جغرافیای تحمیلی


یاددداشت اول |

  بامسوولیت سردبیر

وقتی ماهیت یک پدیده بر اساس زور و اجبار معنا می شود، نمی توان برای آن پدیده، تعریفی غیر از خشونت س بدست داد. وقتی پدیده ای در طول نزدیک به هفتاد سال با تسخیر بخشی از خاک یک کشور، مدام با جغرافیای اطراف خود در جدال است و همواره دیگران را به ناامنی کشانده است، نمی تواند مدعی صلح و آرامش در سرزمینهایی باشد که روزگاری متعلق به دیگران بوده است. جغرافیایی که همواره دیگران از آن هراسانند، نمی تواند مدعی دوستی باشد. زیرا هیچگاه و در هیچ دوره ای لااقل از روزگاری که انسان دست به قلم برده است و نوشته ها و آثارش را ثبت کرده است، زور  و خون ریزی مبنای مشروعیت نبوده است و نمی تواند مبنایی برای یک استقرار باشد. کشتار شهروندان بی گناه، به نابودی کشاندن خانه ها و بیمارستانها و ... نشانه فقدان اخلاق در قرن ارتباطات است. کودکان  و شهروندان  بی گناه در هیچ جنگی نباید طعمه دغل بازان باشند، زیرا جنگ هم اخلاق و قواعد خود را دارد، ناجوانمردی و بی شرافتی شایسته رژیمی است که با هدف قراردادن انسانهای بی گناه به دنبال رسیدن به اهدافی است که در طول سالها بدست نیاورده است. اسراییل و رژیم صهیونیستی هفتاد سال است که از ابتدای حضور اجباریشان در فلسطین، همواره خشونت و جنگ را به مردم خاورمیانه تحمیل کرده اند و نشان داده اند که قواعد بین المللی قواعدی معطوف به حفظ قدرت دولتهای قدرتمند است، در این قاعده تعریف هر کشوری بسته به نوع نگرش کشورهای قدرتمند معنا پیدا می کند و بر همین اساس عدالت، آزادی و برابری نیز بازنمایی خود را دارد، خون کودکان فلسطین زمانی قابل توجه است که سیاستهای دولت فلسطین در مسیر نظم مورد نظر ابرقدرتها باشد والا در غیر اینصورت اتفاق چندان مهمی نخواهد بود.  انسان در این منظومه فکری یک عدد است، هژمونی رسانه ای و توان فناوری به آنها این جسارت را داده است مفاهیم را  آن گونه که می خواهند، با بازنمایی های خود به کام شهروندان جهانی بریزند. کشتار شهروندان بی گناه  همواره رفتاری ضد انسانی و ضد اخلاقی بوده است و وجدانهای بیدار انسانی هیچگاه آن را فراموش نخواهند کرد.