شکیبایی و فرهی در کتاب فروشی به هم ابراز می دارند را از خاطر برد، تا صد سال دیگر هم هر دختر پسری در کتاب فروشی یا کتاب خانه با هم آشنا شوند، ذهن مخاطب به سمت هامون می رود! مگر می شود نگاه تیزبینانه و نقد سیاسی او در اجاره نشین ها را نادیده گرفت؟ و آن سنتوری لو رفته!...

مهرجویی هم مستثنی از هنرمندان کهنسال به زوال رفته نبود و می توان گفت، بعد از مهمان مامان و سنتوری، چیزی برای ارائه نداشت.

ولی مگر می شود از همان یک گاوش به راحتی عبور کرد؟

همان یک گاو تمام سینمای ما را بس است.

پ.ن: از امروز افعال توصیف حال مهرجویی هم از مضارع به ماضی تبدیل خواهد شد و احتمالا چه تقدیرها و تعریف ها که نخواهیم شنید، همان کسی که بر سر فیلم لامینور مضحکه خاص و عام اش کردند.

خدایش قرین رحمتش کند.